
هنرمند هونگ نگا تحت تأثیر قرار گرفت تا دوباره با بازیگر مشهور کیم کونگ ملاقات کند.
عصر روز ۶ آوریل، کیم کونگ، هنرمند مردمی، به دیدار هنرمند هونگ نگا رفت. در فضای احساسی عشق هنری، این دو خاطرات زیادی از دوران کار روی صحنه را به یاد آوردند.
همانطور که برخی از کانالهای یوتیوب اشاره کردهاند، هنرمند هونگ نگا گذشته را کاملاً فراموش نکرده است. او هنوز خاطرات فراموشنشدنی برنامه «پرندگان خستگیناپذیر» را به یاد دارد، زمانی که توسط هنرمند مردمی کیم کونگ دعوت شد تا نقش هنرمند مردمی بای نام را در نمایش «برگهای دوریان» بازی کند. وقتی هنرمند مردمی کیم کونگ پرسید: «یادت هست آن نقش چه بود؟»، هنرمند هونگ نگا فوراً پاسخ داد: «نقش مادر خانم دیو».
دو هنرمند زن با احساسی عمیق یکدیگر را در آغوش گرفتند. هر دو در سن بالا دلتنگی خود را برای صحنه و تماشاگران ابراز کردند.

گفتگوی دو هنرمند درباره حضورشان روی صحنه
کیم کونگ، هنرمند مردمی، به یاد میآورد: «در واقع، هیچکس جرأت نکرده است جای مادرم - هنرمند فقید مردمی، بای نام - را بگیرد، فقط هونگ نگا این افتخار را داشته است. بعد از ۵ اجرا، من و خواهرانم به سفری به میانمار رفتیم. در گروه، هنرمند هونگ نگا برای همه آهنگ vọng cổ را میخواند و گاهی اوقات آنقدر غمگین میشد که نمیتوانست جلوی اشکهایش را بگیرد.»

او هنوز نقش مادر خانم دیو را در نمایش «برگ دوریان» به یاد دارد.
در طول جلسه، هنرمند مردمی هونگ نگا نقش معلم لان را در نمایش "تویت تین کا" برای کیم کونگ خواند. "وقتی دوباره آمدی، من را بیرون ببر و ناهار بخوریم!" - هنرمند مردمی کیم کونگ گفت و هنرمند مردمی هونگ نگا با هیجان گفت: "اینکه خواهر دومم مرا برای غذا خوردن بیرون میبرد، بهترین است".
او همچنین کمد لباسهای رنگارنگش را که به نظرش سرمایهی «عظیمی» از زندگی یک هنرمند بود، نشان داد. با خوشحالی گفت: «هر چه بپوشی، به تو میدهم!»
«من هونگ نگا را خیلی دوست دارم. بعد از یک زندگی پر از سختی، شادترین چیز این است که مورد محبت تماشاگران قرار بگیرم.» - هنرمند مردمی کیم کونگ بیان کرد.

هنرمندان نمیتوانند از هم جدا باشند

«برگشتی، کی دوباره میآیی؟» - جملهای که باعث گریه بازیگر معروف کیم کونگ شد
در حال حاضر، علاوه بر پسر و همسرش که مرتباً برای مراقبت از هنرمند هونگ نگا میآیند، دو دخترش در ایالات متحده و اتریش نیز به ملاقات او میآیند. خانم بای، خدمتکاری که سالهاست با اوست، هنوز هم از وعدههای غذایی تا خواب در کنارش است و از او مراقبت میکند. خانم بای گفت: «اما هر شب، او بیقرار میشود و میخواهد برای رفتن به صحنه آماده شود. من خیلی برایش متاسفم!»
منبع






نظر (0)