Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

ماده ۱: پیروزی در دوک لپ به یاد یک پیشکسوت

سی‌ام آوریل امسال، پنجاهمین سالگرد آزادسازی کامل ویتنام جنوبی و اتحاد مجدد این کشور است که شمال و جنوب را به عنوان یک ملت متحد کرد. برای دستیابی به این سعادت اتحاد مجدد، نسل‌های بی‌شماری از اجداد ما جان خود را فدا کردند و خون خود را برای سرزمین پدری ریختند.

Báo Công an Nhân dânBáo Công an Nhân dân01/04/2025

نیم قرن گذشته است، قرنی که با رویدادهای تاریخی بی‌شماری همراه بوده است. دستاوردها و توسعه‌ی امروز کشور ما همواره مدیون فداکاری‌های کسانی است که برای استقلال و آزادی ملت ما جان باختند. و خوشبختانه، امروز این فرصت را داریم که با کسانی که روزگاری با مرگ و زندگی روبرو بودند، بدون ترس از فداکاری و سختی، تنها با انگیزه‌ی میهن‌پرستی و عزم راسخ برای روزی که کشورمان به طور کامل آزاد شود، با زندگی و مرگ روبرو شدند، دیدار و خاطرات قهرمانانه‌ی آنها را ثبت کنیم...

هر سال در ماه مارس، خاطرات نبرد دوک لاپ در صبح روز ۹ مارس ۱۹۷۵، نبرد آغازین لشکرکشی ارتفاعات مرکزی و آغاز لشکرکشی هوشی مین که منجر به اتحاد ملی شد، دوباره به ذهن کهنه سربازانی که افتخار شرکت در این نبرد را داشته‌اند، هجوم می‌آورد. برای آنها، شادی رهایی و شادی صلح عمیقاً در خاطراتشان حک شده است...

جوانی با جنگ و خونریزی عجین شده است.

پنجاه سال از آزادسازی دوک لاپ می‌گذرد، اما به یاد جانباز تران هو دِه (متولد ۱۹۳۸، ساکن روستای شوان لوک ۱، کمون داک ساک، منطقه داک میل، استان داک نونگ )، این رویداد قهرمانانه هنوز احساسات شدیدی را برمی‌انگیزد. برای او، پیروزی در دوک لاپ نبردی سهمگین، نبرد آغازین حیاتی در لشکرکشی ارتفاعات مرکزی، آزادسازی جنوب و اتحاد کشور و بنابراین فراموش‌نشدنی بود.

۵۰ نام ۱-۱.jpg -۰
تران هو دِ، کهنه سرباز، روزهای سختی را که او و رفقایش برای دستیابی به پیروزی دوک لپ سال‌ها پیش تحمل کردند، بازگو می‌کند.

او تعریف کرد که در پایان سال ۱۹۶۱، مانند بسیاری از جوانان دیگر، با اشتیاق و عزم راسخ برای آزادسازی کامل جنوب، به ندای مقدس میهن پاسخ داد و با اشتیاق و عزم راسخ در ارتش ثبت نام کرد. مدت کوتاهی پس از ثبت نام، در فوریه ۱۹۶۲، داوطلبانه برای جنگ به جنوب رفت. در طول سفرش به جنوب، او و رفقایش در جبهه‌های مختلف در مناطق مرکزی و ارتفاعات مرکزی راهپیمایی و جنگیدند. پس از سال‌ها، واحد او در پایان سال ۱۹۷۴ به دوک لپ رسید.

وقتی در دوک لاپ مستقر بودیم، منطقه‌ای کوهستانی و ناهموار با جمعیت کم بود که عمدتاً توسط دژهای دشمن اشغال شده بود. آقای دِ به یاد می‌آورد: «برای اطمینان از پنهان‌کاری، واحد ما باید در اعماق جنگل مستقر می‌شد. در طول راهپیمایی، بسیاری از رفقا از مالاریا رنج می‌بردند، فاقد همه چیز بودند و گاهی حتی بدون غذا می‌ماندند. وقتی رسیدیم، همه با منطقه ناآشنا بودند و نمی‌دانستند کجا بروند. خوشبختانه، در جنگ، آشنایان غریبه می‌شوند و سرزمین ناآشنا خانه می‌شود. مردم محلی، که از خطر نمی‌ترسیدند، به راحتی سربازان را راهنمایی، حمایت و محافظت می‌کردند و به آنها اجازه می‌دادند با آرامش خاطر با دشمن بجنگند. با وجود مشکلات، همه ما سرشار از شور و شوق و روحیه جنگندگی بودیم.»

سپس او تعریف کرد که برای رسیدن به دوک لاپ، او و رفقایش مجبور شدند صدها نبرد بزرگ و کوچک را پشت سر بگذارند. آقای دِ (The) تعریف کرد: «در طول راهپیمایی، ما فقط دستور حرکت و جنگیدن با دشمن در صورت مواجهه با آنها را می‌دانستیم، بدون اینکه بدانیم به کجا می‌رویم، در چه نبردی هستیم یا چگونه پیش خواهد رفت. ما حتی مجبور بودیم برای تخمین زمان به آسمان نگاه کنیم. بنابراین، تنها پس از پیروزی متوجه شدیم که مکانی که به آزادسازی آن کمک کرده بودیم، دوک لاپ بوده است.»

در ناخودآگاه آقای دِ و بسیاری دیگر از کهنه سربازان، دوک لاپ به عنوان یک هدف در جهت تهاجمی اولیه کمپین ارتفاعات مرکزی شناسایی شد، زیرا از نظر نظامی، اقتصادی و سیاسی منطقه‌ای مهم و استراتژیک بود. در اینجا، دشمن یک پایگاه نظامی قوی به نام تپه ۷۲۲، که با نام "اردوگاه نیروهای ویژه دوک لاپ" نیز شناخته می‌شود، ساخته بود که در حدود ۱۰ کیلومتری شرق مرکز منطقه دوک لاپ واقع شده است. تپه ۷۲۲ در ارتفاع ۷۲۲ متری از سطح دریا با مساحتی حدود ۱ کیلومتر مربع قرار دارد و اکنون در روستای تو هوانگ ۴، کمون داک ساک، منطقه داک میل واقع شده است.

در این دژ، دشمن استحکامات مستحکم، موانع متراکم و مجهز به تجهیزات و سلاح‌های نظامی مدرن ساخته بود. در طول سال‌های ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۵، تپه ۷۲۲ به عنوان یک دژ مهم دشمن در ارتفاعات مرکزی شناخته می‌شد. بنابراین، نیروهای اصلی ما، با هماهنگی شبه‌نظامیان محلی و غیرنظامیان، حملات زیادی را به این دژ سازماندهی کردند. پس از این موفقیت، نیروهای ما به حمله به سایر دژهای دشمن مانند پایگاه فرماندهی عملیاتی لشکر ۲۳ دست‌نشانده، پایگاه نوی لوا و شهر بخش دوک لاپ ادامه دادند. در مدت کوتاهی، از سپیده دم ۹ مارس تا ظهر ۱۰ مارس ۱۹۷۵، دوک لاپ و مناطق اطراف آن را آزاد کردیم.

آقای دِ گفت: «جنگ شدید بود و همه جا صدای تیراندازی و بمب می‌آمد. در آن زمان، هر کدام از ما فقط چند ده کیلوگرم وزن داشتیم، اما وقتی وارد نبرد می‌شدیم، شب و روز، با اسلحه‌هایی که روی شانه‌هایمان آویزان بود، استوارانه می‌جنگیدیم. هیچ‌کس از خستگی شکایت نمی‌کرد، هیچ‌کس تردید نمی‌کرد. حتی وقتی خسته بودیم، مجبور بودیم بلند شویم و به دویدن ادامه دهیم، مصمم بودیم که مهاجمان آمریکایی را شکست دهیم و میهن خود را آزاد کنیم تا مردم دیگر رنج نکشند.»

آقای دِ هنوز لحظه‌ای را که خبر آزادی دوک لاپ را شنیدند، به وضوح به یاد دارد. در آن زمان، مردان شمال، مرکز و جنوب غرق در احساسات بودند. سال‌ها سختی‌ها را تحمل کرده بودند، با موقعیت‌های مرگ و زندگی روبرو شده بودند و شاهد زخمی و کشته شدن رفقایشان در میدان نبرد بودند. همه آنها احساسات خود را سرکوب کرده بودند و سر خود را بالا گرفته بودند تا به مقاومت ادامه دهند. با این حال، وقتی شنیدند که دوک لاپ آزاد شده است، اشک شوق از چشمانشان جاری شد.

آقای «معتقد» گفت: «ما می‌دانستیم که خبرهای خوب از دوک لاپ، ما را به آزادی کشورمان امیدوار کرده است. زیرا می‌دانستیم که این نبرد، نبرد آغازین و حیاتی برای پیشروی به سوی آزادی ملی است. اگرچه در آن زمان، نام جبهه‌ای که در آن خواهیم جنگید یا نقشه نبرد را نمی‌دانستیم، اما از طریق قاطعیت، تشویق، دستورات و عزم راسخ مافوق‌هایمان، تا حدودی اهمیت این پیروزی را درک کردیم.»

زنی که شوهرش را گم کرده بود، هزاران کیلومتر را برای یافتن او سفر کرد.

وقتی آقای دِ با ما درباره دوران جنگ صحبت می‌کرد، چشمانش ترکیبی از شادی و خجالت را نمایان می‌کرد. او داستانی دلگرم‌کننده از نبردهای سهمگینی تعریف کرد که در او و رفقایش ایمان و رویا ایجاد کرد. داستانی از عشق، صلح، امید و کورسویی از خوشبختی که در میان جنگل‌های خطرناک و باران بمب‌ها و گلوله‌ها می‌درخشید.

آقای دِ سال‌ها قبل از ثبت نام در ارتش، با زنی از زادگاهش در ها تین ازدواج کرد. وقتی او به جنوب رفت، جنگ در جریان بود و او و همسرش از هم جدا شده و ارتباطشان قطع شد. پس از سال‌ها، همسرش، صرفاً به این دلیل که دلتنگ او بود، برای یافتن خبری از شوهرش، «خطر» رفتن به جنوب را به جان خرید. آقای دِ با لبخند گفت: «سفر او برای یافتن شوهرش شامل پنج همسر دیگر از رفقایش نیز می‌شد. این واقعیت که زنی هزاران کیلومتر را برای یافتن و ملاقات شوهرش در زمان جنگ سفر کرده باشد، غیرمعمول و بی‌سابقه تلقی می‌شد. بعدها، وقتی صلح برقرار شد، من اغلب به شوخی می‌گفتم که او خوش‌شانس بوده که صاحب فرزند شده است، زیرا جنگ بسیار شدید بود و هر لحظه ممکن بود جان خود را از دست بدهد. من این را یک نعمت بزرگ و سرنوشت می‌دانم.»

سپس او تعریف کرد که چگونه وقتی همسرش او را پیدا کرد، در میدان جنگ دوباره به هم پیوستند، غرق در شادی و غم. پس از مدتی، همسرش باردار شد و مجبور شد به خانه برگردد. قبل از رفتن، آنها در مورد اینکه آیا نام فرزندشان را نام ببرند، چه پسر باشد چه دختر، بحث کردند. پس از آن، آقای دِ به جنگ ادامه داد و بدون هیچ ردی ناپدید شد و همسرش را تنها گذاشت تا به تنهایی فرزندشان را بزرگ کند و منتظر بازگشت او باشد. آقای دِ با خوشحالی گفت: «نام تنها فرزند ماست. نامیدن او به نام نام، آرزوی ما بود که وقتی برای آزادی ویتنام جنوبی رفتیم، برآورده شد.»

پنجاه سال گذشته است و آقای «...» اکنون در سن پیری نادری قرار دارد. اگرچه چشمانش ضعیف شده، قدم‌هایش سست شده و موهایش سفید شده است، اما هر سال در ماه مارس به تپه ۷۲۲ می‌رود تا عود روشن کند و یاد رفقایش را که در میدان نبرد جان باختند، گرامی بدارد. او همچنین خود را خوش‌شانس می‌داند زیرا پس از برقراری صلح، او و همسرش این سرزمین را برای سکونت و ساختن زندگی جدید انتخاب کردند.

آقای دِ با افتخار گفت: «برای من، دوک لاپ سرزمینی است که خاطرات زیادی از یک عمر جنگ در خود جای داده است. برای جوانان نسل ما، جنگیدن و تقدیم جوانی‌مان به سرزمین پدری یک افتخار است. زندگی فقط یک بار تجربه می‌شود و من جوانی‌ام را بدون اتلاف یا پشیمانی گذرانده‌ام و زندگی جوانی‌ام را وقف کشور کرده‌ام.»

این یادگاری‌ها را برای یادآوری رفقایتان نگه دارید!

آقای تران هو نام، تنها پسر آقای و خانم «د»، گفت که این یادگارهای مقدس به دوران جوانی پدرش مرتبط هستند. آنها فقط قاشق، قمقمه، ظرف غذا هستند... اما برای آقای «د»، آنها دارایی‌های بی‌قیمتی هستند که در این دنیا جایگزین ندارند. آقای نام تعریف کرد: «هر بار که فرزندان و نوه‌ها سعی می‌کردند ظرف غذا یا قمقمه را بیرون بیاورند تا به آن نگاه کنند، او آنها را می‌گرفت و مجبورشان می‌کرد فوراً آن را سر جایشان بگذارند. او آنها را خیلی با دقت پنهان می‌کرد؛ فرزندانش اجازه نداشتند به آنها نگاه کنند، اما وقتی رفقایش می‌آمدند، آنها را بیرون می‌آورد تا به آنها نشان دهد. او هر چیز گرانبهایی را که در خانه بود، به دیگران می‌داد، اما هیچ‌کس نمی‌توانست این یادگاری‌ها را از او بخواهد.»

برای آقای دِ، این یادگاری‌ها همراهان و شاهدان او در طول جنگ مقاومت علیه ایالات متحده هستند. این آثار صرفاً برای استفاده شخصی در طول جنگ نیستند؛ آنها با روح و رازداری عجین شده‌اند که از طریق آن خاطرات و محبت‌های خود را به رفقایش به امانت می‌گذارد. این یادگاری‌ها همچنین هر بار که به آنها نگاه می‌کند، او را سرشار از غرور می‌کنند و به او یادآوری می‌کنند که باید به نام «سرباز عمو هو» عمل کند تا تلفات و فداکاری‌های خودش و همچنین رفقایش بی‌ثمر نماند. آقای دِ تأیید کرد: «جوانی من به توسعه دوک لاپ و بهار صلح‌آمیز امروز کشورمان کمک کرد. من باید آن را حفظ کنم و به فرزندانم یادآوری کنم که گرامی بدارند.»

پنجاه سال پیش، نبرد دوک لاپ، که در سپیده دم ۹ مارس ۱۹۷۵ رخ داد، رسماً آغاز لشکرکشی پیروزمندانه ارتفاعات مرکزی را رقم زد و راه را برای تهاجم و قیام بهاری ۱۹۷۵ ارتش و مردم ما هموار کرد و نقطه عطفی ایجاد کرد که مسیر جنگ را تغییر داد. پیروزی در دوک لاپ، همراه با موفقیت لشکرکشی ارتفاعات مرکزی، نیروی عظیم دشمن را نابود و پراکنده کرد و نقطه عطفی تعیین‌کننده ایجاد کرد که منجر به پیروزی کامل تهاجم و قیام بهاری ۱۹۷۵ شد.

منبع: https://cand.com.vn/Phong-su-tu-lieu/bai-1-chien-thang-duc-lap-trong-ky-uc-cua-mot-cuu-binh-i763694/


نظر (0)

لطفاً نظر دهید تا احساسات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

نمای نزدیکی از کارگاه ساخت ستاره LED برای کلیسای جامع نوتردام.
ستاره کریسمس ۸ متری که کلیسای جامع نوتردام در شهر هوشی مین را روشن می‌کند، به طور ویژه‌ای چشمگیر است.
هوین نهو در بازی‌های SEA تاریخ‌ساز شد: رکوردی که شکستن آن بسیار دشوار خواهد بود.
کلیسای خیره‌کننده‌ای در بزرگراه ۵۱ برای کریسمس چراغانی شد و توجه همه رهگذران را به خود جلب کرد.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کارها

کشاورزان در روستای گل سا دِک مشغول رسیدگی به گل‌های خود هستند تا خود را برای جشنواره و تِت (سال نو قمری) ۲۰۲۶ آماده کنند.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول