در پانزدهمین روز ازدواج، شوهر همسرش را مست کرد تا بفهمد مشکل چیست.
پس از ۱۵ روز از ازدواج، زن از تعویض لباسهایش خودداری کرد و هر بار که وارد اتاق خواب میشد، مرد را مجبور میکرد که اگر میخواهد به او نزدیک شود، چراغها را خاموش کند.
تران لی پس از جدایی از عشق اولش، با وجود اینکه آنها صاحب فرزند بودند، از آنجا که خانواده دختر نمیخواستند پسرشان در فاصله دوری ازدواج کند، تا سن بالای 30 سال مجرد ماند. خانوادهاش مدام او را به ازدواج و تشکیل خانواده تشویق میکردند. تا اینکه روزی مادرش از کسی خواست که او را با دختری زیبا از همان منطقه که شغل ثابتی داشت آشنا کند و تران لی موافقت کرد که با او ملاقات کند.
عکس تصویرسازی.
او گفت: « ما هر دو کاملاً با هم سازگار هستیم. او زیباست، شغل ثابتی دارد اما خیلی قدبلند نیست، اما از طرف دیگر، من 30 سال دارم و ظاهرم هم معمولی است، بنابراین چیز زیادی از او نمیخواهم. فقط میخواهم که با من صمیمانه رفتار کند.»
بنابراین، بعد از قرار ملاقات بدون اطلاع قبلی، مدت کوتاهی با هم آشنا شدیم، هر دو خانواده را ملاقات کردیم و تاریخ عروسی را تعیین کردیم. عروسی ما شاد بود و اقوام و دوستان برای دعای خیر آمدند .
تران لی گفت: «تصمیم گرفتم بقیه عمرم را صرف عشق ورزیدن و رفتار خوب با همسرم کنم. ما بچهدار خواهیم شد، برای هر دو خانواده فرزندی خواهیم داشت و زندگی شادی را با هم خواهیم گذراند.»
با این حال، در شب عروسی، لین لین - همسر تران لی - هنگام خواب لباس خواب نپوشید، از شوهرش خواست چراغها را خاموش کند و فقط یک چراغ کمنور روی میز گذاشت. تران لی گفت: «در ابتدا به هیچ چیز شک نکردم. فقط فکر میکردم او خجالتی است. چون ما فقط یک ماه قبل از ازدواج همدیگر را میشناختیم و هرگز خیلی صمیمی نبودیم.»

زن همیشه لباسهای پوشیده میپوشد و اگر در اتاق خواب خودشان هستند، شوهرش را مجبور میکند چراغها را خاموش کند. عکس تزئینی.
با این حال، در روزهای بعد، رابطه زن و شوهر شیرینتر و پرشورتر شد. با این حال، لیِن لیِن همچنان از تعویض لباس خواب خود خودداری میکرد، حتی با اینکه پیراهنهای آستین کوتاه میپوشید، همیشه شلوار بلند میپوشید.
آقای تران گفت: «۱۰ روز بعد از عروسی، هر چقدر هم که هوا گرم بود، او هنوز لباسهای بلند میپوشید، قبل از خواب چراغها را خاموش میکرد و به اتاق خواب میرفت. او مطلقاً هیچوقت جلوی من لباس عوض نمیکرد. هر وقت نزدیکش میشدم تا بغلش کنم، انگار از من دوری میکرد. در این مرحله، دیگر فکر نمیکردم که او فقط خجالتی است، بلکه مشکوک بودم که چیزی را از من پنهان میکند.»
شوهر مخفیانه پیراهن همسرش را بالا زد و متوجه شد که شکمش پر از ترکهای پوستی است و ...
بنابراین، در روز پانزدهم، تران لی به بهانه جشن گرفتن نیمماهگیشان، برای این زوج شراب و غذای خوشمزه خرید تا مهمانی بگیرند. هدف این بود که همسرش را مست کند تا ببیند آیا چیزی را از او پنهان میکند یا نه. «معمولاً او بسیار هوشیار و محتاط است، بنابراین امروز مجبور شدم عمداً قویترین شراب را بخرم، سپس مخفیانه اول یک داروی ضد خماری مصرف کنم.»
بعد از مست شدن، او را به رختخواب بردم، کفشهایش را درآوردم و با آب گرم بدنش را پاک کردم. بعد از آن، وقتی دیدم شکمش پر از ترک و خطوط کشیدگی است، واقعاً شوکه شدم. حدس زدم که این نشانه زایمان است. معلوم شد که او در تمام این مدت این واقعیت را که فرزندی دارد از من پنهان کرده بود.» ترن لی به یاد میآورد.
آن دو با هم بحث کردند. عکس تزیینی.
اگرچه او قبلاً از زن دیگری فرزندی داشت، اما پس از فهمیدن اینکه همسرش زایمان کرده و این موضوع را مخفی نگه داشته، بسیار عصبانی شد. ترن لی همچنین دائماً در ذهنش سوالات زیادی در مورد اینکه بچه کجاست و اینکه آیا همسرش چیزی را از او پنهان میکند یا خیر، میپرسید...
ترن لی پس از یک شب بیخوابی و فکر کردن، تصمیم به طلاق گرفت. صبح زود روز بعد، وقتی همسرش از خواب بیدار شد، موضوع طلاق را با او در میان گذاشت. لیِن لی ترسیده بود و حتی به گریه افتاد: «داری شوخی میکنی؟ مشکلت چیه؟ من چه اشتباهی کردم؟» ترن لی با لحنی کینهتوزانه به همسرش پاسخ داد و با صدای بلند گفت: «مگر نمیدانی چه اشتباهی کردی؟ چرا جرات نمیکنی جلوی من لباسهایت را عوض کنی؟ من از قبل همه چیز را میدانم. تو بچه به دنیا آوردی. آیا اشکالی ندارد که چنین چیز بزرگی را از من پنهان کنی؟ کی ازدواج کردی؟ فرزندانت چند ساله هستند؟»
لین لین از سوالات بیوقفه شوهرش مبهوت شده بود. پس از اینکه خونسردی خود را بازیافت، با گریه توضیح داد: «شما منظور مرا اشتباه متوجه شدید، من هرگز زایمان نکردهام. اینها ترکهای پوستی هستند که پس از کاهش وزن باقی ماندهاند.»
قبلاً خیلی چاق بودم، فکر میکردم هرگز دوست پسری پیدا نمیکنم. کلی انتقاد میشنیدم، بنابراین تصمیم گرفتم وزن کم کنم. ظرف شش ماه، ۴۰ کیلوگرم وزن کم کردم. چون سرعت کاهش وزنم سریع بود و بدنم قبلاً خیلی شل و ول بود، از پوستم خوب مراقبت نمیکردم، نتیجه این شد که پوستم مثل الان ترکهای پوستی و لکههای تیره زیادی داشت. میترسیدم که او من را زشت ببیند و از من انتقاد کند. چون از ظاهرم خجالت میکشیدم، غلبه بر عقده حقارت برایم دشوار بود.
در این زمان، ترن لی آرامتر شد و احساس گناه کرد، اما به دلیل خجالتش، همچنان به پرسیدن سوال ادامه داد: «تو هنوز داری بهانه میآوری. من باور نمیکنم؟» در این زمان، لین لین حتی عکسهای قدیمی از بدنش را پس از کاهش وزن بیرون آورد تا این موضوع را ثابت کند. ترکهای پوستی فعلی عمدتاً روی رانها و شکم او بودند.
در این مرحله، شوهر متوجه اشتباه خود شد، بنابراین سکوت کرد. این داستان پس از انتشار در شبکههای اجتماعی، توجه زیادی از سوی کاربران اینترنتی را به خود جلب کرد. بسیاری از مردم از زن دفاع کردند و از شوهر به خاطر خودخواه و حقیر بودن انتقاد کردند. زیرا به دلیل گذشته، او با عجله از همسرش خداحافظی کرده بود. علاوه بر این، این زوج یکدیگر را درک نمیکردند و به هم اعتماد نداشتند. این یک نقطه ضعف بود و اگر ازدواج طولانی میشد، به راحتی از هم میپاشید.
یکی از کاربران اینترنتی به اشتراک گذاشت: «به نظر من گذشته گذشته است، باید آن را رها کنیم و دوباره مطرحش نکنیم. اگر زن واقعاً در گذشته فرزندی داشته، باید آن را به وضوح به اشتراک بگذاریم، پنهانش نکنیم. چون بالاخره سوزن توی کیسه بیرون میآید. همین امر در مورد شوهر هم صدق میکند، اگر واقعاً شما را دوست داشته باشد، بچهدار شدن فقط مربوط به گذشته است و پذیرفتنش آسان است. حتی اختلافات فعلی را هم رک و راست به اشتراک بگذارید. این چیزی است که ما زن و شوهر مینامیم.»
منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/cuoi-15-ngay-vo-nhat-quyet-khong-thay-quan-ao-khi-ngu-bat-tat-den-luc-lai-gan-chong-bi-mat-tim-hieu-run-len-voi-dieu-nhin-thay-172241121091200163.htm
نظر (0)