Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

کمی عطر تابستانی بفرست

شب تابستانی، باد وحشیانه در باغ می‌وزید، آسمان صاف بود، ستاره‌ها در آسمان چشمک می‌زدند. در شب، در باد، می‌شد عطرهای آشنا، ناب و ملایم را استشمام کرد. به نظر می‌رسید که از مزارع وسیع، بوی کاه تازه هرس شده، بوی تند آب مزرعه با عطر ناب گل‌های وحشی که روی چمن‌های کنار جاده رشد می‌کردند، آمیخته شده است. شب بسیار مهربان بود و تمام شلوغی و هیاهوی روز را آرام می‌کرد، به طوری که هان می‌توانست هر ذره از عطر شیرین تابستان را واضح‌تر حس کند.

Báo Nam ĐịnhBáo Nam Định27/06/2025

مادربزرگ به هان گفت، اگر خیلی خسته‌ای، به خانه برو، پیش مادربزرگ برگرد، مادربزرگ تو را «شارژ» می‌کند. بنابراین هان کوله پشتی‌اش را برداشت و... به خانه مادربزرگ رفت. باغ وسیع حومه شهر، درختان سرسبز و شاداب، خانه قدیمی مادربزرگ را در آغوش گرفته بودند. اوایل شب، مادربزرگ هان را صدا زد تا حصیری بیاورد و در وسط حیاط پهن کند تا ماه نو را در آغاز ماه تماشا کنند. در میان سایبان برگ‌ها، صدای جیک‌جیک پرندگان کوچک و مهتاب بازیگوش و رقصان. ماگنولیای باغ اولین غنچه‌هایش را آشکار کرده بود، هنوز کاملاً باز نشده بود اما هنوز «طعم» شیرین و عجیبی می‌داد. درخت لیمو در گوشه حیاط در تاریکی شب هنوز غنچه‌های بنفش نیمه بسته‌اش را می‌درخشاند. باد به آرامی از میان دیوار کوتاه می‌وزید و عطر تمیز و معطر لیموی جوان را با خود می‌آورد. مادربزرگ، چه نوع گلی در باغ چنین عطر شیرین و گرمی دارد؟ مدت زیادی است که به آن فکر می‌کنم اما هنوز نمی‌توانم آن را تشخیص دهم، هان فریاد زد. آن گل‌های آرکا، هر دو درخت آرکا همزمان شکوفه داده بودند. مادربزرگ، گل‌های آرکا خیلی معطرند، اما من تازه الان متوجه شدم. اما درخت آرکای خانه ما سال‌هاست که آنجاست، دختر جوان "احساس رنجش" می‌کرد. حتماً به این خاطر است که وقتی کوچک بودم، توجهی نمی‌کردم. وقتی بزرگ شدم، به مدرسه‌ای دور می‌رفتم، کجا وقت داشتم مادربزرگم را ببینم. سال‌هاست چیزهایی در اطراف ما وجود دارد، اما ما همیشه آنها را کشف نمی‌کنیم، فرزندم... هان سینه‌اش را سفت کرد و سعی کرد این عطر بسیار شیرین و ملایم را استنشاق کند. با گذشت شب، بوی آرکا قوی‌تر شد و در باغ و خانه مادربزرگش پیچید. هان احساس سرخوشی می‌کرد، نمی‌خواست از آن عطرهای شگفت‌انگیز فرار کند. همچنین این عطر بود که او را به دوران جوانی زیبایش، بازی کردن و بزرگ شدن با دوستانش زیر این درخت آرکا، بازگرداند. اولین هدیه‌ای که باعث شد هان از خوشحالی فریاد بزند، زمانی بود که مادربزرگش با استفاده از برگ‌های آرکای قدیمی، یک جفت چوب شانه‌ای کوچک و زیبا برای او بافت تا با دوستانش خانه‌بازی کند... تمام آن خاطرات و حسرت‌ها در رایحه‌ای آشنا متمرکز شده بود که هان... در طول سال‌ها آن را گم کرده بود.

هر چه دیرتر می‌شد، باد شدیدتر می‌شد، درختان و میوه‌های باغ بیشتر بال می‌زدند و عطرشان را به نمایش می‌گذاشتند. باد، همراه با عطر گل‌ها، هان را نوازش می‌کرد، آرام می‌کرد و آرام می‌کرد. مدت‌ها بود که دخترک تا این حد احساس راحتی و آرامش نکرده بود. مدت‌ها بود که تمام نگرانی‌ها و اضطراب‌های هان ناگهان در فضا "حل" نشده بود، همراه با... کمی از عطر شیرین و نوازشگر تابستان. زندگی خسته‌کننده است، اما بالاخره هنوز راه‌های بسیار خاصی برای "درمان" وجود دارد. مثل امروز، عطر تابستان، در یک لحظه، غم هان را به مکانی دوردست برده بود.

گل‌های بهاری

منبع: https://baonamdinh.vn/van-hoa-nghe-thuat/202506/gui-chut-huong-he-d0920de/


نظر (0)

No data
No data

در همان دسته‌بندی

ویتنام برنده مسابقه موسیقی Intervision 2025 شد
ترافیک مو کانگ چای تا عصر ادامه دارد، گردشگران برای شکار فصل برنج رسیده هجوم می‌آورند
فصل طلایی و آرامش‌بخش هوانگ سو فی در کوه‌های مرتفع تای کان لین
روستایی در دا نانگ در بین ۵۰ روستای زیبای جهان در سال ۲۰۲۵

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

No videos available

اخبار

نظام سیاسی

محلی

محصول