Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

دختری که ۱۱ روز در جنگل‌های آمازون زنده ماند

VnExpressVnExpress18/06/2023


در ۲۴ دسامبر ۱۹۷۲، جولیان کوپکه از پنجره هواپیما به بیرون و به ابرهای تیره‌ای که در حال جمع شدن بودند نگاه کرد، بی‌خبر از اینکه تراژدی زندگی‌اش در شرف وقوع است.

جولیان کوپکه، ۱۷ ساله، در روز کریسمس ۱۹۷۲ در پرواز ۵۰۸ خطوط هوایی پرو، LANSA، روی صندلی کنار پنجره شماره ۱۹F نشسته بود. هواپیمای لاکهید L-188A الکترا ۹۲ مسافر را از لیما به پوکالپا، پرو حمل می‌کرد. حدود ۲۰ دقیقه قبل از فرود، هواپیما شروع به لرزیدن کرد و باعث افتادن چمدان‌ها و هدایای کریسمس شد.

رعد و برق به بال راست هواپیما برخورد کرد و هواپیما سقوط کرد. در میان جیغ‌های ده‌ها نفر دیگر، کوپکه صدای مادرش را از صندلی کناری‌اش شنید که می‌گفت: «همه چیز تمام شد!» سپس هواپیما تکه تکه شد.

کوپکه در خاطرات خود با عنوان «وقتی از آسمان افتادم» نوشت: «مادرم دیگر با من نبود و من دیگر در هواپیما نبودم. من هنوز به صندلی‌ام بسته شده بودم اما تنها بودم. من در حال سقوط آزاد از ارتفاع بیش از ۳۰۰۰ متر بودم.»

جولیان کوپکه در سال ۱۹۹۸ دوباره از محل سقوط هواپیما بازدید می‌کند. عکس: Deutsche-Kinemathek

جولیان کوپکه در سال ۱۹۹۸ دوباره از محل سقوط هواپیما بازدید می‌کند. عکس: Deutsche-Kinemathek

این نوجوان ۱۷ ساله به طرز معجزه‌آسایی از این سانحه جان سالم به در برد. اما این تنها آغاز ماجرا بود. کوپکه، به عنوان تنها بازمانده پرواز ۵۰۸، ۱۱ روز را در جنگل‌های بارانی آمازون گذراند تا اینکه توسط ماهیگیران محلی کشف شد. بیش از ۵۰ سال بعد، داستان کوپکه به دلیل شباهت‌هایش با مورد چهار کودک در کلمبیا که پس از سقوط هواپیمایشان در اول ماه مه، ۴۰ روز در جنگل‌های بارانی آمازون زنده ماندند، یادآوری می‌شود.

چهار کودک، بین ۱ تا ۱۳ سال، از سقوط هواپیما که منجر به کشته شدن سه بزرگسال، از جمله مادرشان، شد، جان سالم به در بردند. بستگان گفتند که این کودکان که متعلق به جامعه بومی هویتوتو هستند، آرد کاساوا که در هواپیما آورده شده بود و میوه‌های جنگلی را خورده بودند. آنها هنگام باران زیر درختان پناه می‌گرفتند.

سازمان بومیان آمازون کلمبیا اعلام کرد که این کودکان به لطف «دانش و ارتباط با زیستگاه طبیعی» که بومیان از سنین پایین تمرین می‌کنند، زنده مانده‌اند.

کوپکه نیز در طبیعت بزرگ شد. پدرش، هانس-ویلهلم، جانورشناس و مادرش، ماریا، پرنده‌شناس بود. این دو در دانشگاه کیل آلمان با هم آشنا شدند. این زوج در جستجوی کشوری با «تنوع زیستی کشف نشده »، به پرو سفر کردند و در لیما ازدواج کردند.

آنها تنها دخترشان را در خانه‌ای پر از حیواناتی مانند طوطی، گوسفند و بسیاری از پرندگان زخمی که ماریا نجات داده بود، بزرگ کردند.

آنها سال‌های زیادی را در یک ایستگاه تحقیقاتی موقت در اعماق آمازون به نام پانگوانا، که نام یک پرنده بومی است، زندگی کردند. کوپکه از کودکی عاشق جنگل بود و در مورد گیاهان و جانوران آن اطلاعات کسب می‌کرد. کوپکه بعدها در خاطرات خود نوشت که «در مدرسه جنگل‌های بارانی تحصیل کرده است».

در پرواز سرنوشت‌ساز سال ۱۹۷۲، کوپکه و مادرش پس از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، برای جشن گرفتن کریسمس با پدرش به خانه برمی‌گشتند. پرواز به تأخیر افتاد اما بدون حادثه انجام شد. با این حال، ابرهای تیره ظاهر شدند و خبر از فاجعه قریب‌الوقوع دادند.

مادر کوپکه با نگرانی به آسمان نگاه کرد و گفت: «امیدوارم همه چیز خوب باشد.» سپس رعد و برق به بال هواپیما برخورد کرد. او گفت: «چیزی که بعد از آن به ذهنم رسید این بود که دیگر در کابین نبودم. بیرون بودم، در هوا پرواز می‌کردم. من هواپیما را ترک نکردم، هواپیما من را ترک کرد.»

کوپکه هنگام سقوط، فقط می‌توانست نوک درختان متراکم و شبیه کلم بروکلی را ببیند و صبح روز بعد در جنگل از خواب بیدار شد. تاپ رکابی‌اش پاره شده بود، عینک و صندلش گم شده بود.

کوپکه دچار ضربه مغزی، شکستگی استخوان ترقوه و چندین بریدگی عمیق شد. کوپکه بعدها در خاطراتش نوشت که جنگل «جان مرا نجات داد». شاخ و برگ درختان، ضربه ناشی از سقوط او از ارتفاع بیش از ۳۰۰۰ متر را کاهش داد.

کوپکه بعد از بیدار شدن، به دنبال مادرش گشت اما نتوانست او را پیدا کند. کوپکه متوجه شد که تنهاست. او از آنچه پدرش به او آموخته بود استفاده کرد: اگر در جنگل گم شدی، آب پیدا کن و جریان آب را دنبال کن، به منبع بزرگتری خواهی رسید. کوپکه برای پیدا کردن آب، به تنهایی در جنگل آمازون، پر از مار، پشه، میمون و قورباغه، قدم زد.

او گفت: «من هیچ‌وقت از جنگل نترسیدم.»

کوپکه در سال ۱۹۷۳ در بیمارستانی در پرو توسط پدرش تحت مراقبت قرار دارد. عکس: اینستاگرام/جولیان کوپکه

کوپکه در سال ۱۹۷۳ در بیمارستانی در پرو توسط پدرش تحت مراقبت قرار دارد. عکس: اینستاگرام/جولیان کوپکه

در طول سفر، او منظره وحشتناکی دید: ردیفی از صندلی‌های هواپیما پر از جسد. کوپکه توصیف کرد که در آن لحظه «پاهایم بی‌حس شدند».

کوپکه فکر کرد مادرش ممکن است یکی از آنها باشد. کوپکه با چوبی جسد را لمس کرد و متوجه شد که زن ناخن‌های پایش را لاک زده است، کاری که مادرش هرگز انجام نداده بود. کوپکه گفت: «بلافاصله احساس آسودگی کردم، اما بعد از اینکه چنین فکری کردم، شرمنده شدم.»

تا روز دهم، کوپکه تقریباً از خستگی مفرط رنج می‌برد. در یک مقطع، او صدای هواپیماهای نجات را شنید، اما هیچ راهی برای آگاه کردن آنها از اینکه او زیر پوشش متراکم درختان است، وجود نداشت. کوپکه فقط یک کیسه آب نبات داشت که در محل سقوط پیدا کرده بود و فکر می‌کرد از گرسنگی خواهد مرد.

آن بعد از ظهر، او یک قایق دید و فکر کرد که دچار توهم شده است. وقتی آن را لمس کرد، فهمید که واقعی است. جاده‌ی نزدیک به کلبه‌ای منتهی می‌شد که یک موتور و یک قوطی بنزین در بیرون آن قرار داشت.

«یک زخم باز روی بازوی راستم داشتم. مگس‌ها در آن تخم گذاشته بودند و کرم‌هایی به طول حدود یک سانتی‌متر آنجا بودند. یادم می‌آید سگم عفونت مشابهی داشت و پدرم نفت سفید روی زخم ریخت. من روی زخم بنزین ریختم و حدود ۳۰ کرم حشره را بیرون آوردم.»

روز یازدهم، کوپکه در کلبه منتظر بود که صدای چند مرد را شنید و متوجه شد که قرار است نجات پیدا کند. کوپکه گفت: «آن لحظه مثل شنیدن صدای فرشتگان بود.»

ماهیگیران محلی به کلبه خود بازگشتند. آنها به کوپکه کمک‌های اولیه رساندند، به او غذا دادند و او را به منطقه پرجمعیت‌تری بردند. کوپکه با هلیکوپتر به بیمارستان منتقل شد.

کوپکه مدت کوتاهی پس از آن به پدرش پیوست. در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۳، جسد مادرش پیدا شد.

کوپکه در لیما، پرو، اکتبر ۲۰۱۴. عکس: AFP

کوپکه در لیما، پرو، اکتبر ۲۰۱۴. عکس: AFP

کوپکه تحصیلات خود را در کیل ادامه داد و مدرک دکترا گرفت و برای نوشتن پایان‌نامه دکترای خود در مورد خفاش‌ها به پانگوانا بازگشت. پس از مرگ پدرش در سال ۲۰۰۰، او مدیر ایستگاه شد.

حتی پس از ازدواج و شروع زندگی جدید، خاطرات آن تصادف برای دهه‌ها در ذهنش حک شده بود.

کوپکه که اکنون ۶۸ سال دارد، گفت: «البته سال‌ها کابوس می‌دیدم. درد از دست دادن مادرم و دیگران بارها و بارها مرا آزار می‌داد. از خودم می‌پرسیدم که چرا من تنها زنده هستم.»

تان تام (به نقل از واشنگتن پست، بی‌بی‌سی )



لینک منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

حفظ روحیه جشنواره اواسط پاییز از طریق رنگ‌های مجسمه‌ها
تنها روستای ویتنام را در بین ۵۰ روستای زیبای جهان کشف کنید
چرا فانوس‌های پرچم قرمز با ستاره‌های زرد امسال محبوب هستند؟
ویتنام برنده مسابقه موسیقی Intervision 2025 شد

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

No videos available

اخبار

نظام سیاسی

محلی

محصول