خاطرات صدا می زنند
جمله ای از حسرت است
مدتها فراموش شده
دلم برای راه رفتن، حرف زدن و نشستنت تنگ شده
صدایش آرام بود
تک تک کلماتی که رد و بدل میشد.
مزارع برنج خش خش میکنند
مردم روستا با هم ملاقات میکنند
سلام و احوالپرسی رد و بدل شد.
بیرون از باغ، بوی درختان آرکا به مشام میرسد.
برگهای سبز
داربست فوفل مادرم.
مدت زیادی است که از خانه دور بودهام.
بیا خونه
در دلم، پر از آرزو هستم.
چیزی را به یاد بیاور، مثل به یاد آوردن رودخانه
امواج خروشان هستند
قلب به تپش افتاده است.
خاطرات لبریز شده
خاطرات را گرامی میداریم
شیرین برای تو.
خاطرات صدا می زنند
تو در گذشته
خانم
فراموش کردن
دوباره تماس بگیرید.
و من از سرزمین مادری
عاشق سالها باش
سوگند وفاداری.
روزی از کوه بالا خواهم رفت و از میان جنگل خواهم گذشت
وعده را به خاطر بسپار
اشک آلود
بازگشت.
منبع: https://baodaklak.vn/van-hoa-du-lich-van-hoc-nghe-thuat/van-hoc-nghe-thuat/202510/nhung-mien-ky-uc-fd90805/






نظر (0)