بعدازظهر دلگیر دامنه تپهها در فصل چمن سوخته، به تصویری کلاسیک از این مکان تبدیل شده است. چمن در فصل سبز سرسبز است. اما این جاده به خاطر خطرش در فصل بارانی نیز مشهور است. این چیزی است که من قبل از اینکه خودم برای کشف و تجربه به آنجا بروم، یاد گرفتم.

در واقع، فتح این مسیر خیلی سخت نیست. در مسیر، من همچنین با کودکانی که با والدینشان سفر میکردند، ملاقات کردم. با این حال، با وجود کارمندان اداری که زیاد ورزش نمیکنند، بسیاری از مردم خسته میشوند، از حال میروند، باید سوار ماشین شوند و به خانه برده شوند. وسایل نقلیه جنگلی اینجا نیز با چرخهای زنجیری، شاسیهای بلند جوش داده شده، باکهای بنزین دستساز برای عبور و غلبه بر تپههای شیبدار و پر پیچ و خم و همچنین حمل بیشترین چیزها، از جمله افراد، یک "ویژه" هستند.
بعد از جاده صاف ابتدای سفر، با شیبی بسیار «دشوار» مواجه شدیم. تپهای از کاجهای شیبدار که حتی قویترین افراد هم هنگام بالا رفتن از آن نفس نفس میزدند و عرق میریختند. چقدر طولانی بود! اما در عوض، عکسهای زیبایی از لحظهای که نور از میان انبوه برگها میتابید، گرفتیم. به بالای تپه رسیدیم، نشستیم تا استراحت کنیم و به صدای خشخش درختان کاج در باد گوش دادیم. در حالی که به درخت کاج تکیه داده بودم و به صدای باد و خشخش برگها در زیر نور مایل خورشید گوش میدادم، احساس آرامش زیادی داشتم.
در این سفر، برای اولین بار، با چشمان خودم فرشهای سبز چمنی را دیدم که در کنار جنگل، زیر نور مایل خورشید برق میزدند. واقعاً زیبا بود «مثل فیلمها».
تمام گروه عرق کرده بودند اما وقتی به قله تا نانگ - فان دونگ زیر نور درخشان آفتاب رسیدند، بسیار خوشحال بودند. این نقطه تقاطع ۳ استان قدیمی لام دونگ - بین توآن - نین توآن است که اکنون ۲ استان لام دونگ - خان هوا نام دارد. هر نفر عکسی گرفت، همه خوشحال و شاد بودند. سپس به سفر خود ادامه دادیم زیرا راه پیش رو هنوز طولانی بود.
احتمالاً نقطه اوج سفر، کمپینگ در بعد از ظهر بود. راهنمای تور هوشمندانه مکانی ایدهآل را انتخاب کرد، زیرا از آنجا میتوانستیم زیبایی این مسیر را به طور کامل تحسین کنیم. زمینی مسطح در دامنه تپهای پوشیده از علفهای سوخته، وسیع و پهناور. در دوردست، از هر طرف کوهها دیده میشدند. پس از برپایی کمپ، تمام گروه به گشت و گذار، تماشای مناظر و گرفتن عکس از غروب آفتاب پرداختند.
به محض تاریک شدن هوا، محل کمپ روشن شد و مهمانی کباب شروع شد. در میان کوهستان و چشمانداز تپهای شاعرانه، غریبههایی که تازه بعد از یک روز سفر با هم آشنا شده بودند، ناگهان صمیمی و دوستانه شدند. در آن محیط، ارتباط برقرار کردن با یکدیگر آسان بود. انگار که با هم از چالشهای این سفر زیبا عبور کرده باشند، به راحتی میتوانستند ارتباط برقرار کنند.
روز به خشکی شب بود. نیمه شب، ناگهان با صدای باد و باران از خواب پریدم. به محض اینکه سرم را از چادر بیرون آوردم، احساس سرما کردم. در حالی که پتوی حرارتی را پیچیده بودم، در سرمای شب، گرما را حس کردم.
با این حال، این تمام ماجرا نیست. طلوع خورشید در تا نانگ - فان دونگ نیز فوقالعاده زیباست. در حالی که به استقبال سپیده دم میرفتم و با همسفرانم منتظر طلوع خورشید بودم، سپس صبحانه را با یک کاسه رشته فرنگی پر از دنده کبابی خوردم، ناگهان احساس کردم که زندگیام واقعاً پر از چیزهای مختلف است.
در مسیر برگشت، پس از عبور از جنگلهای خشک دیپتروکارپ و سواحل سنگی داغ، سوار تاکسیهای موتوری شدیم که مردم محلی منتظرشان بودند تا از جنگل خارج شویم.
منبع: https://baolaocai.vn/tren-dinh-doi-ta-nang-post879413.html






نظر (0)