خانم تو با دادن نامه گفت: «این نامه را همین الان در میان انبوه اسناد پدرم پیدا کردم. آن را برای شما میفرستم.» من تماس گرفتم تا با شاعر تران دانگ خوآ صحبت کنم. او پشت تلفن فریاد زد و با احساسی گفت: «این نامه برای من بسیار ارزشمند است. این نامه نه به خاطر نامهای که نوشتم، بلکه به این دلیل خاص است که گیرنده - آقای نهو - اولین خبرنگار کشور بود که به خانه من آمد، با من صحبت کرد، مقالهای نوشت و مرا به مردم معرفی کرد و آن را در روزنامه ارتش خلق منتشر کرد.»
![]() |
شاعر ترن دانگ خوآ. تصویر تصویر: nhavanhanoi.vn |
تا به حال، شاعر تران دانگ خوآ تقریباً تمام نامه و شعر «دهکده در فصل» را که برای عمو نهو فرستاده بود، زمانی که شعر تازه سروده شده بود اما هنوز در روزنامه منتشر نشده بود، به خاطر دارد، و این باعث میشود از حافظه شاعر بسیار شگفتزده شوم.
در آن زمان، تران دانگ خوآ تنها در کلاس سوم یک مدرسه روستایی در روستای تروک تری، کمون کوک توان، منطقه نام ساچ، استان های دونگ (قدیمی) بود. اشعار او در حالی که تنها کلاس دوم بود در روزنامهها منتشر شد. نکته خاص این است که اولین اشعار آن شاعر جوان درباره سربازان بود. به گفته تران دانگ خوآ، سربازانی که به میدان جنگ میرفتند اغلب در روستای او، در خانهاش اقامت میکردند. اولین کسانی که به اشعار او گوش میدادند نیز سربازان بودند.
اولین روزنامهنگاری که با تران دانگ خوآ ملاقات کرد، آقای فان هوین، خبرنگار روزنامه ارتش خلق، بود. اما اولین روزنامهنگاری که درباره تران دانگ خوآ نوشت و خوآ را در روزنامه ارتش خلق به خوانندگان معرفی کرد، آقای نگوک نهو بود. آن مقاله مستقیماً درباره تران دانگ خوآ نبود، بلکه درباره نبرد ارتش و مردم در مسیر ۵، جاده استراتژیک متصلکننده بندر های فونگ به هانوی بود که از زادگاه خوآ عبور میکرد؛ از جمله دو پل لای وو و فو لونگ که کانون بمباران آمریکاییها بودند. روزنامهنگار نگوک نهو نوشت: «و بهویژه در میان دود و آتش بمبهای دشمن، شعر ساده و روشن یک پسر بچه کلاس دومی اوج گرفت. این همچنین صدایی بود که صدای بمبها را در این سرزمین خفه میکرد. این شاعر کوچک، تران دانگ خوآ بود.» در مقاله، نویسنده فقط آن چند سطر را به خوآ تقدیم کرده بود که برای همیشه به یادش ماند.
به یاد تران دانگ خوآ، روزنامهنگار نگوک نهو، سربازی لاغر اما بسیار چابک و شاد بود. او ظهر، حوالی ماه مه، در آفتاب داغ برگشت. او سوار بر یک دوچرخه قدیمی فینیکس بود. کوله پشتی به پشت دوچرخه بسته بود. کیسهای برنج روی شانهاش انداخته بود. مادرش به خوآ گفت که برای چیدن اسفناج مالابار و آمارانت به باغ برود، سپس با عجله به مزرعه رفت تا خرچنگ بگیرد. غذا فقط شامل سوپ خرچنگ با سبزیجات مخلوط و چند تخم مرغ سرخ شده بود. وقتی عمو نهو رفت، کاسهای برنج پر کرد و آن را پیش خانوادهاش گذاشت. مادر خوآ از پذیرفتن آن خودداری کرد. در روستا کمبود برنج وجود نداشت. اما او اصرار داشت که آن را رها کند و گفت برنج خیلی سنگین است و شانههایش را خم میکند. سپس رفت. خوآ حتی وقت داشت شعر "گل انار" را که تازه نوشته بود برایش بخواند: "من یک درخت انار سبز کاشتم/ انار صدای بیل را شنید و شاخههایش پر از گل شد". عمو نهو گفت: «اگر اینطور بنویسی، خوانندگان به راحتی دچار سوءتفاهم میشوند. درخت انار صدای فاخته را نمیشنود، بلکه صدای بیل مکانیکی را که در حال کندن زمین است، میشنود. چطور ممکن است درخت اناری که تازه کاشته شده، شکوفه بدهد؟» خوا فوراً حرفش را اصلاح کرد: «هنوز صدای فاخته قطع نشده، اما شاخهها پر از گل هستند.»
به نظر میرسید نظرات عمو نهو، خوا را ترغیب میکرد تا درباره سربازان شعر بسراید. هر شعر جدیدی که او مینوشت، خوا آن را کپی میکرد و برای عمو نهو میفرستاد. سپس او نامههایی به خوا مینوشت و در آنها نظر میداد و نظرات خود را بیان میکرد. شعر «آبنبات صورتی، آبنبات سبز»، درباره زمانی که بچهها در تعطیلات تت از سربازان واحد توپخانه ضدهوایی بازدید کردند، توسط عمو نهو با پایانی غافلگیرکننده تحسین شد: «توپخانه آنجا ایستاده بود و تماشا میکرد / انگار آن هم آبنبات صورتی، آبنبات سبز میخواست».
تران دانگ خوآ گفت که تنها چند روز پس از بازگشت عمو نهو، نامهای از عمو نهو دریافت کرد. در نامه، عمو نهو قول داده بود که «برای خوآ کوچولو» کتاب و اسباببازی بخرد. اما قبل از اینکه بتواند آن را ارسال کند، عمو نهو درگذشت!
در جریان یک مأموریت ویژه به میدان نبرد جنوبی در آن سال، روزنامه ارتش خلق سه خبرنگار به نامهای نگوین دوک توآی، نگوین نگوک نهو و له دین دو را اعزام کرد. در نبردی که در بعد از ظهر ۲۱ ژانویه ۱۹۶۸ در ساحل جنوبی رودخانه بن های (گیو لین، کوانگ تری ) رخ داد، روزنامهنگاران نگوین نگوک نهو و له دین دو قهرمانانه جان خود را در سنین بسیار کم فدا کردند و بسیاری از برنامههای ناتمام را پشت سر گذاشتند.
تران دانگ خوآ با صدایی پر از احساس به من گفت: «اجازه دهید با احترام از روزنامه ارتش خلق تشکر کنم، نه تنها برای معرفی، تشویق و حمایت از من در نوشتن شعر، بلکه برای اینکه به من اجازه دادند با سربازانی که به عنوان روزنامهنگار کار میکنند، مانند آقای فان هوین و آقای نگوک نهو، ملاقات کنم و آنها را بشناسم.»
منبع: https://www.qdnd.vn/van-hoa/doi-song/phong-vien-dau-tien-viet-ve-than-dong-tho-tran-dang-khoa-867238
نظر (0)