و من همچنین معلمی دارم که اگرچه از نظر ظاهری «زیبا» نیست، اما قلبی زیبا، عشقی پرشور به دانشآموزانش و عشقی فداکارانه به کارش دارد. و نکته زیبای دیگر این است که او به ما دانشآموزان درس داده و در ۲۲ سال گذشته به روستای کور ما وابسته بوده است.
 این داستان معلمی به نام تران تی کیم کوک است. او در دین بان، کوانگ نام، متولد و بزرگ شده و در سال ۱۹۹۹ از دانشکده تربیت معلم فارغالتحصیل شد. در آن زمان، او میتوانست برای شغلی در دلتا یا جایی که زندگی میکرد، درخواست دهد، اما منطقه باک ترا مای را به عنوان مکانی برای رهبری و آوردن بسیاری از دانشآموزان از طریق رودخانه به ساحل دانش انتخاب کرد. او به تدریس در کمون ترا کوت، منطقه باک ترا مای، منصوب شد. کمون ترا کوت یک کمون دورافتاده و محل زندگی مردم کور است. در آن زمان، این منطقه به ویژه دشوار بود، بدون جاده یا برق. او مجبور شد با اتوبوس به تقاطع ترا دونگ برود و بیش از ۲۳ کیلومتر پیادهروی کند و از میان رودخانهها، نهرها و گذرگاههای زیادی عبور کند تا به مدرسه برسد.
بالا رفتن از کوهها و عبور از نهرها برای تشویق دانشآموزان به رفتن به کلاس درس
 زندگی مردم اینجا آنقدر دشوار است که فقط به کار سخت برای به دست آوردن غذا و لباس روزانه اهمیت میدهند و تعداد کمی از مردم به تحصیل فرزندانشان اهمیت میدهند. و دانشآموزان علاقه زیادی به رفتن به مدرسه ندارند. بنابراین، دانشآموزان اغلب مدرسه را ترک میکنند تا در مزارع ذرت، مزارع برنج و نهرها پرسه بزنند تا سبزیجات بچینند و حلزون بگیرند تا به والدین خود کمک کنند. هر بار که دانشآموزان از مدرسه فرار میکنند، معلم مجبور است تمام روز (زیرا خانههای روستا اغلب از هم دور هستند) از کوهها بالا برود و در آخر هفتهها از نهرها عبور کند تا به خانه هر دانشآموز برود و آنها را متقاعد کند که به کلاس بروند. اگر هیچ دانشآموز یا والدینی در خانه نباشد، او باید به پیادهروی تا مزارع خانواده دانشآموز ادامه دهد. پیادهروی طولانی، گرسنه و خسته است، اما او تسلیم نمیشود، او هنوز سعی میکند با دانشآموزان ملاقات کند تا آنها را به رفتن به مدرسه توصیه کند، به آنها یادآوری کند که برای امید به آیندهای بهتر باید به مدرسه بروند.
 من خودم هم شاگرد او بودم و او بارها به خانهام آمد تا مرا متقاعد کند که به مدرسه بروم. و تصویر موهای خیس، صندلهای گلی به پا و دستان لرزانش از سرما، که در فصل باران جلوی خانهام ایستاده بود، تصویری است که حتی وقتی بزرگتر شوم هم هرگز فراموش نخواهم کرد. 
خانم تران تی کیم کوک (چپ) و نویسنده - شاگردش و اکنون معلم او عکس: TGCC  | 
 برای او، شادترین چیز این است که ببیند بچههای روستای ما بعد از هر روز کلاس، دانش را یاد میگیرند. او جوانیاش را با قلبی پر از عشق به بچهها و شغلش در روستا گذاشت. او والدینش را به خواهر و برادرهایش در روستا سپرد تا از آنها مراقبت کنند و خودش از ما دانشآموزان مراقبت میکرد. او به طور خصوصی گفت: «وقتی برای اولین بار به اینجا آمدم، دلم برای والدین و خانوادهام خیلی تنگ شده بود، اما جاده خیلی دور بود، چطور میتوانستم برگردم؟ گاهی اوقات فقط سالی ۲ یا ۳ بار میتوانستم به زادگاهم برگردم.»
 وقتی همکارش شدم، یک بار پرسیدم: «چرا وقتی اوضاع خیلی سخت بود به زادگاهت برنگشتی؟» او تعریف کرد: در گذشته، سفر سخت بود و دلش برای خانه تنگ میشد. پدر و مادرش به او توصیه میکردند که برگردد، اما هر بار که چشمان معصوم، صادق و سادهلوح ما را میدید، نمیتوانست تحمل کند. و به خصوص، میخواست ببیند که همه بچههای روستایمان به مدرسه میروند، دانش کسب میکنند و آیندهای روشنتر دارند. برای من در آن زمان، او نه تنها یک معلم، بلکه یک خواهر و یک دوست نیز بود. چون بعد از کلاس، اغلب شپش میگرفت و با ما دانشآموزان غیبت میکرد. آخر هفتهها، او همچنین با ما سبزیجات میچید و حلزون میگرفت تا وعدههای غذاییمان را بهتر کند. و وقتی همکارش شدم، همیشه در کارم به من کمک میکرد، درست همانطور که در گذشته مرا دوست داشت.
 بسیاری از همکارانش به روستای ما آمدهاند، اما پس از چند ماه یا چند سال کار، آنجا را ترک کردهاند، اما او هنوز میماند، هنوز هم مرتباً به کلاس میآید تا به نسلهای دانشآموزان دانش بیاموزد. او بیش از 20 سال است که به روستای ما وابسته است و همچنین کسی است که روز به روز شاهد تغییر روستای ما بوده است. برای اینکه کسی بتواند برای مدت طولانی در یک منطقه اقلیتنشین بماند، باید عشق عمیقی به ما بچهها و عشقی فداکارانه و اصیل به این حرفه داشته باشد. عشق و علاقه او به دانشآموزان و روستای ما، یک علاقه کامل و اصیل است.
 زندگی زیبا یعنی وقتی در زندگی و کار با موانع و چالشهایی روبرو میشویم، همیشه با خوشحالی راهی برای غلبه بر آنها پیدا کنیم و هرگز تسلیم نشویم. زندگی زیبا یعنی وقف و فداکار بودن برای کار. زندگی زیبا یعنی عشق خالصانه به دانشآموزانمان. زندگی زیبا یعنی کمک صادقانه به همکاران بدون چشمداشت چیزی در ازای آن. و او دقیقاً همینطور است.
 من خودم شاگرد او بودم و حالا معلم هستم، بیشتر از هر کسی میفهمم که اگر او و معلمانی که مثل او دانشآموزانشان را دوست دارند، نبودند، مطمئناً من امروز اینجا نبودم. و از نظر من، او فرد زیبایی است که همیشه چیزهای مثبتی را برای یادگیری و تلاش برای امروز و فردا به من منتقل میکند. 
منبع: https://thanhnien.vn/22-nam-geo-chu-tren-ban-lang-cor-1851103209.htm






نظر (0)