Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

هنرمند مردمی، لان هوئونگ، از آسیب روحی که نیم قرن پیش هنگام بازی در آهنگ «هانوی بیبی» متحمل شد، می‌گوید.

Việt NamViệt Nam10/10/2024


خبرنگار دن تری، به مناسبت هفتادمین سالگرد روز آزادسازی پایتخت، در یک بعدازظهر پاییزی در هانوی ، با هنرمند مردمی، لان هوئونگ، قرار ملاقات گذاشت.

با آن چشمان گرد، سیاه و پرمعنا، لان هوئونگ، هنرمند مردمی، در سن ۱۰ سالگی انگار برگشته بود و خاطراتش از هانوی بیبی، تابستان هانوی در سال ۱۹۷۳ را برایمان تعریف می‌کرد.

«من خستگی‌ناپذیر تلاش می‌کنم تا نام «هانوی بیبی» را حفظ کنم.»

نیم قرن از اکران فیلم «بچه هانوی» می‌گذرد، اما هنوز بسیاری از مردم کنجکاوند که چطور هنرمند مردمی، لان هوئونگ، به این نقش رسید و با هنر هفتم درگیر شد؟

پدربزرگ مادری من در یک گروه تئاتر بود. من هم در یک استودیوی فیلمسازی بزرگ شدم، زمانی که پدربزرگ و مادربزرگم در آنجا کار می‌کردند . عموی پدری من، هنرمند برجسته لو شوان تو، قبل از اینکه به دوربین‌داری روی بیاورد، بازیگر بود...

بعد مادرم، اگر در آزمون ورودی دانشگاه پلی تکنیک قبول نمی شد، چاپ می خواند یا مثل حرفه سنتی خانواده، در یک استودیوی فیلمسازی کاری انجام می داد.

در آن زمان، من اغلب برای کلاس‌های فیلمسازی عکس می‌گرفتم، کم‌کم در معرض فیلم‌ها قرار گرفتم و خیلی از آنها خوشم آمد. و شاید به همین دلیل، عشق به سینما از سنین پایین، وقتی فقط ۳-۴ سال داشتم، در من نهادینه شد.

در آن زمان، بسیاری از کارگردانان پیشکسوت مانند خانم باخ دیپ و خانم دوک هوآن که در روسیه تحصیل کرده بودند، واقعاً مرا دوست داشتند و بارها از من برای بازی در فیلم‌ها دعوت کردند، اما پدربزرگ و مادربزرگم موافق نبودند.

وقتی ۶-۷ سالم بود، خانم دوک هوان خیلی مشتاق بود که نقش تای را در فیلم «چی دائو» بازی کنم. با این حال، به دلایلی، فیلم به تعویق افتاد. هنوز هم به یاد دارم، از همان لحظه‌ای که خانم دوک هوان من را دید، مرا «الهی» خطاب کرد و گفت که چهره‌ای بسیار سینمایی دارم.

مردم اغلب من را «کوزت» (دختر یتیم در رمان «بینوایان» اثر ویکتور هوگو - پی‌وی) صدا می‌زنند.

کارگردان های نین (هنرمند مردمی های نین - پی‌وی) مدت‌هاست که دوست صمیمی خانواده من است. یک بار، او برای ملاقات به خانه مادربزرگم آمد و مدام به من خیره می‌شد. او به مادربزرگم گفت: "این دختر چشمان زیبا، چشمان غمگین - بسیار سینمایی دارد. او در آینده بازیگر خوبی خواهد شد!"

تا سال ۱۹۷۲، او فیلمنامه‌ای به نام «آن دوئونگ بیبی» نوشت که بعداً به «خام تین بیبی» تغییر یافت، اما همچنان آن را نامناسب یافت، بنابراین سرانجام برای سومین بار نام را به «هانوی بیبی» تغییر داد. در آن زمان، او به یاد آورد و از من - دختر کوچکی که در آن زمان چشمان غمگینی داشت - خواست تا نقش «هانوی بیبی» را بازی کنم. در آن زمان، من ۱۰ ساله بودم و برای زندگی با مادرم برگشته بودم.

حدود ژانویه ۱۹۷۳، او به خانه من آمد تا مادرم را متقاعد کند که اجازه دهد من تست بازیگری بدهم، اما او به شدت مخالفت کرد. او از این کار خوشش نمی‌آمد و فکر می‌کرد بازیگری حرفه‌ای بی‌معنی است، با شکوه و ستایش برای جوانان و تنهایی در پیری. مادرم فقط می‌خواست من تا پیری کاری با ثبات و مطمئن انجام دهم.

بالاخره، هنرمند مردمی، های نین، مجبور شد مدت زیادی مادرم را متقاعد کند تا بالاخره با تست بازیگری من موافقت کرد. از نظر او، من دختری خجالتی و ضعیف بودم، بنابراین فکر می‌کرد حتی اگر تلاش هم بکنم، در این نقش شکست خواهم خورد.

روز انتخاب بازیگر را به یاد دارم، جلوی دوربین ایستادم، در نقش فرو رفتم و کلی حرف زدم. سریع درباره علاقه‌ام به سینما و رویایم برای مشهور شدن مثل خانم ترا جیانگ (هنرمند مردمی ترا جیانگ - پی‌وی) صحبت کردم، آن هم وقتی که تازه فیلمبرداری «۱۷ روز و شب موازی » را تمام کرده بود. همچنین برایتان تعریف کردم که چطور وقتی فقط ۵ سالم بود، فیلم‌های «آرام روی دان»، «جنگ و صلح » و... را تماشا کردم.

مادرم تعجب کرد چون در خانه، هر چقدر هم که سعی می‌کردم حرف بزنم، حرف نمی‌زدم. به همین دلیل از بچگی به من لقب «مرغ» داده بودند. دور اول مرحله مقدماتی را خیلی طبیعی پشت سر گذاشتم.

در دور دوم، وقتی با آقای ثان دان (NSND Thế Dân – PV) که در آن زمان فیلمبردار فیلم «Em bé Hà Nội» بود، آشنا شدم، گفت که من روی پرده به اندازه زندگی واقعی زیبا نیستم. او گفت که در زندگی واقعی خیلی «غربی» به نظر می‌رسیدم اما در فیلم متفاوت بود. آقای های نین این حرف را شنید و فوراً آن را رد کرد و گفت که بچه‌های آن زمان خیلی روستایی و ژولیده بودند و اگر هم زیبا بودند، چهره‌هایشان با هم جور در نمی‌آمد.

شش ماه بعد، دیگر کسی من را صدا نزد، تمام خانواده فکر کردند که من اشتباه کرده‌ام. مادرم هم سعی کرد موهای بلندم را تا گوش‌هایم کوتاه کند تا بهانه‌ای داشته باشد که من برای نقش یک دختر هانوی مناسب نیستم. در آن زمان، موهایم تا کمرم بود و چه از دو طرف بافته می‌شد و چه از بالا بسته می‌شد، زیبا به نظر می‌رسید.

روزی که گروه بازیگران نقش را نهایی کردند، آقای های نین به خانه من آمد و وقتی دید موهای بلندم نیست، «تقریباً غش کرد»، در حالی که نقش دختر هانوی در آن زمان این بود که دو موی دم اسبی داشته باشد و یک کلاه حصیری سر بگذارد.

تا اینکه یک روز وقتی از مدرسه به خانه برگشتم، عمو های نین را دیدم که در خانه نشسته و با مادرم صحبت می‌کند. او با قاطعیت گفت: «من تا نصف ماه صبر می‌کنم، بگذار موهایت بلند شود و بعد فیلم بگیرم.» با این حال، مادرم همچنان قاطعانه امتناع کرد.

بعداً، نامه‌ای دست‌نویس از آقای تران دوی هونگ - رئیس کمیته مردمی هانوی - برای مادرم ارسال شد که در آن ایده کلی این بود که این یک فیلم یادبود درباره هانوی است و گروه فیلم‌سازی فکر می‌کردند که فقط لان هونگ توانایی بازی در این نقش را دارد، تنها در آن زمان بود که او تصمیم خود را تغییر داد.

با این حال، مادرم شرطی گذاشت که من فقط بتوانم در همین یک فیلم بازی کنم.

NSND Lan Hương kể nỗi ám ảnh khi đóng Em bé Hà Nội nửa thế kỷ trước - 1
هنرمند مردمی، لان هوئونگ، در نقش «بچه هانوی» نگوک ها (عکس: سند).

لان هوئونگ، هنرمند مردمی، در سن ۱۰ سالگی نقش «بچه هانوی» را با چنان شور و شعفی بازی کرد که انگار «جن‌زده» شده بود. مطمئناً پس از ۵ دهه، داستان‌های زیادی از فیلمبرداری وجود دارد که هنوز شما را آزار می‌دهد، فراموش‌نشدنی است؟

– من به خوبی به یاد دارم، در دسامبر ۱۹۷۲، زمانی که ایالات متحده بمب‌افکن‌های B52 خود را برای بمباران هانوی فرستاد، من فقط ۹ سال داشتم و با پدربزرگ و مادربزرگم در خیابان هوانگ هوا تام زندگی می‌کردم.

نمی‌دانم خاطرات آن روزها برای بچه‌های ۹ ساله دیگر چگونه است، اما خاطرات من پر از ترس بود. هنوز شب اولی که آمریکا بمب انداخت را به یاد دارم. آنقدر ناگهانی بود که تمام خانواده‌ام فقط فرصت کردند باران بمب‌ها، غرش رعد و برق، و بعد جیغ‌ها، گریه‌ها و زوزه‌هایی که از سراسر خیابان‌ها می‌آمد را ببینند.

خانواده‌ام با عجله به پناهگاه شخصی رفتند. صبح زود روز بعد، تمام خانواده به بین دا نقل مکان کردند. شهر ویران و به ویرانه تبدیل شده بود. همه جا فریاد و وحشت بود. هر روز که بمب‌افکن‌های B52 آمریکایی موقتاً بمباران را متوقف می‌کردند، همه ما نفس راحتی می‌کشیدیم...

فیلم « بچه هانوی» در ژوئن-ژوئیه ۱۹۷۳، حدود شش ماه پس از نبرد هوایی دین بین فو، فیلمبرداری شد، بنابراین بسیاری از مکان‌ها هنوز پاکسازی نشده بودند.

در فیلم، صحنه‌ای بود که من در اطراف گودال‌های بمب دنبال خانه می‌گشتم، در حالی که گروه فیلمبرداری در جای دیگری بودند و دوربین از یک جرثقیل در دوردست آویزان بود. من آنجا تنها بودم، در محاصره سکوت، ویرانی و ویرانی.

از خاطرات وحشتناک واقعی بمباران زمستانی ۱۹۷۲، من آن صحنه را با تمام ترسم بازی کردم. حالا که به آن فکر می‌کنم، هنوز هم می‌ترسم.

صحنه دیگری که مرا ترساند و تسخیر کرد، صحنه‌ای بود که یک ماشین در حال حرکت بود و من موازی با فرمان می‌دویدم. مردم بیرون ایستاده بودند و بازی من را تماشا می‌کردند و نمی‌توانستند جلوی لرزیدنم را بگیرند، زیرا با اینکه ماشین به آرامی حرکت می‌کرد، تصادف می‌توانست در کسری از ثانیه اتفاق بیفتد. خوشبختانه، من سالم ماندم و به خاطر بازی خوب آن صحنه مورد تحسین قرار گرفتم.

NSND Lan Hương kể nỗi ám ảnh khi đóng Em bé Hà Nội nửa thế kỷ trước - 2
هنرمند مردمی، لان هوئونگ، در گفتگو با خبرنگار دن تری.

آیا هنرمند مردمی، لان هوئونگ، خاطره خوشی مثل حقوق، شهرت در کودکی و... از بازی در سریال "هانوی بیبی" دارد؟

این فیلم خیلی وقت پیش ساخته شده، بنابراین دقیقاً یادم نیست که در آن زمان چقدر دستمزد گرفتم، مادرم آن را دریافت کرد و نگه داشت. فقط می‌دانم که بعد از پایان فیلم، مادرم از دستمزد فیلمم یک دوچرخه برای رفتن به مدرسه و یک ساعت مچی نسبتاً خوب برایم خرید.

