Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

Độc lập - Tự do - Hạnh phúc

ازدواج ناموفق، کودک به آغوش پدر بازمی‌گردد

Việt NamViệt Nam26/06/2024


ازدواج هیچ‌وقت برای هیچ‌کس آسان نبوده است. وقتی دو غریبه عاشق هم می‌شوند و با هم زندگی می‌کنند، همه آرزو دارند خانه‌ای بسازند، بچه‌دار شوند و تا آخر عمر با هم زندگی کنند. اما بین رویا و واقعیت همیشه شکاف بزرگی وجود دارد.

زندگی مشترک با سختی های بی شمار، تفاوت در تفکر، سبک زندگی و اختلاف نظر در تربیت فرزندان و... بسیاری از زوج ها را به «تسلیم شدن» می رساند. آن وقت است که دیگر نمی توانند یکدیگر را بپذیرند، دیگر نمی توانند یکدیگر را تحمل کنند و دیگر نمی خواهند برای هم تلاش کنند.

مدت‌هاست که وقتی صحبت از طلاق می‌شود، همیشه فکر می‌کنیم فرزندان یک خانواده از هم پاشیده بیشترین آسیب را می‌بینند. در واقع، گروه دیگری هم وجود دارد که به راحتی شوکه می‌شوند و ما آنها را نادیده گرفته‌ایم، که والدین هر دو طرف هستند.

شادی از دست رفته کودکان تأثیر زیادی بر سلامت و روحیه والدین دارد، زیرا مهم نیست چقدر بزرگ شده باشند، کودکان هنوز فرزندان کوچک والدین خود هستند. هیچ والدینی با دیدن فرزندانشان که ناراضی هستند، نمی‌تواند احساس آرامش کند.

هر والدینی در مواجهه با ازدواج از هم پاشیده فرزندانشان، روش متفاوتی برای مواجهه و مدیریت آن دارد. اشک‌های خاموش، سخنان سرزنش‌آمیز بی‌ملاحظه و غیره. اما شاید، در نهایت، هر والدی با درد فرزند خود همدردی کند.

در میان آثار ارسالی به دومین مسابقه نویسندگی «پدر و دختر» که توسط مجله خانواده ویتنام برگزار شد، اثر «بابا!» اثر نویسنده نگوین آن نگویت ( های فونگ ) تصویر پدری را به تصویر می‌کشد که شاهد دو بار «گم شدن قایق» دخترش است و برگزارکنندگان را احساساتی کرد.

شماره 0 (2)

این نویسنده با یادآوری دو ازدواج قبلی خود، گفت که برای اولین بار در سال آخر دانشگاه ازدواج کرده است - ازدواجی که مردم اغلب آن را "ازدواج بارداری" می‌نامند. این دختر بیست و چند ساله که در آن زمان باردار بود، ترسیده و وحشت‌زده بود و جرات نمی‌کرد به کسی چیزی بگوید. با این حال، پدرش متوجه شد و به آرامی دخترش را دلداری داد و از او در برابر خشم مادرش محافظت کرد.

نویسنده نوشت: «نمی‌دانم پدرم از کجا فهمید، او به آرامی مرا به اتاق صدا زد، تشویقم کرد چیزهایی را که نگرانشان بودم با او در میان بگذارم... او در سکوت گوش می‌داد، گاهی موهایم را نوازش می‌کرد و مثل یک کودک مرا آرام می‌کرد. سپس کلماتش را با دقت انتخاب می‌کرد تا با مادرم صحبت کند و با صبر و حوصله خشم وحشتناک او را از گناه وحشتناکی که مرتکب شده بودم، تسکین دهد. اقوام و همسایه‌ها، من را به خاطر باهوش و زیبا بودن ستایش می‌کردند. حالا که هاله نورانی محو شده، غرور مادرم که در حال تحصیل بود، برای جلوگیری از بارداری مجبور به ازدواج شد، چقدر تحقیرآمیز».

