با پایان یافتن زمان ۱۱۲ دقیقهای فیلم، تیتراژ پایانی آن پخش میشود. معامله را ببندید به نظر میرسید که قرار است به بازیگران کوئین لین، هونگ دائو، لو لوک یا مای بائو وین ادای احترام کند... از بازیگر زن نقش اصلی، توی تین، نامی برده نشد، زیرا او با هوش مصنوعی جایگزین شد و نام زیبای هوانگ لین به او داده شد.
مشکل محتوای فیلم نیست، مشکل خود فیلم است. معامله را ببندید بحثبرانگیزترین موضوع در روزهای اخیر، استفاده از هوش مصنوعی برای جایگزینی بازیگر زن نقش اصلی است - چیزی که در تاریخ سینمای ویتنام، حتی در منطقه یا جهان ، بیسابقه است.
این تلاشِ زوج کارگردان و تهیهکننده، بائو نهان - نامسیتو و گروه فیلمبرداری است. معامله را ببندید پس از مدتی که به نظر میرسید «کنار گذاشته شده» است، به سینما بازگشتهاند. در روزهای اخیر، گروه فیلمبرداری در فعالیتهای سینمایی و رسانهای نیز فعال بودهاند... هوش مصنوعی هوانگ لین، که بحثبرانگیز است، حتی به عنوان راهی برای تبلیغ و جلب توجه مخاطبان علنی شده است.
اما بستن قرارداد ، پس از یک سری تلاش، نتایج چندان مثبتی را نشان نمیدهد. تاکنون، این فیلم درآمدی بیش از ... ثبت کرده است. ۴.۲ میلیارد دونگ ویتنام - رقمی بسیار ناچیز برای پروژهای با سرمایهگذاری کلان، که طبق منابع ... دانش - Znews تا دهها میلیارد
فیلمنامه بزرگترین نقطه ضعف است
این فیلم داستان دو شخصیت با پیشینه خانوادگی کاملاً متضاد را روایت میکند. هوانگ لین، یک مبارز تازهکار در پخش زنده، در حال حاضر مدیر شرکتی با دهها کارمند است. او که غرق در کار است، از خانوادهاش غافل شده و به طور فزایندهای از همسرش دور میشود.
به طور موازی، آقای بین آن (کوین لین) یک راننده فناوری در دهه ۵۰ زندگی خود است که برای امرار معاش تلاش میکند. او به آلزایمر مبتلا شده و از یک کودک رها شده مراقبت میکند. به طور اتفاقی، آقای آن برای پشتیبانی از یک پخش زنده استخدام میشود زیرا شرکت هوانگ لین ناگهان به نیروی کار نیاز پیدا کرد. جلسه فروش به درآمد بالایی رسید، بنابراین او رسماً استخدام شد.
از اینجا به بعد، مشکلات زیادی رخ داد و زندگی آقای آن و هوانگ لین را به سمت چرخشهای غیرمنتظرهای سوق داد.
به گفته کارگردان، صحنههای مربوط به توی تین تقریباً به همان شکل باقی ماندند، فقط چهره و بدن توسط هوش مصنوعی تغییر داده شد. اما در واقعیت، تغییر قابل توجهی نبود، بینندگان هنوز هم میتوانستند به راحتی تصویر دوشیزه گرند اینترنشنال را تشخیص دهند. هوش مصنوعی همچنین شخصیت را خشک و بیروح نشان میداد، حالت چهره اغلب نامشخص بود. حتی در برخی بخشها، شکل دهان و دیالوگها با هم مطابقت نداشتند.
اما اینها تنها محدودیتهایی نیستند که معامله را ببندید از دست دادن امتیاز. گذشته از مسئله هوش مصنوعی، چیزی که بیش از همه بینندگان را در مورد فیلم ناامید کرد، کیفیت فیلمنامه بود. با توجه به ایده جدید در بهرهبرداری از داستان پشت جلسات فروش پخش زنده - که یکی از موضوعات داغ امروز است و توجه زیادی را به خود جلب کرده است - تیم فیلمنامهنویسی در توسعه موقعیتها، شخصیتها و حتی ابهام در پیامی که اثر منتقل میکرد، ناشیانه عمل کرد.
معمولاً فیلمهایی که درباره مشاغل خاص ساخته میشوند، با هدف بررسی جنبههای روشن و تاریک، از ارزشها و آرمانهای والا گرفته تا فشارها، درگیریها و زوایای پنهانی که کمتر کسی میبیند، ساخته میشوند. از این منظر، اثر هم واقعیت را منعکس میکند و هم تأمل را برمیانگیزد و به مخاطب کمک میکند تا شغل مورد نظر را درک کند، با آن همدردی کند یا دیدگاهی چندبعدیتر نسبت به آن داشته باشد.
با این حال، به نظر میرسد این عوامل کاملاً مبهم هستند معامله را ببندید. هیچکس زیبایی یا جنبه مثبت جلسات پخش زنده میلیارد دلاری را نمیداند، در حالی که جنبه تاریک آن با درام و هرج و مرج بیش از حد ظاهر میشود. و در آنجا، چیز نادری که در ذهن مخاطب باقی میماند، سر و صدا و عدم حرفهای بودن کل سیستم شرکت است - که طبق این داستان، برای "جلسات پخش زنده صد میلیارد دلاری" در حال رقابت هستند.
این واقعیت که رئیس سختگیری مانند هوانگ لین حاضر بود خود را برای یافتن یک متخصص فناوری "فداکاری" کند و او را با حقوق 30 میلیون استخدام کند، ناخوشایند به نظر میرسید. نحوه عملکرد شرکت یا وظایف اساسی روزانه کارمندان نیز به صورت سطحی به تصویر کشیده شده بود. بینندگان فقط کارمندانی را میدیدند که گپ میزدند و برای گپ زدن دور هم جمع میشدند. حتی جوانان نیز به عنوان "بیکفایت"، تنبل و اغلب اشتباهکننده به تصویر کشیده میشدند، که حتی وظایف اولیه کامپیوتر را نمیدانستند و به یک متخصص فناوری نیاز داشتند تا آنها را آموزش دهد.
با وجود تعیین یک هدف فروش «عظیم» و رقابت تنگاتنگ با رقبا، شرکت هوانگ لین هیچ برنامه مشخصی را مشخص نکرده است. در عوض، فقط شعارهای توخالی وجود دارد که بوی «بازاریابی چندسطحی» میدهد، مانند «آیا به اندازه کافی اعتماد به نفس دارید؟» یا «فقط کارتان را خوب انجام دهید»...
فرد نادری که واقعاً «سر کار میرود» آقای «آن» است. این شخصیت در تصویر یک پری در زندگی روزمره ساخته شده است: مهربان، سختکوش، هر کاری که از او خواسته شود انجام میدهد، حتی به طور فعال به دیگران کمک میکند. او هوانگ لین را به بازار میبرد یا او را به خانه میبرد، میبیند که خانهاش دچار گرفتگی لوله شده است و با وجود اینکه کسی از او نخواسته است، فعالانه پیشنهاد کمک میدهد. حتی وقتی متوجه میشود که هوانگ لین او را اخراج کرده است، آقای «آن» همچنان با اشتیاق میگوید: «لطفاً بگذارید شما را به خانه ببرم»...
با این حال، با وجود مهارت در فناوری، آقای «آن» برای چندین سال فقط میدانست که چگونه با توزیع اعلامیه، اقوامی را برای فرزندی که در شکم داشت پیدا کند.
چنین «دانههای شن» آشکاری، داستان فیلم را خشن، با حفرههای فراوان و کمتر قانعکننده میکند.
پیام مبهم
وقتی فیلمنامهنویسان به اندازه کافی اعتماد به نفس ندارند، تصمیم میگیرند با کمدی بیش از حد، مخاطب را بخندانند. اما در واقعیت، کمدیِ معامله را ببندید بیاثر، حتی بیملاحظه به دلیل استفادهی بیش از حد از جملات رکیک مانند «بپوشش، تخممرغهات فوراً میریزن»، «فکر میکنی هنوز تخممرغ دارم که بیفته»...
اگر فیلمنامهنویس، به جای گیر افتادن در فرمولهای درام پر سر و صدا، بر کندوکاو در روانشناسی شخصیتها پس از حادثه تمرکز میکرد، فیلم میتوانست پایان شستهرفتهتر و همدلانهتری داشته باشد.
در واقع، تلاش فیلمنامهنویس برای پوشش تمام جزئیات و درام، که در سه خط داستانی پخش شده بود، فیلم را هم گیجکننده و هم فاقد پیام خاصی کرد. خطوط داستانی اونگ آن و هوانگ لین تقریباً کاملاً از هم جدا بودند، بدون هیچ نقطه تلاقی، و همین باعث میشد جریان احساسی فیلم دائماً قطع شود.
هوانگ لین با احساسات و اعتماد به نفس زیادی ظاهر شد، از مورد تنفر زیردستان گرفته تا شایعات پشت سرش و ازدواج ناموفقش با شوهر ثروتمندش. لین خود را وقف کار کرده و از خانوادهاش غافل بود. با این حال، او از همسرش میخواست که وقتی خودش برای برقراری ارتباط پیشقدم نمیشد و فقط در مواقع نیاز به شوهرش فکر میکرد، با او همدردی کند.
هر دوی آنها دلیلی برای پنهان کردن احساساتشان نداشتند، اما هرگز با اختلافاتشان صادقانه روبرو نشده و آنها را حل نکرده بودند. بنابراین بحث بر سر اینکه چه کسی درست میگوید و چه کسی اشتباه میکند، به اوجی رسید که تا حدودی اجباری و ناشیانه به نظر میرسید. زیرا لین نمیتوانست شوهرش را به خاطر «کمتر بیتفاوت بودن نسبت به من» سرزنش کند، در حالی که خودش در آن ازدواج فاقد مسئولیتپذیری و اشتیاق بود.
در تحولی دیگر، رویارویی بین هوانگ لین و رقیبش گیا کی تیره و تار به نظر میرسید. هر دو در یک جبهه بودند اما راضی نبودند، مخفیانه با هم رقابت میکردند یا راههایی برای به دام انداختن دیگری پیدا میکردند. گیا کی حیلهگر، شرور و آماده بود تا پشت سر هم عمل کند تا از رقبای کوچکتر خود پیشی بگیرد، حتی از "رسانههای کثیف" برای تخریب اعتبار حریفش نمیترسید. با این حال، هوانگ لین، در موقعیتی متعادل، حاضر بود داستانهای شخصی دیگران را برای "جذب بازدید" قرض بگیرد و مانع از کاهش پخش زنده شود.
صرف نظر از اینکه این اقدام عمدی بوده یا غیرعمدی، هیچ توضیح یا عذرخواهی صادقانهای در پایان فیلم ارائه نشد و همین امر باعث شد تصویر حرفه پخش زنده منفی به نظر برسد. ناگفته نماند که هیچ کس پس از یک سری ترفندهای کثیف، حتی نشانههایی از نقض قانون، مجبور به پرداخت هزینه نشد. شاید فیلمنامهنویس عمداً صنعت فروش پخش زنده را با مجموعهای از گوشههای تاریک دعوا به تصویر کشیده باشد و باعث شود مردم نقشه بکشند و آماده باشند به هر قیمتی به موفقیت برسند.
اما نحوه ارائه آن ناقص است و عواقب آن را نادیده میگیرد، که میتواند به راحتی پیام را تحریف کند، به جای اینکه همدلی ایجاد کند.
منبع: https://baoquangninh.vn/ai-hai-chot-don-3371493.html






نظر (0)