هنوز هیجان آن زمان را به یاد دارم. هر بار که به فیلمبرداری می‌رفتم، یک ماشین فقط برای سوار کردن من بود و حتی یک نفر مسئول بود که هر چه می‌خواستم برایم بخرد، به جای اینکه همان مقداری را که بقیه‌ی اعضای گروه می‌خوردند، برایم بخرد.

با توجه به اینکه من بستنی دوست دارم، همیشه یک فلاسک بستنی آماده بود. فیلمبرداری یک سال تمام طول کشید، بنابراین برای اطمینان از درس خواندنم، روزهایی که برای رفتن به فیلمبرداری مدرسه را ترک می‌کردم، معلم به خانه‌ام می‌آمد تا در مطالعات فرهنگی‌ام به من کمک کند.

آنقدر غرق در فیلمبرداری بودم که خیلی از روزها دچار حملات آسم می‌شدم، اما وقتی می‌شنیدم یکی از اعضای گروه فیلمبرداری آمده و اعلام می‌کند که فیلمبرداری تمام شده، فوراً حالم بهتر می‌شد.

معروف بودن در سن کم باعث می‌شد احساس کنم خیلی «باحال» هستم. در کلاس، دوستانم از من سوال می‌پرسیدند، من خوشحال بودم و همچنین... خیلی متظاهر (می‌خندد).

یه داستانی هم بود، مردم شایعه می‌کردن که دختری که نقش بچه هانوی رو بازی می‌کرد، به خاطر بیماری قلبی، آسم و... فوت کرده، در حالی که من درست کنارش ایستاده بودم (می‌خندد).

NSND Lan Hương kể nỗi ám ảnh khi đóng Em bé Hà Nội nửa thế kỷ trước - 3
NSND Lan Hương kể nỗi ám ảnh khi đóng Em bé Hà Nội nửa thế kỷ trước - 4

دقیقاً ۵۰ سال بعد، وقتی از هنرمند مردمی، لان هوئونگ، نام برده می‌شود، مخاطبان هنوز هم فقط یک «بچه هانوی» خالص را در وسط هانوی متروک آن زمان به یاد می‌آورند. و بسیاری از مردم نیز فکر می‌کنند که او در همان نقش اول - زمانی که تنها ۱۰ سال داشت - «کشته» شد؟

– خیلی‌ها از من می‌پرسند که آیا احساس غم می‌کنم؟ برعکس، من از اینکه مخاطبان هنوز من را لان هوئونگ «هانوی کوچک» صدا می‌زنند، قدردانی می‌کنم. این نه تنها مسئله زمان، بلکه یک فرآیند و یک مسیر هنری است که من طی کرده‌ام.

در زندگی یک بازیگر، همه دوست دارند نقشی داشته باشند که تا آخر عمر ماندگار باشد و مخاطب او را به یاد بیاورد. اگر این اتفاق بیفتد، من آن را خوشبختی و شانس می‌دانم.

من سال‌های زیادی بی‌وقفه برای نام «هانوی بیبی» و حفظ نام «هانوی بیبی» تلاش کرده‌ام.

و همچنین فکر می‌کنم، بدون موفقیت‌ها و دستاوردهای هنری من، نام «بچه هانوی» تا این حد عمیق نمی‌شد و تا به امروز با من و مخاطبان باقی نمی‌ماند.

NSND Lan Hương kể nỗi ám ảnh khi đóng Em bé Hà Nội nửa thế kỷ trước - 5

«من بی‌وقفه تلاش کرده‌ام تا نام «هانوی بیبی» را حفظ کنم.»

هنرمند مردمی لان هوئونگ

«هانوی همیشه برای من خاص است»

هانوی در سال‌های نبرد هوایی دین بین فو، تجربه‌ای وحشتناک برای هنرمند مردمی، لان هوئونگ، بود. و حالا، ۷۰ سال پس از روز آزادسازی پایتخت، برداشت شما از هانوی چیست؟

برای من، هانوی همیشه خاص است. چه در جنگ و چه در صلح، هانوی هنوز زیبایی منحصر به فرد خودش را دارد.

۷۰ سال پس از روز آزادی، به نظر می‌رسد هانوی با ساخت و سازهای مدرن و متمدنانه «پوست خود را تغییر داده» است، اما هرگز ارزش‌های میراث ذاتی خود را از دست نداده است.

دریاچه هوان کیم - مکانی که با دوران کودکی ما عجین شده بود، گاهی اوقات برای خوردن بستنی به ساحل دریاچه می‌رفتیم، قلب پایتخت - هنوز آن رنگ سبز را حفظ کرده است، هنوز هم به همان شکل مقدس است.

در واقع، من به جاهای زیادی می‌روم و می‌بینم که هانوی هنوز یک پایتخت امن و شهر صلح است.

NSND Lan Hương kể nỗi ám ảnh khi đóng Em bé Hà Nội nửa thế kỷ trước - 6
NSND Lan Hương kể nỗi ám ảnh khi đóng Em bé Hà Nội nửa thế kỷ trước - 7

زندگی روزمره‌ی آرام هنرمند مردمی، لان هوئونگ.

خب، آیا «بچه هانوی» لان هوئونگ آن زمان و الان خیلی فرق کرده است؟

شاید تنها تفاوت این باشد که چین و چروک‌های صورتم بیشتر شده و وزن اضافه کرده‌ام (می‌خندد). اما هنوز احساس می‌کنم ویژگی‌های یک کودک هانوی را حفظ کرده‌ام، همان چشم‌ها و لبخند سابق – خیلی‌ها همیشه می‌توانند این را حس کنند.

و به خصوص هنوز عاشق سینما، عاشق تئاتر و هنر تا سر حد جنون.

با عشق فراوان به هنر و هانوی، به نظر می‌رسد عشق لان هوئونگ به هانوی از طریق نقش‌هایش یا به عنوان کارگردان، زیاد نیست. آیا این چیزی است که شما را پشیمان می‌کند؟

درست است که به جز فیلم «بچه هانوی» ، کار بزرگی برای هانوی انجام نداده‌ام. همچنین می‌خواهم یک نمایشنامه رسمی درباره هانوی بسازم، اما هنوز فرصتش را نداشته‌ام. هنوز منتظر فرصتی هستم که پیش بیاید.

NSND Lan Hương kể nỗi ám ảnh khi đóng Em bé Hà Nội nửa thế kỷ trước - 8

زندگی بازنشستگی هنرمند مردمی، لان هوئونگ، چگونه است؟

– زندگی من هم مثل بقیه عادی است. حقوق من بالای ۸ میلیون دونگ است و حقوق شوهرم (هنرمند شایسته تات بین – پی‌وی) ۱۰.۳ میلیون دونگ است، فقط منتظر می‌مانم تا ماه بعد آن را دریافت کنم. خیلی ساده غذا می‌خورم و خرج می‌کنم، هیچ چیز تجملی نیست.

شوهرم اغلب برای من آشپزی می‌کند. در این سن، بوی عود را دوست دارم. هیچ پشیمانی ندارم، فقط هنوز آرزو دارم، مشتاقم و منتظرم که فیلم دیگری بسازم...

از هنرمند مردمی، لان هوئونگ، برای به اشتراک گذاشتن این مطلب متشکرم!

NSND Lan Hương kể nỗi ám ảnh khi đóng Em bé Hà Nội nửa thế kỷ trước - 9

عکس: نگوین ها نام

Dantri.com.vn

منبع: https://dantri.com.vn/giai-tri/nsnd-lan-huong-ke-noi-am-anh-khi-dong-em-be-ha-noi-nua-the-ky-truoc-20241010091555226.htm


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

تای هونگ، قهرمان کار، مستقیماً مدال دوستی را از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، در کرملین دریافت کرد.
در مسیر فتح فو سا فین، در جنگل خزه‌های پریان گم شده‌ام
امروز صبح، شهر ساحلی کوی نون در مه «رویایی» است
زیبایی مسحورکننده سا پا در فصل «شکار ابرها»

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

شهر هوشی مین در فرصت‌های جدید، سرمایه‌گذاری شرکت‌های FDI را جذب می‌کند

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول