قسمت ۴ ستارهها به ارتش میپیوندند مین تو با او خداحافظی کرد زیرا دچار پارگی رباط زانو شده بود و نمیتوانست ادامه دهد. او هنگام ترک همتیمیهایش اشک ریخت و گفت: «کاش میتوانستم به انجام ماموریت در کنار شما بچهها ادامه دهم.»
این برنامه شامل دو شرکتکننده جدید، خوانندگان جون فام و ترانگ فام است. هر دو انگیزه بیشتری برای "تازهکاران" فراهم میکنند تا با چالشهای سخت روبرو شوند.
چی پو: «من در حال انجام ماموریتی هستم که از سوی میهن به من محول شده است»
در قسمت چهارم، ۱۶ سرباز به دو تیم تقسیم میشوند تا در یک مسابقه ورزشی با استفاده از مواد منفجره برای تصرف اهداف، آموزش غلبه بر پیچ و خمها و تاب خوردن از روی دریاچهها شرکت کنند.
در چالش ها چی پو کاپیتان باش، روحیهای قوی نشان بده، آمادهی فداکاری برای سرزمین پدری.
به طور خاص، در جشنواره ورزشی از مواد منفجره برای تصرف هدف، چی پو، استفاده شد. مدرک میکسی هم تیمی ها مسئولیت مهمی به او محول کردند.
چی پو در حالی که خسته، بیرمق و به سختی نفس میکشید، زیر سیمهای خاردار و زیر آفتاب سوزان، سینه خیز میرفت. وقتی سعی کرد جعبه مواد منفجره را باز کند، با دیدن جسم داخل جعبه، با صدای بلند فریاد زد و ترسش را نشان داد.
با این حال، چی پو به سرعت آرام شد و بارها برای اطمینان خاطر خود گفت: «نترس، نترس». سربازان زن از دور با نگرانی نگاه میکردند و از خود میپرسیدند چی پو به چه چیزی نگاه میکند که او را تا این حد نگران و وحشتزده کرده است.
تماشاگران ظاهر ترسیده چی پو را خندهدار و دلسوزانه یافتند: «خندهدار به نظر میرسد. اگر سرباز توی چی (چی پو) به نبرد میرفت، دشمن احتمالاً شلیک نمیکرد چون او خیلی زیباست. خیلی فوقالعاده است.»
«دیدن چی پو که تمام وجودش را، چه زیبا و چه شجاع، به عنوان کسی که شایسته صلح و عشق است، میدهد، واقعاً تأثیرگذار است.» - نظر بازنویسیشده.
چی پو در این برنامه گفت: «نمیدانم چه چیزی به من انگیزه داد تا اینقدر قوی شوم. فقط فکر میکردم که دارم ماموریتی را که سرزمین پدری به من محول کرده است، انجام میدهم، نه تنها برای خودم میجنگم، بلکه برای همتیمیهایم، برای سرزمین پدری نیز میجنگم، ناگهان قدرتم خیلی بیشتر شد.»
هنرمندان در سائو نهاپ نگو به دلیل گرما خسته شدند
در طول جشنواره ورزشی، نه تنها چی پو، بلکه بسیاری از سربازان هنگام انجام وظایف خود قدرت خود را از دست داده و خسته بودند. دیو نهی حرکت آهسته و سریع، قدرتش را از دست داد. او حتی بطری آب خود را رها کرد تا احساس سبکی کند. در پایان، تقریباً خسته شده بود و فریاد زد: "نهی احساس میکرد اکسیژنی برای تنفس ندارد."
هائو هوانگ و تان دوی در هزارتو "تقلا" میکردند. هر دوی آنها دیگر مهارت لازم را نداشتند، مدام بادکنکهایشان میترکید، به موانع برخورد میکردند و برای یافتن راه خروج تقلا میکردند.
تان دوی سپس دچار گرمازدگی شد و به مراقبتهای پزشکی نیاز پیدا کرد. او مجبور شد خودش یخ بگذارد و پنکه بزند تا حالش بهتر شود.
وقتی رفیق بویی ترونگ کین آمد تا حالش را بپرسد، تان دوی گفت: «برای سربازان تا این حد سخت است. تمرینهایی از این دست، آفتابسوختگی و گرمازدگی طبیعی است.»
بینندگانی که این فیلم را تماشا میکردند، اظهار داشتند: «اشک، عرق، نفس نفس زدن، استقامت شدید. رفقای ما سعی میکنند بر خودشان غلبه کنند تا قویتر شوند.»
شخصی تحت تأثیر قرار گرفت: «از طریق برنامههایی مانند این، میتوانیم سختیها و فداکاریهای اجدادمان را در دوره مبارزه با مهاجمان خارجی برای به دست آوردن استقلال و آزادی درک کنیم.»
منبع: https://baoquangninh.vn/chi-pu-dep-manh-me-sang-bung-trong-sao-nhap-ngu-3373535.html






نظر (0)