Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

نگاهی دور و دراز…

من وقت گرفتم و آقای هوین ثوان (نوه آقای هوین ثوک خانگ) گفت: «زودتر برای قهوه بیا.» من سر کار بودم، بنابراین سری زدم. تقریباً ۱۵ سال گذشته است و حالا بالاخره می‌توانم مدتی دیگر اینجا بنشینم...

Báo Quảng NamBáo Quảng Nam21/06/2025

۱۰۰۰۰۳۸۲۱.jpg
آقای هیون ثوان (نوه آقای هیون) مسئول نگهداری از خانه یادبود آقای هیون است. عکس: تی. ویت

گوش دادن به صدای باد از بالای کوه سون وی.

آقای هوین ثوان (سرایدار خانه یادبود هوین ثوک خانگ) هنوز لبخندی درخشان و پهن و چشمانی تیزبین دارد، گویی سن ۸۲ سالگی‌اش را به سخره می‌گیرد. خانه او آن طرف خیابان، درست کنار خانه یادبود هوین ثوک خانگ است.

او گفت: «وای، تازه الان داری میای این خونه؟ من این خونه رو بعد از ۲۰۱۶ ساختم. این قطعه زمین ۳۰۰ متری رو دولت به من پس داده، که اساساً از ۲۰۰۰ متر مربع خونه یادبود گرفته شده. داستانش مفصله...»

او درِ خانه یادبود هوین را باز کرد. باد از بالای کوه سون وی می‌وزید و از دیوارها و چارچوب درها نفوذ می‌کرد. میزی که من و او روی آن نشسته بودیم و چای می‌نوشیدیم، تابلوی کوچکی داشت که روی آن نوشته شده بود: «ثبت در دفتر یادبود» و مستقیماً رو به دروازه بود. او گفت که مدت‌ها پیش، بخش تین فوک پیشنهاد داده بود که موقعیت دروازه را تغییر دهند و آن را کمی پایین‌تر بیاورند تا مستقیماً از وسط خانه وارد نشوید، اما او گفت نه، ترجیح می‌دهد آن را همانطور که در قدیم بود، نگه دارد.

وقتی مرا بدرقه کرد، درست کنار دروازه کنارم ایستاد و افسانه‌ای را برایم تعریف کرد که قله کوه سون وی میزی سنگی دارد که پری‌ها روی آن شطرنج بازی می‌کنند و چاهی دارد که هرگز خشک نمی‌شود.

به کوه نگاه کردم و ناگهان گفتم: «درسته که از تغییر دروازه خودداری می‌کنی. آن علمای باستانی کنفوسیوس، مثل آقای هویِن، فنگ‌شویی و عددشناسی را مثل کف دستشان می‌دانستند. دروازه رو به پایین‌ترین نقطه شیب کوه است، انگار رشته‌کوه به سمت اینجا امتداد دارد، قبل از خانه شما توقف می‌کند تا استراحت کند و سپس به راهش ادامه می‌دهد. طبق فنگ‌شویی، این مکان فرخنده‌ای است. با تفسیر مردم از آن، مستقیماً به بالاترین نقطه کوه اشاره می‌کند، به این معنی که ورودی اصلی خانه مسدود است...»

گفت: از پدرم، وقتی زنده بود، شنیدم که می گفت فنگ شویی خانه ما عالی است.

آخرین وصیت‌نامه

من یک بار این فرصت را داشتم که وصیت‌نامه‌ای را که آقای هیونه برای نوادگانش به جا گذاشته بود، ببینم. این وصیت‌نامه‌ای بود که آقای هیونه از متن اصلی چینی ترجمه کرده بود و در ۱۱ سپتامبر ۱۹۴۳ (سال کوی مویی) در شهر هوئه نوشته شده بود.

ده صفحه دست‌نویس، حاوی مطالب زیادی، اما به‌طور خاص در مورد پرستش و حفظ این خانه اجدادی، به آقای توان (پدر توان، که آقای هویین را پدربزرگ خود می‌نامید) سپرده شده بود تا از آن نگهداری و پرستش کند. آقای توان درگذشته است و اکنون نوبت آقای توان است و او در حال حاضر به آن سن رسیده است...

«خب، چه نقشه‌ای دارید؟» از آقای توآن پرسیدم. فقط ما دو نفر در سکوت مطلق خانه بودیم. «قبل از فوت پدرم، برای احتیاط گواهی‌ای گرفتم که نشان می‌داد تنها پسر او هستم.» «آیا آقای توآن دستورالعملی داد؟» «پیرمرد به من گفت که از خانه خوب مراقبت کنم، هر چقدر هم که سخت باشد.»

سپس با خود اندیشید: «من خانه را نگه داشته‌ام، هرچند که یک مکان یادبود ملی است، یک بنای تاریخی ویژه که توسط دولت اداره می‌شود، می‌دانم، اما اسناد خانه و زمین اینجا در حال حاضر به نام من است و توسط خانواده‌ام اداره می‌شود. می‌خواهم آن را برای پسرم به ارث بگذارم.» «نگران هستی؟» «من نگران نیستم و اطمینان زیادی دارم که فرزندان و نوه‌هایم میراث به جا مانده از اجدادمان را حفظ خواهند کرد. راستش را بخواهید، من در مورد آن خواب می‌بینم؛ من آقای هوین را نمی‌بینم، اما پدرم دائماً آن را می‌بیند و به من می‌گوید که خانه را ایمن نگه دارم.»

او گفت که نگران نیست، اما می‌توانستم ردی از اشتیاق قلبی را در کلماتش حس کنم، آرزویی که نسل به نسل منتقل و حفظ شده بود. سنت‌های خانوادگی، حداقل در خانه او، همچنان پابرجا بود. بارها شاهد بودم که وقتی مهمانان مهم برای ادای احترام به آقای هوینه می‌آمدند، او کنار می‌رفت. برخی سلام می‌کردند، برخی دیگر عود روشن می‌کردند و سپس می‌رفتند. سعی کردم حرکاتش را زیر نظر بگیرم تا ببینم چیزی می‌گوید یا نه. مطلقاً هیچ چیز. رفتار آرام و خونسرد همیشگی میزبان که به فضای شلوغ دود عود عادت دارد.

یک روز، هنگام عبور از کنار اتوبوس، او را دیدم که متفکرانه ایستاده و به کوه‌ها خیره شده بود. این حس عمیق مردی را در من برانگیخت که هر آجر این مکان، زادگاه یک قهرمان بزرگ ویتنام را از بر است...

حفظ میراث خانوادگی

به او گفتم که حفظ این خانه فقط روشن و خاموش کردن چراغ‌ها، جارو کردن و مراقبت از آفتاب و باران نیست. او پاسخ داد: «بله، خانه پدربزرگ و مادربزرگم است. من از نوادگان آنها هستم و هر روز در محراب اجدادی عود روشن می‌کنم، نه به عنوان نگهبان یک بنای تاریخی. این میراث خانوادگی ماست. مراقبت خوب از آن، انجام وظیفه فرزندی ما در قبال اجدادمان است.»

من اطلاعات زیادی در مورد داستان مربوط به مالکِ به اصطلاح مکان تاریخی این خانه دارم، و مقامات در نهایت به شیوه‌ای دوستانه عمل کردند و رابطه‌ای گرم بین دو طرف ایجاد کردند. آقای توآن گفت که یکی از آرزوهایش این بود که مقبره‌ای برای والدینش، آقای هیون، درست در خانه یادبود، در سمت چپ و راست آن قرار دهد، اما به او اجازه این کار داده نشد. دولت، در برنامه خود برای حمایت از او در ساخت خانه فعلی‌اش، مبلغی را نیز برای رسیدگی به این امر در نظر گرفته است. خب، باشد که چنین شود.

به او نگاه کردم و دوباره نگاهش با نگاهی دور به من افتاد. برخلاف انتظارش گفت: «در مورد نگه داشتن این خانه، حتی اگر فردا اینجا نباشم، راضی هستم. به اندازه کافی سختی‌های زندگی یک کشاورز را تجربه کرده‌ام، اما حداقل شش فرزندم تحصیل‌کرده، شغل ثابت و خانه‌ای راحت دارند. دیگر چیزی برای نگرانی ندارم.»

بله، امیدوارم نگران نباشید، زیرا نسل‌های آینده همیشه دیدگاه گسترده‌ای نسبت به فرهنگ و ارزش‌های آن خواهند داشت، تازه ناگفته نماند که اینجا زادگاه و خانه دوران کودکی آقای هیون است، مردی که تمام زندگی خود را با روحیه‌ای تزلزل‌ناپذیر وقف خدمت به مردم کرد...

منبع: https://baoquangnam.vn/voi-voi-mot-cai-nhin-3157126.html


نظر (0)

لطفاً نظر دهید تا احساسات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

کلیسای خیره‌کننده‌ای در بزرگراه ۵۱ برای کریسمس چراغانی شد و توجه همه رهگذران را به خود جلب کرد.
لحظه‌ای که نگوین تی اوآنه با سرعت به خط پایان رسید، رکوردی که در 5 بازی SEA بی‌رقیب بود.
کشاورزان در روستای گل سا دِک مشغول رسیدگی به گل‌های خود هستند تا خود را برای جشنواره و تِت (سال نو قمری) ۲۰۲۶ آماده کنند.
زیبایی فراموش‌نشدنی عکاسی از «دختر جذاب» فی تان تائو در بازی‌های SEA 33

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

دونده نگوین تی نگوک: من فقط پس از عبور از خط پایان متوجه شدم که مدال طلای بازی‌های SEA را برده‌ام.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول