داستان عاشقانه دختری زیبا که از ۵ سالگی روی ویلچر زندگی میکرد
Báo Dân trí•14/10/2024
(دن تری) - یک بیماری وحشتناک، نونگ را از ۵ سالگی مجبور به استفاده از صندلی چرخدار کرده است. او فکر میکرد که درهای خوشبختی تا آخر عمرش بسته خواهد بود. اما ظاهر شدن تان دونگ، زندگی نونگ را غافلگیر کرد.
موسیقی عروسی در خانه کوچک در کمون فو ترونگ، فو رینگ، بین فوک، غوغا میکرد. هونگ نونگ در اتاق کوچک نشسته بود و با نگرانی به بیرون نگاه میکرد. پس از اینکه خانواده داماد برخی از مراسم را به پایان رساندند، نونگ توسط پدرش حمل شد و به داماد، تان دونگ، تحویل داده شد. دونگ با دریافت هونگ نونگ از دستان پدرزنش، نتوانست احساسات خود را پنهان کند. چشمانش قرمز بود. با دیدن این صحنه، بسیاری از حاضران در مراسم نامزدی نیز گریه کردند. همه در سکوت برای زوج جوان دعا کردند و به هونگ نونگ تبریک گفتند که اکنون یک "جفت پای" جدید پیدا کرده است. هونگ نونگ در سال ۲۰۰۱ با بدنی سالم به دنیا آمد، اما در سن ۵ سالگی دچار مشکل سلامتی شد. یک بعد از ظهر بعد از مدرسه، نونگ در پاهایش احساس درد کرد. والدینش که فکر میکردند فرزندش فقط ناراحت و درد دارد، به او مسکن دادند. با وجود مصرف دارو و استراحت، نونگ هنوز احساس دل درد داشت و به تدریج بیحسی در پاهایش را از دست داد. خانواده او را به سرعت به بیمارستان دونگ شوای و سپس برای معاینه به شهر هوشی مین بردند. والدین نونگ وقتی برای اولین بار نام بیماری "میلیت عرضی" را شنیدند - بیماری که متأسفانه دختر کوچک زیبایشان به آن مبتلا شده بود - مبهوت شدند.
هونگ نونگ چهره زیبایی دارد اما از ۵ سالگی مجبور بوده روی ویلچر بنشیند.
پزشک توضیح داد که میلیت عرضی یک آسیب حاد است که در بخشی از نخاع رخ میدهد و باعث میشود بیمار در ناحیه آسیبدیده احساس خود را از دست بدهد، دچار اختلالات اسفنکتر و فلج حرکتی شود. بنابراین، هونگ نونگ از ناف به پایین کاملاً فلج شد و قادر به ادرار کردن فعال نبود. از آن زمان، نونگ به صندلی چرخدار محدود شده است. در دوره اولیه، زندگی کل خانواده زیر و رو شد، زمانی که مادرش از خواهر و برادر کوچکترش مراقبت میکرد و پاهای نونگ میشد. این بیماری باعث مشکل در ادرار کردن میشد. برای غلبه بر این، نونگ و مادرش راهی برای ایجاد عادت بهداشت شخصی هر 3 ساعت یکبار پیدا کردند. از زمانی که او بیمار شد تا کلاس نهم، این دختر اهل بین فوک و مادرش همیشه از هم جدا نشدنی بودند. مادرش هر روز نونگ را به مدرسه میبرد و به او کمک میکرد به توالت برود. با بزرگتر شدن، او بیشتر در مورد نقصهای بدنش درک میکرد، بنابراین نونگ خودآگاهتر شد. نونگ پس از پایان دوره راهنمایی، تصمیم گرفت مدرسه را ترک کند، زیرا دبیرستان ۱۵ کیلومتر با خانه فاصله داشت. هونگ نونگ در مصاحبه با خبرنگار دن تری گفت: «در آن زمان، اغلب بدبینانه فکر میکردم و فکر میکردم نمیتوانم مستقل باشم و باید بیش از حد به دیگران تکیه کنم. اگر به مدرسه رفتن ادامه میدادم، مادرم مجبور میشد کارش را ترک کند و بردن من به مدرسه هر روز بسیار دشوار میشد. پدر و مادرم مرا دوست داشتند و میخواستند به مدرسه بروم. اما فکر میکردم اگر در خانه بمانم، به کاهش بار والدینم کمک خواهم کرد.» نونگ که مدرسه را ترک کرده بود، هر روز صبح دوستانش را با کیفهای مدرسه میدید که در کوچه سوار میشوند، آرزوی رفتن به مدرسه را داشت اما شجاعت کافی نداشت. بعداً که به گذشته فکر میکند، احساس پشیمانی میکند که قویتر نبوده و بیشتر تلاش نکرده است. نونگ در خانه زندگی بستهای داشت و هر روز به طور کسلکنندهای در چهار دیواری میگذشت. سال ۲۰۱۶ نقطه عطفی بود که دختر جوان پا به دنیای بیرون گذاشت.
او یک حرفه آموخت و در دورههای آموزشی برای بهبود مهارتهای کاری خود شرکت کرد.
در آن زمان، یکی از دوستان نزدیکش، هونگ نونگ را برای یادگیری آرایش دعوت کرد. او که دید هونگ برای این حرفه مناسب است، از مادرش التماس کرد که اجازه دهد به مدرسه برود. از آنجا که نگران دخترش بود که هر روز ۱۵ کیلومتر تا کلاس برود، مادر نونگ در ابتدا مخالفت کرد. با این حال، با دیدن عزم راسخ دخترش، به تدریج قلبش نرم شد. هونگ نونگ با تجهیز خود به یک حرفه برای امرار معاش، اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرد و به تدریج قلبش را باز کرد. او و دوست نزدیکش مشتریان آرایش را میپذیرفتند و بسیاری از روزها بسته به هر عروسی یا مهمانی، زود میرفتند یا دیر به خانه میآمدند تا مشتریان را زیبا کنند. در طول کار، او به تدریج به پتانسیل صنعت زیبایی پی برد، بنابراین در کلاسهای خالکوبی اضافی ثبت نام کرد. شغل نونگ به تدریج تثبیت شد. او مغازه خودش را اجاره کرد و هر ماه منبع درآمد بهتری داشت. نونگ همچنین دوستان و مشتریان نزدیک بیشتری داشت.
نونگ شغل ثابتی دارد و از صنعت زیبایی درآمد کسب میکند.
او در کارش شادی پیدا میکرد، اما هر بار که کسی از عشق حرف میزد، هونگ نونگ موضوع را عوض میکرد. او همیشه فکر میکرد که هرگز در زندگیاش ازدواج نخواهد کرد. با این فکر، نونگ وقتی مردی میخواست به او پیامک بدهد یا چت کند، قلبش را میبست. اما بعد، احساسات تان دونگ (متولد ۱۹۹۹) باعث شد نظرش عوض شود. دونگ دوست برادر شوهر هونگ نونگ بود. دونگ از طریق گفتگو با دوستش، درباره هونگ نونگ شنید. اگرچه آنها هرگز همدیگر را ندیده بودند، اما مخفیانه احساس خوبی نسبت به این دختر ریزنقش اما با اراده داشت. هونگ نونگ گفت: «یک بار، از طریق عکسی در صفحه شخصی برادر شوهرش در شبکههای اجتماعی، دونگ برای آشنایی با من پیامک فرستاد.»
در ابتدا، دختر برای حفظ ادب و نزاکت اجتماعی، یک پیام پاسخ نیز ارسال کرد. با این حال، به تدریج سوالات و نگرانیهای دونگ او را تحت تاثیر قرار داد. آرایشگاه نونگ در جادهای قرار دارد که دونگ هر روز به سر کار میرود. بنابراین، او هر روز به او سر میزند، برایش تنقلات میخرد... تان دونگ فرد آرامی است و به ندرت احساسات خود را از طریق کلمات نشان میدهد. در عوض، او از کوچکترین چیزها از هونگ نونگ مراقبت میکند. اگر نونگ تصادفاً به توالت برود، در تمیز کردن آن تردید نمیکند و آماده است تا او را به توالت ببرد... وقتی دونگ عاشق میشود، ابتدا عشق خود را ابراز نمیکند و سپس برای ملاقات با والدین دختر به خانه نمیرود، بلکه برعکس «روند» معمول را انجام میدهد.
تصاویر تکان دهنده در مراسم عروسی این زوج.
هونگ نونگ به یاد میآورد: «او مرا به خانه برد تا پدر و مادرم را ببینم تا هر دو احساس امنیت کنند. او همچنین مرا به خانه برد تا مادرش را ببینم. از آن به بعد، ما رسماً یک زوج شدیم.» به گفته هونگ نونگ، او و مادرش قبلاً هرگز یکدیگر را ندیده بودند و نمیشناختند. با این حال، از همان اولین ملاقات، او با او مانند فرزند خودش رفتار کرد و باعث شد از شدت احساسات خفه شود. او به یاد میآورد: «فکر میکردم مادرم با رابطه ما مخالفت کند زیرا هیچکس نمیخواهد پسرش با دختری دارای معلولیت ازدواج کند. اما انتظار نداشتم که به پسرش بگوید: «نمیگویم چه کسی را دوست داری، اما اگر نونگ را دوست داری، باید جدی باشی.» همین جمله کوتاه برای نونگ کافی بود تا بفهمد که او او را خیلی دوست دارد. هونگ نونگ و تان دونگ که در فوریه ۲۰۲۳، ۹ ماه بعد، با هم آشنا شده بودند، تصمیم به ازدواج گرفتند. شادی آنها وقتی هر دو خبر خوبی دریافت کردند، حتی بیشتر شد. نونگ با دخترانی که بیماری مشابه او را داشتند، در مورد توانایی بچهدار شدن شنیده و صحبت کرده بود، بنابراین کمکم امیدش را افزایش داد. این دختر مصمم گفت: «این بیماری روی نوزاد تأثیر نمیگذارد، فقط به دلیل ضعیف بودن ستون فقرات مادر، روی مادر تأثیر میگذارد. در دوران بارداری، ستون فقرات خمیده میشود و حرکت آن را دشوارتر میکند و باعث درد میشود. با این حال، من این معامله را فقط برای به دنیا آوردن یک کودک سالم میپذیرم.» هونگ نونگ چند ماه پس از عروسی به طور طبیعی باردار شد. وقتی آزمایش بارداری دو خط را نشان داد، این زوج نمیتوانستند آنچه را که میدیدند باور کنند و بارها دوباره معاینه کردند. در ماههای بعد، آنها با اضطراب روزها را میشماردند به امید اینکه فرزندشان را در آغوش بگیرند. غریزه مادری به نونگ کمک کرد تا بر درد غلبه کند. چند روز پس از زایمان، او توانست به فرزندش شیر بدهد و او را بخواباند. به دلیل کمر ضعیفش، نونگ نمیتوانست زیاد فرزندش را در آغوش بگیرد. خوشبختانه، او مادر، مادرشوهرش و تان دونگ را داشت تا در مراقبت از فرزندش به او کمک کنند.
هونگ نونگ و تان دونگ از میوه شیرین عشق استقبال میکنند.
اخیراً، هونگ نونگ تصاویری از زندگی و کار خود را در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته است. او میخواهد داستان خود را برای بسیاری از مردم، به ویژه کسانی که در شرایط مشابه او هستند، منتشر کند. هونگ نونگ اظهار داشت: «من قبلاً جرات عشق ورزیدن نداشتم و نسبت به خودم بسیار خجالتی بودم. همچنین داستانهای زیادی از افرادی در شرایط مشابه شنیدهام که جرات نمیکردند قلب خود را به روی کسی باز کنند. با نگاه به گذشته، متوجه میشوم که همه سزاوار عشق هستند. امیدوارم جامعه از افراد دارای معلولیت بیشتر استقبال کند و آنها را دوست داشته باشد تا آنها فرصت داشته باشند زندگی رنگارنگ و پرشوری داشته باشند و از فرصتهای خوبی برخوردار شوند.» عکس: ارائه شده توسط شخصیت
نظر (0)