شاید ازدواج در چنین سن کمی باعث شده بود که این زوج از مسئولیت‌های خود به عنوان والدین و زن و شوهر به طور کامل آگاه نباشند. این ازدواج از هم پاشید و نویسنده فرزندش را به خانه والدینش بازگرداند. در آن زمان، پدرش بود که به تنهایی از کودک مراقبت و او را آموزش می‌داد.

وقتی پسرش به دانشگاه رفت، نویسنده تصمیم گرفت دوباره ازدواج کند، اما سرنوشت طعنه‌آمیز بود. او طلاق گرفت و با وجود همه شایعات در جامعه، به خانه والدینش بازگشت. در سن ۴۰ سالگی، با زخم‌های گذشته، نویسنده گاهی اوقات از «مردان می‌ترسید» و تصمیم گرفت تا زمانی که پسرش ازدواج کند، مجرد بماند و به او در مراقبت از نوه‌هایش کمک کند. با این حال، پدرش مخالفت کرد.

نگوین آن نگویت، نویسنده، به طور محرمانه گفت: «چه کسی فکر می‌کرد پدرم با ایده «مجرد ماندن» من به شدت مخالفت کند؟ او به من گفت که از عشق نترسم و حتی اگر با مردی آشنا شوم که قلبم را به تپش بیندازد، باید او را دوست داشته باشم. عشق، آدم‌ها را جوان‌تر و راضی‌تر می‌کند. مهم نیست پدر و مادرم چقدر مرا دوست داشتند، نمی‌توانستند حس یک زوج خوشبخت را به من بدهند. وقتی پدرم این را گفت، خیلی تعجب کردم.»

بنابراین می‌توانیم ببینیم، چه فرزندان بالغ بار بیایند و چه احمق و نابالغ، والدین همچنان می‌خواهند فرزندانشان خوشبختی خودشان را داشته باشند. درست مانند پدر در کتاب «پدر آفتاب زندگی من است» نوشته‌ی نویسنده نگوک نو (شهر هوشی مین )، او با ذهنی آرام و بدون سرزنش یا شکایت به تماس تلفنی دخترش که او را از به هم خوردن نامزدی مطلع می‌کرد، گوش داد.

نویسنده اعتراف کرد: «ما تقریباً چهار سال است که یکدیگر را می‌شناسیم، عکس گرفته‌ایم و برای پایان سال عروسی برنامه‌ریزی کرده‌ایم. من حتی قبل از آن باردار بودم. اما... گاهی اوقات زندگی درس‌های غیرمنتظره‌ای به شما می‌دهد.»

شماره 0 (1)

صرف نظر از شایعات دنیا، پدر هنوز هم حاضر بود در کنار دخترش بایستد. برای او، اشکالی نداشت که دختر ۳۰ ساله‌اش ازدواج نکند، مهم این بود که او باید کسی را پیدا کند که واقعاً او را دوست داشته باشد و با عجله فرد اشتباهی را انتخاب نکند. با این حال، به محض اینکه تلفن را قطع کرد، پدر نتوانست جلوی اشک‌هایش را بگیرد. اشک‌هایی از ترحم برای دردی که دخترش باید تحمل می‌کرد: «مدت‌ها بعد بود که خواهرم به من گفت وقتی با من تلفنی صحبت می‌کرد، مهم نبود پدرم چقدر قوی به نظر برسد، تلفن را قطع می‌کرد و با ناراحتی می‌نشست. صورتش را می‌پوشاند و مثل یک کودک گریه می‌کرد. او گریه می‌کرد چون برای دخترش خیلی متاسف بود، گریه می‌کرد چون همیشه کارهای خوب انجام می‌داد تا برای دخترش فضیلت جمع کند، اما حالا من در این وضعیت دردناک قرار گرفتم.»

پدر در کتاب «بابا - قهرمان همیشگی من» نوشته نگوین تی بیچ نهان ( فو ین ) با روایت همین داستان، روشی کاملاً متفاوت برای مواجهه با آن دارد.

این نویسنده می‌گوید که در طول دوران زندگی مشترکشان، بارها از سوی شوهر «خوشگذران»ش مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. بارها فرزندش را به خانه والدینش برده است، اما پدرش، اگرچه فرزندش را دوست داشته، هرگز کورکورانه از او دفاع نکرده است: «پدرم گفت دخترم ازدواج کرده، به این سادگی نیست که فقط او را به خانه ببرد. مادرم از من دفاع کرد و گفت که توسط شوهرش کتک خورده است. اما پدرم همچنان مصمم بود که هر دو طرف را بشنود و سپس به من گفت که به خانه بروم.»

پس از پنج سال زندگی مشترک، این زوج تصمیم به طلاق گرفتند. پدر نویسنده، با شنیدن این خبر، صدها کیلومتر برای یافتن دامادش سفر کرد، به امید نجات ازدواجشان، اما انتظارش بیهوده بود. اگرچه او نمی‌خواست دخترش طلاق بگیرد، اما وقتی خیلی دیر شده بود، پدر همچنان با آغوش باز از دخترش استقبال کرد.

نگوین تی بیچ نهان، نویسنده، به طور محرمانه گفت: «حیف شد که او فقط از والدینش خواست که به او بگویند، و شخصاً با پدرزنش تماس نگرفت. وقتی دیدم «قهرمان» زندگی‌ام با غم عمیقی در چشمانش آنجا را ترک می‌کند، خیلی ناراحت شدم. بعد از طلاق، پدرم گفت: من و مامان باید دیگر در سرزمین بیگانه نمانیم و ترتیبی بدهیم که به خانه برگردیم، جایی که مامان و بابا با هم هستند.»

شماره0

زمانی بود که مردم طلاق را چیز وحشتناکی می‌دانستند، بنابراین با وجود درد و رنج، باز هم آن را تحمل می‌کردند به این دلیل که فرزندانشان پدر و مادر داشته باشند، تا والدینشان بتوانند به همسایگان و اقوام خود احترام بگذارند، تا خودشان مجبور نباشند سرشان را در برابر زندگی خم کنند.

حالا، جامعه بازتر شده، از قید و بند تعصبات قدیمی رها شده، مردم دیگر دندان قروچه نمی‌کنند و تحمل می‌کنند، منیت خود را کنار می‌گذارند تا سعی کنند ترک‌های ازدواجشان را ترمیم کنند. مثل یک گوشی خراب، به جای اینکه آن را برای تعمیر ببرند، یک گوشی جدید می‌خرند.

اما هر گل و هر خانواده‌ای شرایط خاص خودش را دارد، هیچ‌کس نمی‌تواند زندگی زناشویی شخص دیگری را تجربه کند تا قضاوت کند که چه باید بکند. هر کسی دلایل خودش را دارد، دلایلی که برای خودش مشروع است.

نکته مهم این است که پس از هر ازدواج ناموفق، فرزندان هنوز می‌توانند به خانواده خود، به آغوش والدینشان، بازگردند، جایی که در آن پناه گرفته و از طوفان‌های زندگی محافظت می‌شوند.

قوانین دومین مسابقه نویسندگی با موضوع «پدر و دختر» در سال ۲۰۲۴

الزامات مربوط به ورودی‌ها

– آثار ارسالی باید در هیچ رسانه، رادیو یا شبکه‌های اجتماعی منتشر نشده و در مسابقات دیگر نیز شرکت داده نشده باشند. درباره داستان‌های واقعی که نویسنده، شخصیت یا شاهد آن است، خاطرات، رازها و داستان‌های پدر با دخترش و برعکس، که در قالب یادداشت، گزارش، مصاحبه، مقاله، دفتر خاطرات و غیره بیان شده است، بنویسید. کمیته برگزاری، نویسندگان را تشویق می‌کند تا از تصاویر واقعی شخصیت‌ها در آثار خود استفاده کنند.

- مقاله باید به زبان ویتنامی، بین ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ کلمه نوشته شود، روی کاغذ چاپ شود یا از طریق ایمیل ارائه شده توسط کمیته برگزاری ارسال گردد.

– هر نویسنده می‌تواند حداکثر سه (03) اثر ارسال کند و باید مسئولیت صحت و دقت محتوا را بر عهده بگیرد. کپی یا سرقت ادبی از دیگران به هر شکلی ممنوع است.

- به آثار منتخب منتشر شده در مجله خانواده ویتنام، طبق مقررات حق امتیاز پرداخت خواهد شد و متعلق به هیئت تحریریه خواهد بود؛ نویسنده هیچ حقی برای ادعای حق چاپ ندارد.

شرکت‌کنندگان: همه شهروندان ویتنامی در داخل و خارج از کشور به جز کارکنان کمیته برگزاری، هیئت داوران، حامیان مالی و شرکت‌کنندگان مسابقه.

زمان و آدرس دریافت آثار

– زمان دریافت آثار: از ۲۷ مارس ۲۰۲۴ تا ۱۰ ژوئن ۲۰۲۴ بر اساس مهر پستی و زمان دریافت نامه. مراسم اختتامیه و اهدای جوایز در روز خانواده ویتنامی، ۲۸ ژوئن ۲۰۲۴ برگزار خواهد شد.

– نوشته‌های دست‌نویس یا تایپ‌شده به دفتر تحریریه خانواده ویتنام ارسال شوند. آدرس: خیابان شماره ۲ له دوک تو، منطقه کائو گیای، شهر هانوی.

روی پاکت، به طور واضح بنویسید: اثر ارسالی برای مسابقه «پدر و دختر» به همراه اطلاعات نویسنده، آدرس و شماره تلفن. کمیته برگزاری در صورت مفقود شدن یا آسیب دیدن اثر ارسالی به دلیل خطاهای پستی، مسئولیتی نخواهد داشت.

- آثار ارسالی برای مسابقه آنلاین از طریق ایمیل: [email protected]

جایزه

دومین مسابقه نویسندگی «پدر و دختر» در سال ۲۰۲۴ دارای ساختار جوایز زیر است: ۱. جایزه اول، ۲. جایزه دوم، ۳. جایزه سوم، ۵. جایزه تقدیر و ۵. جایزه فرعی.

علاوه بر جایزه نقدی، نویسندگان برنده یک گواهی از کمیته برگزاری، یک کتاب حاوی آثار ارسالی و هدایایی (در صورت وجود) از حامی مالی نیز دریافت خواهند کرد.

هیئت داوران مسابقه

– شاعر هونگ تان کوانگ – رئیس هیئت داوران

– شاعر تران هو ویت – رئیس بخش، رئیس بخش فرهنگ و هنر روزنامه نهان دان

– نویسنده نگوین موت

– نویسنده، روزنامه‌نگار وو هونگ تو – روزنامه تین فونگ

برای اطلاعات بیشتر در مورد مسابقه، لطفا تماس بگیرید

– دفتر تحریریه مجله خانواده ویتنام: خیابان شماره ۲ لو دوک تو، منطقه کائو گیای، شهر هانوی.

+ روزنامه‌نگار فان خان آن - سردبیر، عضو کمیته سازماندهی. شماره تلفن: 0975.470.476

+ خانم Bui Thi Hai En – تحریریه. شماره تلفن: 0973.957.126

– ایمیل: [email protected].

فوئونگ آن

منبع: https://giadinhonline.vn/hon-nhan-do-vo-con-lai-ve-trong-vong-tay-cha-d199256.html


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

محله قدیمی هانوی با پوشیدن لباسی نو، به شکلی درخشان از جشنواره نیمه پاییز استقبال می‌کند.
بازدیدکنندگان تور می‌کشند، گل و لای را زیر پا می‌گذارند تا غذاهای دریایی بگیرند و آنها را در تالاب آب شور ویتنام مرکزی با عطری دلچسب کباب می‌کنند.
Y Ty با رنگ طلایی فصل برنج رسیده درخشان است
خیابان قدیمی هانگ ما برای استقبال از جشنواره نیمه پاییز «لباس خود را تغییر می‌دهد»

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

No videos available

اخبار

نظام سیاسی

محلی

محصول