Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

Độc lập - Tự do - Hạnh phúc

کاسه شکسته و درس ویژه‌ای که ژنرال هوانگ دان به پسرش داد

Báo Tuổi TrẻBáo Tuổi Trẻ13/04/2024


Vợ chồng thiếu tướng Hoàng Đan - Ảnh tư liệu gia đình

سرلشکر هوانگ دن و همسرش - عکس خانوادگی

این داستانی است که آقای هوانگ نام تین - کوچکترین پسر سرلشکر هوانگ دان و نماینده مجلس ملی نگوین تی آن وین - در مراسم رونمایی از کتاب «نامه‌ای به شما» در بعدازظهر ۱۳ آوریل در هانوی تعریف کرد. این مراسم رونمایی از کتاب، تعداد زیادی از شرکت‌کنندگان، به ویژه جوانان را به خود جلب کرد.

داستان کاسه شکسته همچنین توسط آقای تین در کتاب «نامه‌ای برای تو » روایت شده است - کتابی که آقای تین در مورد عشق والدینش از طریق بیش از ۴۰۰ نامه‌ای که آنها در طول دهه‌ها جدایی به دلیل جنگ برای یکدیگر فرستادند و خانواده هنوز آنها را نگه داشته بود، نوشته است.

ژنرال هوانگ دن - همسر و پدری متفاوت

آقای هوانگ نام تین گفت که در سال ۱۹۷۲، او تنها سه سال داشت. در یک وعده غذایی خانوادگی قبل از اینکه پدرش برای کارزار انتخاباتی برود، تین کوچک (که نامش در خانه های است) یک کاسه چینی های دونگ را که در طول جنگ و دوره بسیار سخت یارانه‌ها گرانبها محسوب می‌شد، انداخت. پسر سه ساله بسیار ترسیده بود و نزدیک بود گریه کند.

Ông Hoàng Nam Tiến (giữa) xúc động kể chuyện ba, mẹ mình tại buổi ra mắt sách Thư cho em - Ảnh: T.ĐIỂU

آقای هوانگ نام تین (وسط) در مراسم رونمایی کتاب «نامه‌ای برای تو» داستان پدر و مادرش را با احساس تعریف می‌کند - عکس: T.DIEU

با دیدن این صحنه، «پدر دن» کاسه چینی خود را برداشت و آن را روی زمین انداخت. کاسه تکه تکه شد. بعد از صدای شکستن کاسه، پدر و پسر هر دو از خنده منفجر شدند.

آقای هوانگ دان به همین بسنده نکرد، برای برداشتن چهار کاسه چینی دیگر از های دونگ به داخل کمد رفت و هر کدام را که برداشت، با خنده‌های فرزندانش عوض کرد.

این موضوع در مورد پدرش کاملاً متفاوت بود و آقای تین درس بزرگی در تربیت فرزندانش به جا گذاشت. ژنرال هوانگ دان با فرزندانش با دقت تدریس می‌کرد، آنها را به شدت آموزش می‌داد، اما بسیار مهربان و دوست داشتنی بود.

آقای تین گفت که هر تابستان پدرش او را به پادگان نظامی پدرش می‌برد تا با سربازان زندگی کند.

بنابراین، آقای تین در سن ۱۰-۱۱ سالگی می‌دانست چگونه با انواع اسلحه شلیک کند، در سن ۱۲ سالگی رانندگی بلد بود، و می‌دانست چگونه به بیماران و مجروحان کمک‌های اولیه ارائه دهد...

ژنرال هوانگ دن نه تنها با فرزندانش بسیار گرم و مهربان است، بلکه به آرامی همسر تا حدودی سختگیر و سختگیر خود را نیز راهنمایی می‌کند تا با فرزندانش دلسوزتر و مهربان‌تر باشد.

Hình ảnh bà Nguyễn Thị An Vinh lúc trẻ, khi về già, với chồng và với con trai út Hoàng Nam Tiến - Ảnh tư liệu gia đình

تصاویری از خانم نگوین تی آن وین در جوانی، پیری، به همراه همسر و کوچکترین پسرش هوانگ نام تین - عکس آرشیوی خانوادگی

آقای تین گفت که مادرش در محیطی بسیار دشوار بزرگ شده است (خانواده‌اش در فقر فرو رفته و او مجبور بوده وقتی تنها ۸ سال داشته سر کار برود)، بنابراین او با فرزندانش و خودش بسیار سختگیر بوده است. بنابراین، خواهر و برادرهای آقای تین تحت آموزش سختگیرانه مادرشان بزرگ شده‌اند.

«پدر دن» با دیدن این موضوع، نامه‌ای به همسرش نوشت و پرسید که آیا او به بچه‌ها اهمیت می‌دهد و با آنها مهربان است یا خیر.

سال ۱۹۶۲ بود، زمانی که آقای هوانگ دن در اتحاد جماهیر شوروی مشغول تحصیل بود. او در نامه‌ای به همسرش، داستانی درباره یک مطالعه روانشناسی که در سال ۱۹۵۸ در ایالات متحده خوانده بود، برای او تعریف کرد.

یک بچه میمون که تازه مادرش را از دست داده بود، در اتاقی قرار داده شد که در آن یک میمون از جنس پنبه و یک میمون از جنس چوب وجود داشت. بچه میمون فقط میمون پنبه‌ای را بغل می‌کرد، نه میمون چوبی را.

این داستان نشان می‌دهد که میمون‌ها هم چیزی گرم و نرم می‌خواهند. البته انسان‌ها حتی بیشتر این را می‌خواهند.

Những lá thư tướng Hoàng Đan gửi cho vợ từ Liên Xô - Ảnh: T.ĐIỂU

نامه‌های ژنرال هوانگ دن که از اتحاد جماهیر شوروی به همسرش ارسال شده است - عکس: T.DIEU

از زمان آن نامه، مادر آقای تین در تربیت فرزندانش تغییرات زیادی کرد. وقتی او آقای تین را باردار بود، مادرش شروع به مالیدن شکمش کرد تا با فرزندش صحبت کند.

وقتی آقای تین به دنیا آمد، مادرش تا آخرین روزهای زندگی‌اش اغلب پشت او را می‌مالید، پاهایش را ماساژ می‌داد و برای پسر کوچکش کتاب «کیو» می‌خواند.

ژنرال عاشق ارتشش بود و فریاد می‌زد: «اگر این‌طور بجنگید، مادر ویتنام نمی‌تواند به موقع زایمان کند.»

ژنرال هوانگ دان، همسر و فرزندانش را با عشقی لطیف و عمیق دوست می‌داشت، و سربازانش را نیز با همان عشق، مانند یک برادر و پدر، دوست می‌داشت.

جبهه وی شوین در طول جنگ مرزی، به ویژه در سال ۱۹۸۴، بسیار شدید بود. سربازان ما آنقدر فداکاری کردند که باعث شد ژنرال پیر با تجربه جنگی فراوان، بسیار دلشکسته شود.

او اینجا با عصبانیت سر فرماندهان فریاد زد: «اگر این‌طور بجنگید، مادر ویتنام نمی‌تواند به موقع زایمان کند.»

آقای تین گفت که پس از سال‌ها جنگیدن، پدرش همیشه این نکته را در نظر داشت که به عنوان یک فرمانده، علاوه بر پیروزی، باید همیشه به یاد داشته باشد که هر سرباز کشته شده، یک پسر، پدر، برادر... در یک خانواده است.

کشته شدن یک سرباز در نبرد ضایعه کوچکی است، اما برای هر خانواده‌ای ضایعه‌ای جبران‌ناپذیر است.

بنابراین، وقتی آقای تین به وی شوین رفت، سربازان داستان پدرش را برایش تعریف کردند که وقتی فرمانده اینجا بود، پایش درد می‌کرد اما با این حال با استفاده از یک چوب حصیری به غاری که تنها چند صد متر با دشمن فاصله داشت، می‌رفت تا سربازان را تشویق کند.

وقتی سرلشکر بود، هنوز جعبه‌های مهمات را به شیوه‌ای بسیار ساده و دوستانه کنار سربازان می‌گذاشت.

Chuyện tình của vợ chồng tướng Hoàng Đan داستان عاشقانه ژنرال هوانگ دن و همسرش

چه کسی فکرش را می‌کرد که پشت سر ژنرالی مانند سرلشکر هوانگ دن که تمام تاریخ سه جنگ، از جنگ با فرانسه، جنگ با آمریکا گرفته تا جنگ مرزی را پشت سر گذاشته، چنین داستان عاشقانه رمانتیکی وجود داشته باشد.



منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

محله قدیمی هانوی با پوشیدن لباسی نو، به شکلی درخشان از جشنواره نیمه پاییز استقبال می‌کند.
بازدیدکنندگان تور می‌کشند، گل و لای را زیر پا می‌گذارند تا غذاهای دریایی بگیرند و آنها را در تالاب آب شور ویتنام مرکزی با عطری دلچسب کباب می‌کنند.
Y Ty با رنگ طلایی فصل برنج رسیده درخشان است
خیابان قدیمی هانگ ما برای استقبال از جشنواره نیمه پاییز «لباس خود را تغییر می‌دهد»

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

No videos available

اخبار

نظام سیاسی

محلی

محصول