Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

هنرمند شایسته هو چائو - خاطراتی از صحنه و زندگی: روزهای خوش با خانم بای نام

یادداشت سردبیر: در گروه کیم کونگ، هنرمند شایسته هوو چائو درس‌های ارزشمندی از نسل‌های گذشته، به ویژه از هنرمند بای نام، آموخت.

Báo Thanh niênBáo Thanh niên15/09/2025

هنوز خاطرات شب‌های گرم زیادی را در گروه کیم کونگ به یاد دارم. فضا پر از عشق مادربزرگ‌ها و نوه‌ها، عشق هنرمندان و دوستی چندین ساله بود. در بسیاری از شب‌ها که هیچ اجرایی نبود یا شب‌های طوفانی بود، مادربزرگ بِی (هنرمند بِی نام) زیراندازی پهن می‌کرد و کنار ما بچه‌ها می‌نشست و داستان تعریف می‌کرد. همه ما در حالت‌های مختلف نیمه‌نشسته و نیمه‌دراز، شاد و سرحال بودیم و با حواس‌پرتی و احترام به حرف‌هایشان گوش می‌دادیم.

NSƯT Hữu Châu - Hồi ức sân khấu và cuộc đời: Tháng ngày hạnh phúc bên bà Bảy Nam- Ảnh 1.

هنرمند مردمی، بای نام، و دبیرکل فقید، نگوین ون لین

عکس: KYNUKIMCUONG.VN

اگر بچه‌ای شیطنت کند، مادربزرگش او را سرزنش می‌کند: «تو هر روز فقط سه ساعت آواز می‌خوانی. سه ساعت برای تمرین مهارتت، برای اینکه اجدادت ببینند. با این حال، بعضی از بچه‌ها تنبل و بی‌قرار هستند. چطور می‌توانند در این کار خوب باشند؟»

مادربزرگ بِی در آن زمان حدود هفتاد سال داشت. او هنوز سالم و به اندازه ما مقاوم بود. ما در رستوران‌های «گروهی» غذا می‌خوردیم، در دکه‌های خیابانی غذا می‌خوردیم، در خیابان‌ها می‌خوابیدیم، اما او از همه مرتب‌تر، جدی‌تر و مرتب‌تر بود. او نماد عشق پرشور به حرفه‌اش تا سرحد فداکاری کامل بود. او تک تک کلمات را می‌گفت و حتی خانم های (هنرمند کیم کوانگ) را سرزنش می‌کرد. او او را سرزنش می‌کرد، هر کلمه را واضح، اما با عشق و محبتی عجیب بیان می‌کرد.

من صنعت اپرا و نمایش اصلاح‌شده‌مان را بسیار خوش‌شانس و خوشحال می‌بینم که چنین هنرمندان ارشد نمونه و بااستعدادی دارد.

ن ستاره عجیب میوه دوریان

هر جا که این گروه می‌رود، نمایش «برگ دوریان» در صدر رپرتوار آن قرار دارد.

با صحنه‌های روزمره، اغلب به همان اندازه واقعی، بدون پس‌زمینه‌های بیش از حد سبک‌پردازی شده، بدون رنگ‌های بیش از حد مرسوم.

از نحوه صحبت و رفتار ستاره‌ها معلوم است. آنها ویتنامی را با لهجه جنوبی به محکمی یک دانه برنج که در انبار گذاشته شده باشد، با کلمات جذاب گویشی صحبت می‌کنند. هر شخص صدای خاص خود را دارد که آنها را فراموش‌نشدنی و خاطره‌انگیز می‌کند. به عنوان مثال، خانم های کیم کونگ با حرکات خاص یک دختر روستایی غربی، هم ملایم، هم روستایی و هم جذاب و شوخ، تماشاگران را مسحور کرد. جمله شیرین: "لطفاً بنشینید، سین!" و حالت او در نگه داشتن سبدی از تخم‌مرغ‌های بالوت در نمایش "زیر دو رنگ آئو دای" جاودانه شده‌اند.

NSƯT Hữu Châu - Hồi ức sân khấu và cuộc đời: Tháng ngày hạnh phúc bên bà Bảy Nam- Ảnh 2.

هنرمند مردمی، بای نام، قبل از اجرا آرایش می‌کند

عکس: KYNUKIMCUONG.VN

از روی صحنه مستقیماً به قلب.

در طول اجرای نمایش «برگ دوریان» ، صحنه در منطقه مرکزی مملو از لرز شد. تماشاگران بسیار زیاد بودند. جمعیت زیادی گریه می‌کردند، می‌خندیدند، شادی می‌کردند و عصبانی بودند. به طرز عجیبی، ستاره واقعی «برگ دوریان» کیم کونگ افسانه‌ای نبود، بلکه پیرزنی دلسوز از جنوب بود که عشقی به فرزندان و نوه‌هایش به عمق اقیانوس آرام داشت.

خانم های گفت: «تا به حال نمایشی اجرا نشده که بلیت‌فروش، ستاره نمایش، نه یک فرد جوان و زیبا، بلکه یک پیرزن، یک پیرزن ضعیف و ناتوان باشد. او بدون نیاز به آرایش، اشک تماشاگران را درمی‌آورد.»

چهره‌ی گریان، لرزان و رنجور او همه را متقاعد کرده بود. هیچ‌کس از این ماجرا در امان نبود. به‌خصوص بچه‌هایی مثل من که به عنوان نوه‌اش روی صحنه کنارش ایستاده بودیم. به پایین نگاه کردم و دیدم که تماشاگران نفسشان را در سینه حبس کرده‌اند و به بالا نگاه می‌کنند. به اطراف نگاه کردم و آتش استعداد او، خانم های، را دیدم. بارها گریه کردم و لرزیدم، چون واقعاً خوشحال بودم.

من در خارج از کشور تحصیل می‌کنم، کم کم

نمایش عصر. نمایش ساعت ۷:۳۰ شروع می‌شود. مادربزرگ زود غذا خوردنش را تمام کرد. ساعت ۶ او را در اتاق رختکن دیدم که در حال جنب و جوش بود. داشت بررسی می‌کرد که آیا دمپایی‌ها، کفش‌های چوبی و لباس‌هایش سر جایشان هستند یا نه، بعد نشست تا آرایش کند.

بعدها، ناخودآگاه، من هم همینطور بودم. هر شب که برای خواندن می‌رفتم، مطلقاً با کسی قرار نمی‌گذاشتم، مشروب نمی‌خوردم و معطل نمی‌کردم. من آرام بودم، عجله نداشتم، همیشه بعد از اینکه به عقب و جلو نگاه می‌کردم تا ببینم آیا همه چیز مورد نیازم کامل است یا نه، روی صندلی‌ام می‌نشستم، و هرگز وسط آهنگ وحشت نمی‌کردم که این یا آن را از دست داده‌ام. بعد از خواندن، می‌توانستم با هر کسی که می‌خواستم قرار بگذارم، هر چه می‌خواستم بنوازم. مادربزرگم تلویحاً به من گفته بود که این کارها از ویژگی‌های یک هنرمند است. هیچ مدرسه یا کلاسی با این جزئیات به شما یاد نداده است، پس با دقت نگاه کنید و خودتان یاد بگیرید.

*

من هم قبلاً آدم عجول و فراموشکاری بودم. قبلاً در «برگ دوریان» سنگ دست و پا چلفتی بودم. قسمتی بود که خانم دیو به پسرش گفت: «سنگ، این دو تا گوشواره طلاست، تنها یادگاری که مادربزرگت برای من گذاشته. روزهای زیادی بود که برنج برای خوردن نداشتیم، جرات نمی‌کردم این گوشواره‌ها را بفروشم...»

گوشواره‌ها را از خانم های دریافت کردم، بعد به نحوی آنها را بی‌توجه جایی گذاشتم. ناپدید شدند، نمی‌توانم آنها را پیدا کنم. من در یک سفر طولانی هستم، از کجا می‌توانم آنها را بخرم؟

تمام شجاعتم را جمع کردم تا نزدیک مادربزرگم بنشینم. مادربزرگ بِی با مهربانی به من گفت: «می‌دانی، «اسباب‌بازی‌های عروسکی» و «اسباب‌بازی‌های بازیگری» هم بازیگر هستند. وقتی روی صحنه می‌روی، به تو کمک می‌کنند. اسباب‌بازی‌های بازیگری مثل سایه برای تو هستند، نمی‌دانی چطور آنها را نگه داری، اگر گم شوند چه می‌کنی؟ این بار اول تو را می‌بخشم، اما دیگر این کار را نکن، باشه؟»

مادربزرگ این را گفت و با دستپاچگی کشو را باز کرد و کیفی پر از گوشواره‌های اضافی بیرون آورد. مادربزرگ خیلی به فکر فرو رفته بود.

من این ویژگی را یاد گرفتم، بنابراین حالا ابزارهای شخصی خودم را دارم که دهه‌هاست همراهم بوده‌اند. هرگز فراموش نشده‌اند، هرگز گم نشده‌اند و از کسی شکایت نکرده‌اند. (ادامه دارد)

منبع: https://thanhnien.vn/nsut-huu-chau-hoi-uc-san-khau-va-cuoc-doi-thang-ngay-hanh-phuc-ben-ba-bay-nam-185250915231400821.htm


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

امروز صبح، شهر ساحلی کوی نون در مه «رویایی» است
زیبایی مسحورکننده سا پا در فصل «شکار ابرها»
هر رودخانه - یک سفر
شهر هوشی مین در فرصت‌های جدید، سرمایه‌گذاری شرکت‌های FDI را جذب می‌کند

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

فلات سنگی دونگ وان - یک «موزه زمین‌شناسی زنده» نادر در جهان

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول