Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

با راننده زن ترونگ سان و مهندسی که 40 نامه عاشقانه نوشت، آشنا شوید

(دن تری) - خانم آن و آقای ثانگ که پس از ۶ سال بر اثر بمب و گلوله در ترونگ سون از هم جدا شده بودند، دوباره به هم پیوستند و زن و شوهر شدند. آنها در سنین پیری هنوز هم داستان‌هایی از میدان نبرد آن سال برای یکدیگر تعریف می‌کنند.

Báo Dân tríBáo Dân trí28/03/2025

۱. وب‌پی

در روزهای پرالتهاب سال ۱۹۷۳، صدای غرش موتورهایی که برای رژه آماده می‌شدند، در فرودگاه باخ مای طنین‌انداز بود، اما در قلب سرباز جوان، تران کونگ تانگ (متولد ۱۹۴۶، هانوی )، تنها یک صدا می‌پیچید - قلبش به تپش می‌افتاد، زیرا قرار بود دوباره دختری را که دوست داشت، ملاقات کند.

او در حالی که زیر نور شدید آفتاب، سوار بر دوچرخه قدیمی‌اش بود، وقتی پس از ۶ سال جنگ و بمب‌هایی که آنها را از هم جدا کرده بود، دوباره معشوقش - خانم نگوین تی نگویت آنه (متولد ۱۹۴۸، هونگ ین ) - راننده زن شرکت ترونگ سان را دید، سرشار از هیجان شد.

آقای تانگ جلوی دروازه پادگان ایستاد و از نگهبان خواست تا به او کمک کند تا به خانم آن - راننده ترونگ سان - خبر دهد. در داخل پادگان، به محض اینکه خانم آن شنید کسی دنبالش می‌گردد، در حالی که نفس نفس می‌زد و دستانش لبه پیراهنش را گرفته بود، با عجله بیرون رفت.

در زمین تمرین بزرگ، شخصی آشنا پشت به او ایستاده بود. صدای خانم آن در فضا پیچید: «آقای ثنگ!» شانه‌های آقای ثنگ در حالی که رویش را برمی‌گرداند، می‌لرزید.

آقای تانگ با خنده گفت: «در آن زمان تمام بدنم می‌لرزید. 6 سال بود که بارها به لحظه‌ای که دوباره همدیگر را ملاقات می‌کنیم و او را می‌بوسیم فکر کرده بودم، اما وقتی واقعاً روبروی هم ایستادیم، به جز ضربان تند قلبم، دست و پایم سست شده بود و نمی‌دانستم چه کار کنم.»

مهندس عمیقاً به چشمان اشکبار معشوقش نگاه کرد، چشمانش می‌سوخت. شش سال انتظار، نامه‌های بی‌پاسخ و تجربیات نزدیک به مرگ در میدان جنگ - همه چیز در آن لحظه فرو ریخت.

او به آرامی پرسید: «هنوز هم دوستم داری؟» خانم آن با لحنی گرفته گفت: «صدای خفه‌ای از خودم در آوردم و دست مرد را محکم گرفتم.»

صدای تشویق رفقایش او را احاطه کرده بود، اما در آن لحظه، فقط آن دو می‌توانستند صدای ضربان قلب یکدیگر را بشنوند. او با خجالت سر تکان داد و اجازه داد که در آغوشی محکم کشیده شود. آنها سال‌های زیادی را با سختی گذرانده بودند، اما عشقشان هرگز کمرنگ نشده بود.

نیم قرن گذشته است، آقای تانگ به آرامی دست همسرش را فشرد، چشمان پیرش هنوز مثل همیشه از عشق می‌درخشید.

آقای تانگ گفت: «آن روز مطمئن نبودم که آیا او هنوز منتظر من است یا نه، چون دوران جوانی یک دختر کوتاه است و من نمی‌دانستم که زنده‌ام یا مرده.»

۲. وب‌پی

آقای تانگ و خانم آن ۵۱ سال است که با هم ازدواج کرده‌اند (عکس: نگوین نگوان).

عشق از شب فرهنگی شکوفا شد

خانم آنه دومین دختر از یک خانواده بزرگ معلم در هونگ ین است. از کودکی، او عادت داشته است که پدر و خواهر بزرگترش را در حال تدریس در دوردست‌ها ببیند، به مادرش در کشاورزی کمک کند و از خواهر و برادرهای کوچکترش مراقبت کند.

در سال ۱۹۶۵، زمانی که مهاجمان آمریکایی بمباران شمال را تشدید کردند، میهن‌پرستی و نفرت از دشمن در وجود دختر جوان شعله‌ور شد. خانم آن مصمم بود به نیروی داوطلب جوانان بپیوندد، به این امید که در حفاظت از سرزمین پدری سهمی داشته باشد.

در سپتامبر ۱۹۶۵، در حالی که دفترچه یادداشتی را که پدرش به او داده بود در دست داشت، به گروه ۹، گروه ۵۹، مستقر در محل ساخت و ساز ۱۳۰ ین بای، پیوست. در سن ۱۷ سالگی، به او مأموریت داده شد تا برای متخصصان چینی - کسانی که به ویتنام در ساخت یک فرودگاه موقت کمک کرده بودند - خانه بسازد.

در بحبوحه جنگ، زمانی که بمب‌ها برای نابودی فرودگاه می‌باریدند، خانم آن در یک شب موسیقی با مهندس تران کونگ تانگ آشنا شد و آنها عاشق هم شدند.

۳. وب‌پی

۴. وب‌پی

آقای ثانگ و خانم آن در یک شب موسیقی عاشق هم شدند (عکس: نگوین نگوان).

آقای ثانگ کارگر کارخانه تجهیزات پزشکی هانوی بود. در سال ۱۹۶۵، وقتی کارخانه ۱۰ کارگر را برای اعزام به میدان جنگ انتخاب کرد، او داوطلب رفتن شد. در اوایل سال ۱۹۶۶، پس از ۳ ماه آموزش، به همراه سایر نیروها به هنگ ۲۵۱ مهندسی پیوست تا یک فرودگاه صحرایی در ین بای بسازد.

آقای تانگ به یاد می‌آورد: «سربازخانه من و همسرم فقط چند صد متر از هم فاصله داشت.»

اولین باری که او خانم آن را ملاقات کرد، در اواخر سال ۱۹۶۶ بود. او منتظر نوبت خود برای اجرای نمایش هنری هنگ بود که به دروازه پادگان رفت. او خانم آن و دو دختر دیگر را دید که بیرون کمین کرده بودند، او رفت تا از آنها بپرسد و فهمید که آنها می‌خواهند برای تماشا وارد شوند اما نگهبانان جلوی آنها را گرفته‌اند. مهندس به او کمک کرد تا سه دختر را به داخل بیاورد. پس از اجرا، او برای صحبت رفت و مجذوب خانم آن شد.

آقای تانگ گفت: «قدبلند بود، چشمانش برق می‌زد، آن زمان دختران زیادی به این قدبلندی وجود نداشتند.»

در طول دو سال اقامت برای ساخت فرودگاه ین بای، هر شب آخر هفته، آقای تانگ پیاده به واحد خانم آن می‌رفت تا او را ملاقات کند. اولین باری که عاشق شد، پسر هانویی نمی‌دانست چگونه کلمات عاشقانه بگوید، مکالمه آنها فقط حول خانواده و احوالپرسی از سلامتی او می‌چرخید. وقتی سرش شلوغ بود و نمی‌توانست دوست دخترش را ملاقات کند، آقای تانگ کاغذ پولویا (کاغذ ضد رطوبت) را از هانوی می‌آورد تا نامه‌ای بنویسد و از رفقایش بخواهد که آن را بیاورند.

آقای تانگ گفت: «من ۴۰ نامه عاشقانه برایش فرستادم.»

با این حال، وقتی او عشق خود را اعتراف کرد، چندین بار رد شد، زیرا در آن زمان، خانم آن فقط می‌خواست ماموریت خود را تمام کند و به زادگاهش بازگردد تا با کسی که به خانه‌اش نزدیک‌تر است ازدواج کند.

آقای تانگ بی‌باک به نوشتن نامه ادامه داد و از هر راهی برای نشان دادن نگرانی‌اش استفاده کرد. پس از بیش از یک سال، احساسات صادقانه‌اش باعث شد که او عاشق شود.

۵. وب‌پی

نامه عاشقانه‌ای که آقای ثانگ در سال ۱۹۶۸ به خانم آن نوشت (عکس: شخصیت ارائه شده است)

آقای تانگ گفت: «مدتی بود که یک هفته کامل نامه ننوشتم. او شلوارش را تا بالای زانو بالا زد و از میان گل و لای به سمت هنگ رفت تا من را پیدا کند. این هم رقت‌انگیز بود و هم خنده‌دار.» پس از آن مدت، او با موفقیت عشق خود را به دختری که دوستش داشت اعتراف کرد.

آقای تانگ به یاد می‌آورد: «در آن زمان، نظم و انضباط نظامی بسیار سختگیرانه بود. حداقل سه یا چهار نفر باید در یک سربازخانه می‌نشستند و دور از هم می‌نشستند و چراغ‌ها را نمی‌توانستند خاموش کنند. دو عاشق فقط فرصت داشتند چند کلمه حرف بزنند، مثل جوانان امروزی دست در دست هم نمی‌گرفتند یا همدیگر را در آغوش نمی‌گرفتند.»

بنابراین، در تمام سال‌های عشق در ین بای، آنها حتی یک بوسه هم با هم نداشتند - چیزی که او هنوز هم وقتی وارد میدان نبرد کوانگ تری شد، از آن پشیمان بود.

کمی پس از با هم بودنشان، در اوایل سال ۱۹۶۸، واحد او ناگهان دستور گرفت که به کوانگ تری لشکرکشی کند. قبل از عزیمت، او شبانه از جنگل عبور کرد تا با معشوقش ملاقات کند. این ملاقات شتابزده و طولانی بود.

خانم آنه بغض کرد و روسری، ناخن‌گیر و فندک را در دست او گذاشت و گفت: «اینها را نگه دار تا وقتی دوباره همدیگر را دیدیم، چیزی برای ارائه داشته باشیم.» آنها از هم جدا شدند، بی‌آنکه بدانند دوباره کی یکدیگر را خواهند دید.

خانم آنه قولی را که آن سال در جنگل نخل به او داده بودند به یاد آورد: «آن سال، جنگ شدید بود، هیچ‌کس جرأت فکر کردن به روز بازگشت را نداشت. اما نمی‌دانم چرا، هنوز منتظر ماندم...»

در مسیر میدان نبرد، اشتیاق برای معشوقش باعث می‌شد آقای تانگ مدام قلم به دست بگیرد و برای بیان احساساتش نامه بنویسد. اما در آن زمان، جاده میدان نبرد خطرناک بود، کسی نبود که از او بخواهند نامه‌ها را برساند.

او مجبور بود آدرس را روی هر نامه بنویسد و آن را در کنار جاده پرتاب کند، به این امید که کسی آن را پیدا کند و در رساندن آن به معشوقش کمک کند.

واحد آقای ثانگ در اعماق لائوس فعالیت می‌کند و وظیفه اصلی آن راندن بولدوزرها، تسطیح جاده‌ها، پر کردن گودال‌های بمب‌گذاری شده و اطمینان از عدم اختلال در ترافیک است.

۶. وب‌پی

۷. وب‌پی

چند ماه پس از اینکه معشوقش به جنگ رفت، خانم آن به تیم رانندگان زن ترونگ سون پیوست (عکس: نگوین نگوان).

آقای تانگ آن روزهای سخت را به یاد می‌آورد: «دو نفر از یک دستگاه استفاده می‌کردند، یکی افتاد و دیگری جایش را گرفت. به محض اینکه بمباران متوقف می‌شد، ما برای صاف کردن جاده هجوم می‌بردیم. اما ایالات متحده اغلب دو بار پشت سر هم، با فاصله تنها چند ده دقیقه، بمب‌های B52 را پرتاب می‌کرد. بارها، در حالی که ما در حال صاف کردن جاده بودیم، بمب دیگری سقوط می‌کرد. خوشبختانه، ما توانستیم به موقع فرار کنیم، اما متأسفانه تلفاتی داشتیم.»

بمب‌ها و گلوله‌ها بی‌وقفه در حال پرواز بودند، مرگ و زندگی تنها در یک چشم به هم زدن با هم فاصله داشتند، اما آقای ثانگ هرگز نترسید، زیرا در قلبش همیشه چهره‌ای وجود داشت که او را تا روز بازگشت به تلاش ترغیب می‌کرد: خانم آن.

هر بار که بمب‌ها متوقف می‌شدند، او برای معشوقش نامه می‌نوشت، هرچند نمی‌دانست که آیا این نامه‌ها به دست او می‌رسند یا نه.

آقای تانگ گفت: «نامه‌ها از طریق پیک ارسال می‌شدند، اما من مطمئن نبودم که به دست معشوقم برسند یا نه. در بسیاری از سفرها، پیک می‌مرد و نامه‌ها توسط بمب سوزانده می‌شدند. بنابراین، قبل از هر بار ارسال، مطالب را با دقت در یک دفترچه یادداشت می‌کردم تا اگر دوباره همدیگر را دیدیم، بتوانم آنها را به معشوقم نشان دهم.»

یک بار، یک بمب B52 تونل را فرو ریخت. آقای تانگ در اثر ضربه مجروح شد اما هنوز هوشیار بود. هم‌تیمی‌هایش به سرعت او را به تیم پزشکی رساندند. تنها چند صد متر مانده به ایستگاه، سری دوم بمب‌ها ناگهان آتش گرفتند. او به درون یک نهر خشک افتاد، اما دو بمب نتوانستند جان مهندس را بگیرند.

۸. وب‌پی

از نظر خانم آن، آقای تانگ همیشه فوق‌العاده‌ترین معشوق و شوهر است (عکس: نگوین نگوآن).

گل رز فولادی در جاده ترونگ سون

در حالی که آقای تانگ در میان باران بمب و گلوله در خاک لائوس می‌جنگید، حمله عید تت در سال ۱۹۶۸ به طور فزاینده‌ای شدید می‌شد.

ایالات متحده تعداد زیادی هواپیما را برای حمله به مسیرهای کلیدی بسیج کرد، در حالی که نیاز به پشتیبانی برای میدان نبرد ضروری شد. رانندگان مرد به اندازه کافی وجود نداشتند، بنابراین فرماندهی گروه ۵۵۹ وظیفه استخدام دختران جوان، قوی و کاردان را برای آموزش سریع بر عهده گرفت.

چند ماه پس از اینکه معشوقش به جنگ رفت، خانم آن نیز داوطلب شد تا به دسته رانندگان زن ترونگ سان بپیوندد.

از سراسر حومه شهر، ۴۰ داوطلب زن جوان، ۱۸ تا ۲۰ ساله، برای یک دوره آموزشی ۴۵ روزه در آموزشگاه رانندگی ۲۵۵ (که اکنون آموزشگاه فنی وسایل نقلیه و ماشین آلات سون تای نام دارد) گرد هم آمدند. در ۱۸ دسامبر ۱۹۶۸، در منطقه کوهستانی کمون هونگ فو، شهرستان هونگ خه (ها تین)، دسته رانندگی زنان که به نام قهرمان نگوین تی هان نامگذاری شده بود، متولد شد.

خانم آن گفت: «ماموریت ما انتقال غذا، دارو، سلاح و مهمات از وین (نگه آن) از طریق مسیرهای ۱۲، ۱۵، ۱۸، ۲۰ و ۲۲ به کرانه شمالی رودخانه جیان (کوانگ بین) است. پس از تحویل کالا، سربازان و کادرهای زخمی را از جنوب به شمال منتقل می‌کنیم. در سفرهای ویژه، کاروان حتی به عمق میدان نبرد، حتی به لائوس، نیز می‌رود.»

رانندگان زن تمام شب، از ساعت ۵ بعد از ظهر تا ۵ صبح روز بعد، رانندگی کردند. برای جلوگیری از برخورد با هواپیماهای دشمن، آنها مجبور بودند برای استتار، برگ‌ها را بچینند و از نور لامپ‌های میوه ازگیل ژاپنی زیر ماشین استفاده کنند.

ترونگ سون در آن زمان محل آزمایش بمب‌ها و مواد شیمیایی آمریکایی بود، همراه با باد سوزان لائوس که به طرز غیرقابل توصیفی دردناک بود. رانندگان زن عمدتاً از دامنه‌های غربی ترونگ سون حرکت می‌کردند، جایی که اگر کمی فرمان را کج می‌کردند، به ورطه سقوط می‌کردند.

خانم آنه گفت: «بمب‌ها و منورها بی‌وقفه پرتاب می‌شدند، اما خوشبختانه من بر همه آنها غلبه کردم و ماموریت را به پایان رساندم. اگر از من بپرسید که آیا از مرگ می‌ترسم، خیلی می‌ترسم، اما چیزی که بیشتر از آن می‌ترسم این است که نتوانم تدارکات لازم را برای سربازان به میدان نبرد ببرم.»

۹. وب‌پی

خانم آن با خوشحالی اولین عکسی را که با آقای تانگ گرفته شده بود به اشتراک گذاشت (عکس: نگوین نگوان).

دیدار پس از ۶ سال جدایی

روزی، سربازی از زادگاه خانم آن از کنار ایستگاه آقای تانگ عبور کرد. از طریق مکالمه آنها، او فهمید که دوست دخترش به تیم رانندگان زن ترونگ سان پیوسته است. او هم خوشحال و هم نگران بود - خوشحال بود زیرا می‌دانست که او هنوز سالم است، اما نگران هم بود زیرا می‌ترسید که بمب‌ها و گلوله‌ها در میدان نبرد بتوانند دختری را که دوست داشت از او بگیرند.

از آن روز به بعد، هر بار که کاروانی از وسایل نقلیه برای پشتیبانی می‌آمدند، آقای تانگ به امید دیدن دوباره او، مشتاقانه منتظر بود. اما سال‌ها بود که هیچ وسیله نقلیه‌ای، چهره شخصی را که او منتظرش بود، با خود نمی‌آورد. هر زمان که رفقایش برای کار به شمال می‌رفتند یا فرصتی برای عبور از کنار دسته رانندگان زن داشتند، مهندس از آنها می‌خواست که به خانم آن سلام برسانند.

۱۰. وب‌پی

آقای ثانگ و خانم آن به خاطر داستان عاشقانه زیبایشان که شبیه فیلم‌هاست، شناخته می‌شوند (عکس: نگوین نگوآن).

در اوایل سال ۱۹۷۲، زمانی که واحد پیش‌بینی کرد نبرد بزرگی در شرف وقوع است، او نامه‌ای تقریباً ۱۰ صفحه‌ای نوشت و به او گفت که در صورت امکان، باید شخص دیگری را برای سپردن زندگی‌اش پیدا کند. او نمی‌دانست جنگ چقدر طول خواهد کشید و همچنین مطمئن نبود که بتواند برگردد.

در سال ۱۹۷۳، طی یک سفر کاری از کوانگ تری به شمال، آقای تانگ به خانه بازگشت و شنید که خانم آن در هانوی است و در فرودگاه باخ مای مستقر شده تا برای رژه جشن امضای توافق‌نامه پاریس در مورد پایان جنگ و بازگرداندن صلح به ویتنام تمرین کند. بدون هیچ تردیدی، او به سرعت دوچرخه پدرش را قرض گرفت، مستقیماً به فرودگاه رفت و درخواست ملاقات با سرباز نگوین تی نگویت آن را کرد.

هم‌تیمی‌های خانم آن فریاد زدند: «ستوان پونگ برگشته!» آن‌ها هرگز آقای تانگ را ندیده بودند، اما وقتی به عکسش نگاه کردند، دیدند که چهره‌اش شبیه بازیگر «دِ آن» در فیلم «نوی جیو» است، بنابراین به او لقب «ستوان پونگ» دادند.

آقای تانگ پس از ۶ سال دوری دوباره همدیگر را ملاقات کرد، او از اینکه معشوقش معشوق جدیدی پیدا کرده باشد، می‌ترسید. با این حال، در طول سال‌های جنگ، اگرچه افراد زیادی به دنبال او بودند، خانم آن همه را رد کرد، فقط به خاطر قولی که به آقای تانگ داده بود. وقتی فهمید که او هنوز منتظرش است، نتوانست احساساتش را کنترل کند.

اگرچه او دوباره معشوق خود را پیدا کرد، اما همچنان مجبور بود برای ادامه جنگ به کوانگ تری بازگردد. تا ژوئیه ۱۹۷۴ طول کشید تا او از واحد خود اجازه بگیرد تا برای ازدواج با همسرش به خانه برگردد. آنها یک عروسی ساده با حضور خانواده و اقوام برگزار کردند.

آن زمان دوربین های عکاسی خوب مثل امروز وجود نداشت، بنابراین یک هفته بعد از عروسی، زوج برای گرفتن عکس یادگاری به مغازه رفتند.

تنها یک ماه بعد، آقای تانگ به میدان نبرد در کوانگ تری بازگشت. آنها همچنان جدا از هم زندگی می‌کردند، یکی در شمال و دیگری در جنوب - تا سال ۱۹۷۷، زمانی که خانم آن به کوانگ تری رفت تا از واحد خود بخواهد شوهرش را برای مراقبت از خانواده به هانوی منتقل کنند.

۱۱. وب‌پی

۵۱ سال پس از ترک میدان نبرد، عشق این زوج پیر هنوز مانند روز اول پابرجاست (عکس: نگوین نگوآن).

در سال‌های اول ازدواجشان، خانم آن نمی‌توانست بچه‌دار شود. آقای تانگ نگران بود، می‌ترسید که سال‌ها جنگ در میدان نبرد، ابتلا به مالاریا و اثرات مواد شیمیایی سمی، او را نابارور کرده باشد. اما خوشبختانه، پس از سه سال، آنها از اولین دخترشان استقبال کردند. خانم آن تعریف کرد: «ما خوش‌شانس بودیم که هم پسر داشتیم و هم دختر، یک پسر و یک دختر.»

بعداً، خانم آن برای کار در وزارت دارایی درخواست داد و برای معاونان وزیر رانندگی کرد. بیش از 10 سال بعد، به دلیل ضعف جسمانی، به کارهای اداری منتقل شد و در سال 2003 بازنشسته شد. آقای تانگ نیز در همان سال بازنشسته شد.

حالا، در سن نزدیک به ۸۰ سالگی، پس از ۵۱ سال زندگی مشترک، آنها اعتراف می‌کنند که نمی‌توانند از درگیری‌ها اجتناب کنند، اما هرگز صدایشان را روی هم بلند نکرده‌اند. این دو دوست قدیمی هر روز با هم به بازار می‌روند، برنج می‌پزند، چای می‌نوشند و درباره گذشته صحبت می‌کنند.

آقای تانگ در اوقات فراغت، همسرش را برای دیدار با دوستان و رفقایش به هانوی می‌برد. گهگاه، آنها برای بازدید از میدان نبرد قدیمی برمی‌گردند.

Dantri.com.vn

منبع: https://dantri.com.vn/doi-song/gap-nu-lai-xe-truong-son-va-chang-cong-binh-tung-viet-40-buc-thu-to-tinh-20250325123312211.htm



نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

امروز صبح، کوی نون با حال خراب از خواب بیدار شد.
تای هونگ، قهرمان کار، مستقیماً مدال دوستی را از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، در کرملین دریافت کرد.
در مسیر فتح فو سا فین، در جنگل خزه‌های پریان گم شده‌ام
امروز صبح، شهر ساحلی کوی نون در مه «رویایی» است

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

امروز صبح، شهر ساحلی کوی نون در مه «رویایی» است

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول