Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

قدیسان که می‌خواستند از «لانه شیطان» به نام کلیسای خدا مادر فرار کنند، راه مرگ را برگزیدند.

VTC NewsVTC News28/06/2023


اعترافات دختری که به بیراهه رفت

در حالی که نگوین تی تویت مای، همسر رهبر گروه در کلیسا، سمت رهبر منطقه را بر عهده داشت، به او آموخته شد که همه چیز را فقط باید به پیامبرش گفت و به کسی خارج از کلیسا نگفت یا پیامک نکرد.

وقتی به دلیل مشکلات زیاد در مورد «قانون خدا»، مجبور به مطالعه به اصطلاح کتاب مقدس، موعظه، عبادت، دعا و... در حالت بحران روانی و افسردگی قرار گرفت، مای یک بار قصد خودکشی داشت.

قدیسان که می‌خواستند از «لانه شیطان» به نام کلیسای خدا مادر فرار کنند، راه مرگ را برگزیدند - 1
قدیسان که می‌خواستند از «لانه شیطان» به نام کلیسای مادر خدا فرار کنند، راه مرگ را برگزیدند - 2

مای گفت که برای درمان به روانشناس مراجعه کرده، اما جرات نکرده مشکلاتش را به کلیسا بگوید و فقط در مورد چند علامت مانند بی‌خوابی و وحشت‌زدگی حرف‌های پراکنده‌ای زده است. در آن زمان، مای نمی‌توانست از کسی کمک بگیرد و حتی مجبور بود فشار خانواده خود و خانواده شوهرش را تحمل کند، بنابراین شوهرش تحت فشار بود و شوهرش هم استرس داشت.

تنها چیزی که مای به آن پایبند بود دعا بود. او فکر می‌کرد اوضاع بهتر می‌شود، اما دعا کردن و مصرف نکردن هیچ دارویی فقط باعث شد بیماری‌اش طولانی‌تر و بدتر شود.

این کلیسا خیلی پیچیده است، آنها زور نمی‌گویند، اما راه‌هایی برای دستکاری روانشناسی دارند. بعد از تجربه ناامیدی‌های حضور در این سازمان، مای خیلی دلش برای شغل خوانندگی و مجری‌گری‌اش تنگ شد، برای ۲۲ سالگی فعال و پرشورش تنگ شد، برای جوانی و شادابی که از دست داده بود... همه اینها با روزهای شرکت در کلیسا دفن شدند.

آنها آموزش می‌دادند که آواز خواندن، غذا خوردن و نواختن، فعالیت‌های دنیوی هستند و مورد نفرین خدا قرار گرفته‌اند و منجر به دریاچه آتش می‌شوند. مای نه تنها از تحصیل خود غافل شد، بلکه اشتیاق خود به آواز خواندن و مسابقاتی را که می‌توانست به او فرصت پیشرفت شغلی بدهد، نیز نادیده گرفت. او فقط می‌توانست اشتیاق خود را در طول عبادت به سرودهای ستایش هدایت کند.

مای و شوهرش داوطلبانه و نه از روی عشق واقعی ازدواج نکردند، بلکه مجبور بودند که زن و شوهر رسمی باشند. اگرچه آنها با هم سازگار نبودند، اما همچنان مجبور بودند با هم کار کنند، بنابراین به تدریج اختلافات زیادی بین این دو نفر ایجاد شد.

«من از افراد دارای سمت در این سازمان خواستم که این موضوع را حل کنند، اما آنها همیشه پاسخ می‌دادند که «کلیسا در امور خانوادگی شما دخالت نمی‌کند»، حتی با اینکه قبلاً از ما خواسته بودند که ازدواج کنیم.

من بی‌مسئولیتی رهبران این کلیسا را ​​​​درک کردم. چیزی که آنها نیاز دارند این است که فقط به اهداف کلیسا، به اهداف خودشان، برسند، بدون اینکه به مشکلات اعضا اهمیت بدهند، یا اگر هم اهمیت بدهند، فقط یک نگرانی ظاهری است.

مای گفت: «وقتی به کلیسا پیوستیم، خانواده‌مان با آن مخالفت کردند. وضعیت اقتصادی دشوار بود. شدت کار و فعالیت در کلیسا خیلی زیاد بود، بنابراین من و همسرم هر دو خسته شده بودیم. علاوه بر این، اختلافات و درگیری‌ها ما را بسیار تحت فشار قرار می‌داد.»

قدیسان که می‌خواستند از «لانه شیطان» به نام کلیسای خدا مادر فرار کنند، راه مرگ را برگزیدند - 3

مای بیشتر و بیشتر گیج می‌شد، همیشه از خودش می‌پرسید که با وجود اینکه در کلیسا بود، چه کار می‌کرد، آیا کاری که انجام می‌داد درست و مناسب بود یا نه، در حالی که این همه اتفاقات دردناک رخ می‌داد. افسردگی مای حتی وقتی شوهرش با او خشونت می‌کرد، نشانه‌هایی از بدتر شدن را نشان می‌داد.

به یاد مای، این سازمان آموخت که هر کجا که بروید، توسط خدا محافظت خواهید شد، نیازی به محافظت در برابر کسی نیست، فقط دعا کنید و دقیقاً آنچه را که کلیسا و خدا آموزش می‌دهند انجام دهید، و شما کاملاً توسط خدا محافظت خواهید شد.

مای کاملاً به آن اعتقاد داشت و معتقد بود که او عبادت می‌کند و یک دهم درآمد کامل خود را می‌پردازد و مشکلی نخواهد بود، بنابراین او همیشه شب‌ها تنها بیرون می‌رفت. یک بار، مای توسط کسی مورد تجاوز جنسی قرار گرفت. در آن زمان، هیچ خدایی از او محافظت نمی‌کرد. اگر مای در آن زمان از خودش محافظت نمی‌کرد، چه کسی می‌داند اوضاع به کجا می‌رسید.

قدیسان که می‌خواستند از «لانه شیطان» به نام کلیسای خدا مادر فرار کنند، راه مرگ را برگزیدند - 4

بعد از اینکه والدین مای از کل ماجرا مطلع شدند، خیلی درد کشیدند و ویران شدند، مخصوصاً پدر مای. او از خودکشی منصرف شد و فکر کرد که می‌تواند همین‌طور زندگی کند تا پدرش بتواند در آرامش زندگی کند. مای نگران بود که اگر بمیرد، پدرش هم نتواند زنده بماند.

وقتی مای با شوهرش در مورد ترک کلیسا صحبت کرد، به جای اینکه از او حمایت شود، شوهرش گفت که سپس او را طلاق می‌دهد و با یکی دیگر از کارکنان سازمان ازدواج می‌کند.

«او به من گفت که ازدواج با من فقط یک وظیفه و مسئولیت است و هیچ احساس عاشقانه‌ای نسبت به من ندارد. او حرف‌های بی‌رحمانه زیادی زد که مرا شوکه کرد.»

او که شوهرش او را رها کرده بود، کسی به او اعتماد نداشت، حالش خوب نبود و پولی برای درمان نداشت، و نمی‌توانست مشکلاتش را در کلیسا با یک روانشناس در میان بگذارد، روزی در اکتبر ۲۰۲۲، به طبقه هشتم آپارتمانی که در آن زندگی می‌کرد رفت تا خود را از آنجا به پایین پرت کند.

وقتی یک پایم را بیرون گذاشتم و داشتم می پریدم، عقلم برگشت و فکر کردم: چرا باید بمیرم؟ من که دزدی نکردم، من که نکشتم، چرا باید چنین زندگی فلاکت باری داشته باشم...؟ تقصیر من نیست!

یک سری سوال در ذهنم ظاهر شد، تصمیم گرفتم کناره‌گیری کنم. چه بمیرم چه نه، قبل از مرگم باید بفهمم این کلیسا چگونه است. قبل از تصمیم‌گیری، دوباره خواهم فهمید.» مای با قاطعیت گفت.

قدیسان که می‌خواستند از «لانه شیطان» به نام کلیسای خدا مادر فرار کنند، راه مرگ را برگزیدند - 5
قدیسان که می‌خواستند از «لانه شیطان» به نام کلیسای خدا مادر فرار کنند، راه مرگ را برگزیدند - 6

از آن لحظه به بعد، مای به زادگاهش، نزدیک والدینش بازگشت و تحت مراقبت آنها قرار گرفت. مای هر شب برای جستجوی اطلاعات در مورد این سازمان به اینترنت مراجعه می‌کرد. اخبار ویتنامی کافی نبود، بنابراین مای اخبار خارجی را نیز مطالعه می‌کرد.

او همچنین به وب‌سایت‌ها و انجمن‌هایی که خارجی‌ها در آنها بحث می‌کردند، سر می‌زد؛ مای حتی مقالات متخصصان خارجی، متخصصان روان‌درمانی و متخصصان فرقه‌های مرتبط با کلیسای خدای مادر را می‌خواند.

در اکتبر ۲۰۲۲، مای تصمیم گرفت که ارتباط خود را با این سازمان کاملاً قطع کند و تعداد افراد حاضر در آن را مسدود کند. از آن به بعد، مای به طور جدی بیماری خود را درمان کرد و دیگر از رفتن به دریاچه آتش جهنم یا پنهان کردن داستان خود ترسی نداشت.

مای با لبخندی آرام گفت: «وقتی دکتر از داستان و وضعیت من باخبر شد، سرش را تکان داد.»

مای به عنوان یک فرد باتجربه، متوجه شد که عواقب کلیسا به اندازه قتل آشکار نیست، بلکه تأثیر پنهان و عمیقی بر هر خانواده دارد.

مای با مثال زدن از وضعیت خودش، گفت والدینش وقتی فهمیدند که او به کلیسای مادر خدا پیوسته، خواب از سرشان پرید. بارها والدینش به گریه افتادند. مادر مای حتی گفت: «اگر به آن کلیسا نمی‌پیوستم، زندگی‌ام را این‌طور هدر نمی‌دادم.»

قدیسان که می‌خواستند از «لانه شیطان» به نام کلیسای خدا مادر فرار کنند، راه مرگ را برگزیدند - 7

«والدین باید در مسیر بیرون آوردن فرزندانشان از کلیسا بسیار صبور و هوشیار باشند. آنها باید دائماً در آنجا باشند تا آنها را تشویق، محبت و ذهنشان را پاک کنند و به سؤالاتی که در ذهن فرزندانشان وجود دارد و مدت‌هاست شستشوی مغزی شده‌اند، پاسخ دهند.»

والدین نباید در این شرایط فرزندان خود را کتک بزنند زیرا اگر این کار را انجام دهند، آنها هرگز عشق را درک نخواهند کرد و بیشتر به کلیسا وابسته خواهند شد زیرا کلیسا روانشناسی انسان را درک می‌کند و همیشه کلمات شیرین می‌گوید. کودکان فکر می‌کنند که فقط خدا آنها را دوست دارد.

«نمی‌توانم صد در صد تأیید کنم که این به شما کمک می‌کند کلیسا را ​​ترک کنید، اما این یک راه مؤثر است، درست همانطور که پدر و مادرم با من استقامت کردند.» صدای مای وقتی گفت که چقدر برای والدینش سخت بوده که فرزندانشان را در «گل و لای سیاه» ببینند، لرزید.

در کلاس دانشگاه مای که ۶ نفر از اعضای آن پیرو کلیسا بودند، ۵ نفر توانستند کلیسا را ​​ترک کنند، اما ۱ نفر از آنها لجباز ماند. وقتی مای پیامک فرستاد و سعی کرد به او خاطرنشان کند که این نوعی تجارت معنوی برای بازگرداندن دوستش به واقعیت است، آن شخص آن را نادیده گرفت و حتی به همه گفت که مای بیماری روانی دارد.

مای با ناراحتی ادامه داد که هر بار که یکی از اعضا کلیسا را ​​ترک می‌کند و حقیقت و زوایای تاریک کلیسا را ​​​​افشا می‌کند، آنها پاسخی دارند که می‌گوید این عضو توسط یک دیو تسخیر شده است و باعث می‌شود مقدسین بترسند و جرات نزدیک شدن نداشته باشند، حتی کسانی که زمانی به آنها نزدیک بودند.

مای به طور محرمانه گفت: «این روشی برای منزوی کردن اطلاعات، منزوی کردن «مقدسین» در کلیسا است. اکنون که این سازمان را ترک کرده‌ام، دیدگاهی چندبعدی دارم که به گذشته نگاه می‌کند، اما کلیسا افرادی مثل من را منزوی می‌کند تا مردم در کلیسا از ما بترسند و ما را شیاطین بدانند

قدیسان که می‌خواستند از «لانه شیطان» به نام کلیسای خدا مادر فرار کنند، راه مرگ را برگزیدند - 8

مای گفت که می‌خواهد داستانش را با مطبوعات در میان بگذارد زیرا می‌خواهد افراد زیادی، از جمله افراد داخل کلیسا و افراد خارج از آن، ماهیت کلیسای مادر را بدانند.

«من به مطبوعات اعتقاد دارم. اگر من به تنهایی صحبت کنم، هیچ تاثیری نخواهد داشت، اما وقتی مطبوعات صحبت کنند، افراد بیشتری آن را باور خواهند کرد. من دیگر به آخرالزمان اعتقادی ندارم.»

اینکه خدا وجود دارد یا نه، من جرات تایید آن را ندارم، اما مطمئنم که کلیسای مادر خدا، کلیسای واقعی نیست. کلیسای واقعی باید برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات و تایید آن، به سوی روشنایی گام بردارد، اما همیشه مخفیانه عمل می‌کند و از مقامات دوری می‌کند.»

بعدی: کلیسای مادر خدا "لانه شیطان" - یک سازمان جنایتکار

یکی از رهبران گروه فرقه‌ای «کلیسای مادر» اظهار داشت: «وجود آن کلیسا یک جنایت است، قربانیان را از یک زندگی آرام برای تمام عمرشان محروم می‌کند!»



منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

شهر هوشی مین در فرصت‌های جدید، سرمایه‌گذاری شرکت‌های FDI را جذب می‌کند
سیل تاریخی در هوی آن، از دید یک هواپیمای نظامی وزارت دفاع ملی
«سیل بزرگ» رودخانه تو بن، از سیل تاریخی سال ۱۹۶۴، ۰.۱۴ متر بیشتر بود.
فلات سنگی دونگ وان - یک «موزه زمین‌شناسی زنده» نادر در جهان

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

«خلیج ها لونگ را از روی خشکی تحسین کنید» به تازگی وارد فهرست محبوب‌ترین مقاصد گردشگری جهان شده است.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول