کمی هیجان انگار زمستان از راه رسیده
با شنیدن باد سردی که میوزید، دستام به لرزه افتاد.
صدای جارویی که جاده کوچک را جارو میکند
خیابان پنجرههای نیمهباز دارد
برگهای افتادهی زمستانی را از آن سوی کوچه جمع کن
به یاد فصل کهنه در کنار آتش سوسو زننده
مه سفید مبهم، خاکسترهای داغ قرمز
با خجالت فنجان چای را در هوای معطر صبحگاهی بالا میبرم
کت گرم، شال پشمی، لبخند اوایل زمستان
ملودی عاشقانهی تغییر فصلها را به شعر بفرست
گوش کن، خیابان ناگهان آهنگ قدیمی را ملایم میکند
آسمان زمستان هنوز تاریک است و خورشید هنوز در خواب است
برگهای ریخته شده زیر آسمان پاییز کجا میروند؟
درخت انجیر هندی پیر، تنها و بیصدا ایستاده است
مه یا دود خیلی مبهم است
باد لرزان آخرین روزهای پاییز مدتهاست که رفته است...
منبع: https://baodaklak.vn/van-hoa-du-lich-van-hoc-nghe-thuat/van-hoc-nghe-thuat/202510/chom-nu-cuoi-dong-c411d14/






نظر (0)