Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

بوی خوش روستا...

(QBĐT) - هنوز حس بیدار شدن از خواب در میان طبیعت، در کنار رودخانه‌ای آرام و نسیم‌خیز را به یاد دارم. اولین پرتوهای نور خورشید از پنجره به درون می‌تابید و با صدای امواجی که به ساحل می‌خوردند، از خواب بیدار می‌شدم. با خوشحالی خود را در آسمان سپیده‌دم درخشان سرزمین مادری‌ام غرق می‌کردم. هوا پر از بوی خاک آبرفتی و جلبک، بوی تند گل و لای، بوی تازه ماهی و میگو و عطر مرطوب گل‌های وحشی در امتداد ساحل رودخانه بود. آن زمان‌ها بود که مادرم را تا استخر ماهی کنار رودخانه دنبال می‌کردم و در کلبه‌ای کوچک در میان طبیعت وسیع و نسیم‌خیز روستا می‌خوابیدم.

Báo Quảng BìnhBáo Quảng Bình28/03/2025



 

و به نوعی، عطرهای زمین و رودخانه به حافظه من نفوذ کرده‌اند. این عطرهای دلپذیر و ملایم، تصاویر آشنایی را در من تداعی می‌کنند. شاید عطرها به راحتی از بین بروند، اما آخرین چیزهایی هستند که در حافظه باقی می‌مانند. زیرا برداشت‌ها و خاطرات عمیق از افرادی که ملاقات کرده‌ایم و مکان‌هایی که بوده‌ایم، اغلب با عطرهای منحصر به فرد و غیرقابل انکار آغاز می‌شوند. وقتی عطر آشنایی را در جایی تشخیص می‌دهیم و ذهن خود را هدایت می‌کنیم، می‌توانیم به راحتی به گذشته برگردیم.

 

یک بار، هنگام گشت و گذار در حومه شهر، با منظره شالیزارهای برنج که در فصل خود رسیده بودند و برکه‌هایی که نیلوفرهای آبی در آنها می‌درخشیدند، مواجه شدم. تمام حومه شهر با عطر بکر زمین آغشته شده بود، عطر معطر برنج رسیده قلبم را تسخیر کرده بود. در کنار جاده، تکه‌هایی از علف و کاه خشک در معرض آفتاب اوایل بهار قرار داشتند. گل تازه به برگ‌های سبز نیلوفر آبی چسبیده بود و چند شکوفه با خجالت در کنار پروانه‌ها شکوفا می‌شدند. همه اینها بویی روستایی و فوق‌العاده آشنا را تداعی می‌کرد، بسیار دور از بوی آسفالت و ترافیک شهری که در دوردست‌ها محو شده بود. آن لحظه مرا به شدت دلتنگ بوی حومه مادرم کرد، به همان اندازه شیر شیرینی که روح در حال رشد مرا تغذیه می‌کرد. و احساس کردم که زیر آسمان سرزمین مادری‌ام ایستاده‌ام، تمام ناآشنایی اولیه به تدریج ناپدید می‌شود. فقط یک احساس ملایم و آرام باقی مانده بود، مانند جویباری خنک که در قلبم جاری است.

 

عکس تصویرسازی: مین کوی.

عکس تصویرسازی: مین کوی.

گاهی پاهایم آرزو می‌کنند که برگردم و در میان مزارع وسیع بدوم، به آرامی روی گل نرم و صاف قدم بگذارم. به سمت خاکریز پر پیچ و خم روستا بدوم، کنار رودخانه بایستم و ریه‌هایم را از عطر نوستالژیک روستا پر کنم. می‌خواهم عطر برداشت محصول، عطر دانه‌های بهشتی، دود مبهم برخاسته از نیزارها، عطر میوه‌های رسیده در باغ کنار رودخانه را با خود ببرم تا رویاهای زندگی شهری را روشن کنم. در دوردست‌ها، اشتیاقی در درونم سوسو می‌زند تا زیر بیشه بامبوی قدیمی دراز بکشم، پسر چوپان جوانی باشم که غرق در ورق زدن صفحات یک کتاب جدید است، عطر جوهر تازه با عطر علف و درختان در هم می‌آمیزد.

 

«گاهی اوقات ناگهان خنده‌ای عجیب به یادم می‌آید. یک آهنگ محلی غمگین درباره گل‌های پوملو و گل‌های کرپ میرتل. یک لکه گل خشک شده روی سنگ. هیچ کس خداحافظی نکرد. صدای سوت قطار را هم به یاد دارم.» این ابیات ساده از شاعر تران وانگ سائو، در «شعری از یک میهن‌پرست»، ناگهان در ذهنم طنین‌انداز می‌شوند. اشتیاقی عمیق، که نیازی به توضیح ندارد، از چیزهای کوچک سرچشمه می‌گیرد. انگار جادو باعث می‌شود فرد دیگر احساس تنهایی نکند و قلبش بیشتر برای زندگی و مردم اشتیاق پیدا کند و درهای روحش را به روی نور ریشه‌هایش باز کند.

 

در درون من، هیچ چیز غنی‌تر از خاطرات رودخانه‌های بادخیز، مزارع معطر و چهره خستگی‌ناپذیر مادرم در طول فصول مختلف نیست. هیچ چیز بیشتر از چشمان سرخ مادرم در غروب آفتاب هر بار که مرا بدرقه می‌کرد، مرا به بازگشت وادار نمی‌کند. هیچ چیز به اندازه بیدار شدن در خانه مادرم در صبح، در میان عطر ملایم چوب سوزان و جیک جیک شاد پرندگان بیرون پنجره، مرا سرشار از قدرت نمی‌کند. من در حومه شهر تازه و مطبوع بزرگ شدم و متوجه شدم که ماه‌ها و سال‌ها، عطر مزارع در هر تای لباس مادرم، موهایش و کلاه فرسوده‌اش تنیده شده بود. عرق مادرم می‌ریخت و به هر دانه اجازه جوانه زدن می‌داد - دانه‌هایی که در اعماق زمین گرم دفن شده بودند، دانه‌های وجدان، دانه‌های مهربانی در هر یک از فرزندان محبوبش.

 

و بنابراین، عطر روستا در قلب من همیشه با بوی عرق مادرم، عطر کار سخت او که مرا شکل داده است، عجین شده است، عطری که در ترانه‌های محلی با گل‌های خردل، درختان فوفل و ساقه‌های برنج موج می‌زند. حتی اگر قرار باشد در میان آسمان‌خراش‌های سر به فلک کشیده و سایه‌های عمیق شهر لنگر بیندازم، روح من همیشه یک روح روستایی باقی می‌ماند، با لهجه سرزمین مادری‌ام صحبت می‌کنم و نه بار از ده بار آن را گرامی می‌دارم. و در هر اینچ از قلب من، عطر مزارع، کاه و کلش و عطر ملایم خاک آبرفتی که در پایین دست جریان دارد، عمیقاً ریشه دوانده است.

تران ون تین

منبع: https://baoquangbinh.vn/van-hoa/202503/huong-dong-noi-2225239/


نظر (0)

لطفاً نظر دهید تا احساسات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

در همان دسته‌بندی

نمای نزدیکی از کارگاه ساخت ستاره LED برای کلیسای جامع نوتردام.
ستاره کریسمس ۸ متری که کلیسای جامع نوتردام در شهر هوشی مین را روشن می‌کند، به طور ویژه‌ای چشمگیر است.
هوین نهو در بازی‌های SEA تاریخ‌ساز شد: رکوردی که شکستن آن بسیار دشوار خواهد بود.
کلیسای خیره‌کننده‌ای در بزرگراه ۵۱ برای کریسمس چراغانی شد و توجه همه رهگذران را به خود جلب کرد.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کارها

کشاورزان در روستای گل سا دِک مشغول رسیدگی به گل‌های خود هستند تا خود را برای جشنواره و تِت (سال نو قمری) ۲۰۲۶ آماده کنند.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول