Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

تکیه‌گاه دانش در سرزمین‌های دشوار - بخش ۱: جوانان در روستا می‌مانند و دانش می‌کارند

TP - 80 معلم برجسته که به تازگی در برنامه "اشتراک با معلمان" در سال 2025 مورد تقدیر قرار گرفتند، جوانی و شور و شوق خود را وقف کردند و با آرامش در مدرسه و روستاهای خود ماندند و با سختی‌ها و فداکاری‌های فراوان، به پشتوانه دانش برای سرزمین‌هایی با مشکلات فراوان تبدیل شدند.

Báo Tiền PhongBáo Tiền Phong17/11/2025

دختر اهل هانوی، نگوین تی تو ها (مهدکودک بان لانگ، کمون خونگ لائو، استان لای چائو)، با داوطلب شدن برای ماندن در روستا در طول ده سال گذشته، هر حرف را کاشته و هر رویایی را برای ارتفاعات پرورش داده است. معلم ها، با وجود تجربه سختی‌ها و خطرات فراوان، همچنان مقاوم مانده است تا بذر دانش پرورش یابد و شکوفا شود.

نهایت سختی

او در پایتخت متولد و بزرگ شد، ازدواج کرد و به فو تو نقل مکان کرد، اما سرنوشت دختر جوان نگوین تی تو ها (متولد ۱۹۹۲) را به سرزمین آفتابی و بادخیز لای چائو آورد. در سال ۲۰۱۵، ها، که در آن زمان تنها ۲۳ سال داشت، با مدرک دیپلم آموزش پیش‌دبستانی و قلبی پرشور، چمدان‌هایش را بست و به تنهایی راهی شد و داوطلبانه در مهدکودک بان لانگ، واقع در یک کمون مرزی بسیار دشوار، کار کرد.

خاطره آن روز اول، برای «ها»، مثل یک فیلم فراموش‌نشدنی است. او با احساسی فراموش‌نشدنی تعریف کرد: «روز اول مدرسه، یکی از همکاران محلی‌ام مرا با موتورسیکلت برد، اما جاده پرپیچ‌وخم، زیگزاگ و شیب‌دار بود. پشت موتورسیکلت نشسته بودم و محکم به پیراهن همکارم چسبیده بودم، چشمانم بسته بود، قلبم تند می‌زد و پاهایم می‌لرزید.»

مشکلات و چالش‌های ناشی از حمل و نقل دشوار، کمبود امکانات، خانه‌های اجاره‌ای، آب و هوای نامساعد... باعث شد که دختر جوان در ابتدا دائماً بیمار شود. اما شاید بزرگترین غم، جدایی از خانواده‌اش، به خصوص دختر کوچکش بود. در آن زمان، دختر اول ها تنها ۱۸ ماه داشت و مجبور شد برای مراقبت توسط پدربزرگ و مادربزرگش به زادگاهش بازگردانده شود. در طول شب‌های طولانی در سرزمینی بیگانه، دلتنگی برای فرزندش در قلب ها همچنان درد می‌کرد.

این معلم جوان تعریف کرد: «من روزها سر کار می‌روم و شب‌ها در حالی که دلم برای فرزندم تنگ شده، به خانه برمی‌گردم. هر شب که برای دیدن فرزندم به خانه زنگ می‌زنم، او گریه می‌کند و من هم گریه می‌کنم. هر تماس تلفنی پر از اشک است، آنقدر حسرت و اشتیاق در قلبم انباشته می‌شود. با این حال، صبح روز بعد هنوز باید اشک‌هایم را پاک کنم و لبخند بزنم تا با دانش‌آموزانم به کلاس بروم.»

در سال دوم، شوهر ها برای انتقالی شغلی به لای چائو درخواست داد و تمام خانواده در یک اتاق اجاره‌ای کوچک با هم زندگی می‌کردند. با این حال، مدت کوتاهی پس از دیدار مجدد آنها، چالش جدیدی پیش آمد. ها به تدریس در روستای نام لونگ، دورافتاده‌ترین، منزوی‌ترین و دشوارترین مکان در کمون، منصوب شد. در همان زمان، او متوجه شد که فرزند دوم خود را باردار است. ها گفت: «وقتی خبر را شنیدم، احساسات متفاوتی داشتم، هم خوشحال و هم نگران، نمی‌توانستم تصور کنم چند روز آینده چگونه خواهد بود. اما مهم نبود چه اتفاقی بیفتد، مصمم بودم که این وظیفه را بپذیرم و برای رفتن به نام لونگ آماده باشم.»

هر روز صبح، هنگام رفتن به مدرسه نام لونگ، ها دختر تقریباً ۳ ساله‌اش را بر پشت خود حمل می‌کند، شکم باردارش را در دست می‌گیرد و کوله پشتی‌اش را در گردنه‌های کوهستانی شیب‌دار و سنگی به طول بیش از ۱۰ کیلومتر حمل می‌کند. در روزهای بارانی، جاده منتهی به کلاس گلی و لغزنده است و بخش‌های شیب‌دار آن نیاز به پیاده‌روی دارد. شوهر ها سربازی در منطقه‌ای دورافتاده است و فقط ۲ شنبه و یکشنبه در هر ماه تعطیل است، بنابراین او بیشتر کارها را به تنهایی انجام می‌دهد. فشار و سختی باعث شد که ها در ماه‌های اول بارداری‌اش از پارگی غشاء رنج ببرد، بارها خونریزی کند و مجبور به مصرف داروهای بارداری شود.

برای اطمینان از ایمنی، «ها» و فرزندش تا آخر هفته در مدرسه می‌ماندند و سپس به روستا می‌رفتند تا به اتاق اجاره‌ای خود در نزدیکی مرکز شهر بروند و مایحتاج خود را بخرند. در تعطیلات هفته، شوهرش او را دنبال خود می‌برد و به خانه می‌برد. روزهایی که شوهرش مشغول کار بود، او از یکی از همکاران یا والدینش می‌خواست که او را از میان جنگل و کوه‌ها عبور دهند تا به اتاق اجاره‌ای‌اش برسند. یک بار، او دل درد گرفت و شوهرش با عجله به روستا رفت تا او را سوار کند. رسیدن به آنجا 7 کیلومتر طول کشید و 3 ساعت طول کشید. جاهایی بود که ماشین قابل رانندگی نبود، بنابراین شوهر پیاده شد تا ماشین را هدایت کند و زن ماشین را هل داد که باعث شد بارها واژگون شود.

خانم ها گفت: «روزهای طولانی و پرچالشی بود که مجبور شدم برای غلبه بر آنها جانم را به خطر بیندازم. با این حال، با کمی انعطاف‌پذیری، من و فرزند متولد نشده‌ام بر آن سفر خطرناک غلبه کردیم. بعدها، مردم اغلب فرزند دوم من را «نام لونگ» صدا می‌زدند - به عنوان راهی برای یادآوری پشتکار و انعطاف‌پذیری کودک و مادرش در طول سختی‌های فراوان در مسیر گسترش دانش.»

به اصل مطلب پایبند باشید

مدرسه روستای نام لونگ در آن زمان فقط دو کلاس درس داشت که دور از هم قرار داشتند. معلم «ها» مسئول کلاسی با بیش از ۲۰ دانش‌آموز بود که همگی از اقلیت‌های قومی بودند. کلاس درس سقف داشت و با آهن موج‌دار احاطه شده بود، در تابستان مثل تنور داغ و در زمستان یخ‌زده بود. کلاس خالی همسایه به خانه یک مادر و فرزندش تبدیل شده بود و تنها تخت آنها توسط والدین اجاره داده می‌شد. توالت یا آب تمیز وجود نداشت، بنابراین هر بعد از ظهر بعد از مدرسه، معلم جوان «نگوین تی تو ها»، با شکم بزرگ باردارش، فرزندش را برای جمع‌آوری هیزم برای پختن برنج و جوشاندن آب برای حمام می‌برد. با این حال، در میان انبوهی از مشکلات و محرومیت‌ها، صدای کودکانی که غان و غون می‌کردند و خواندن یاد می‌گرفتند، خنده معصومانه هنوز طنین‌انداز بود و تنهایی کوه‌ها و جنگل‌های نام لونگ را از بین می‌برد. و در آن مکان دورافتاده، معلم جوان «نگوین تی تو ها» با عشقی قوی به کودکان، مصمم بود که در روستا بماند.

والدین پولی برای کمک نداشتند، بنابراین معلم «ها» و همکارانش از حقوق خود برای خرید مداد شمعی، کاغذ و لوازم مدرسه برای تزئین کلاس درس استفاده کردند. خانم «ها» با طنز گفت: «در اینجا، تنها راه برای بسیج «اجتماعی کردن» این است که از والدین بخواهیم مواد موجود مانند سیب‌زمینی، ذرت، سبزیجات، بامبو و غیره را برای معلم بیاورند تا به لوازم مدرسه تبدیل کند.»

او و همکارانش از دل این سختی‌ها، یک روش آموزشی ویژه ابداع کردند: تمرکز بر کودکان و استفاده حداکثری از مواد محلی. درختان بامبو و چوب‌های بامبو اره و تراشیده شدند و به مجموعه‌های شمارش و چوب‌های بامبو تبدیل شدند. سنگریزه‌ها برای مرتب کردن و یادگیری شمارش جمع‌آوری شدند. دانه‌های ذرت و بلال‌های ذرت در کلاس هنر به گل‌های رنگارنگ تبدیل شدند. دسته‌های موز و بسته‌های سبزیجات که والدین از مزارع می‌آوردند، به اسباب‌بازی‌هایی در گوشه فروش کودکان تبدیل شدند. به این ترتیب، کلاس درس فقیر، سرزنده و صمیمی شد و به بچه‌ها کمک کرد تا مدرسه را بیشتر دوست داشته باشند.

a1.jpg
معلم نگوین تی تو ها در برنامه «اشتراک با معلمان» که توسط معاون دبیر کمیته حزب جبهه میهن ویتنام و اتحادیه‌های مرکزی، نگوین فی لونگ (چپ) و دبیر اول اتحادیه مرکزی جوانان، بویی کوانگ هوی، اهدا شد، جایزه دریافت کرد.

معلم «ها» همچنین همیشه با ترکیب داستان‌سرایی، خواندن شعر، بازی‌های فیزیکی، ایفای نقش، فعالیت‌های گروهی، تقویت فعالیت‌های تجربی... روش‌های تدریس نوآورانه‌ای را ارائه می‌دهد تا مثبت‌اندیشی و خلاقیت کودکان را تحریک کند. به لطف این، کودکان خجالتی و کم‌رو در نام لونگ به طور فزاینده‌ای جسور می‌شوند و عاشق رفتن به مدرسه می‌شوند. والدین از معلم سپاسگزارند و در تعطیلات برای او مقداری سبزیجات، جوانه‌های بامبو، کاساوا یا کیک خانگی می‌آورند.

دستاوردهای 10 ساله جوانان

خانم ها در طول سال‌های متمادی کار خود، به طور مداوم عنوان مبارز تقلید را در سطح مردمی کسب کرده است؛ و به دلیل دستاوردهای برجسته‌اش در تدریس و مشارکت در بخش آموزش محلی، از سوی کمیته مردمی استان لای چائو، گواهینامه‌های شایستگی دریافت کرده است. اخیراً، معلم نگوین تی تو ها مفتخر شد که یکی از 80 معلم برجسته در سراسر کشور باشد که در برنامه "اشتراک با معلمان" که توسط کمیته مرکزی اتحادیه جوانان ویتنام با هماهنگی وزارت آموزش و پرورش برگزار شد، مورد تقدیر قرار گرفت. ها با گرامی داشتن گواهینامه شایستگی در دست، با احساسی عمیق گفت: "این نتیجه 10 سال جوانی است که با عرق و اشک، شب‌های بی‌خوابی برای برنامه‌های درسی، زمان‌های تلاش برای مراقبت از کودکان بیمار و سپس عجله برای رفتن به کلاس، سپری شده است."

«ده سال اقامت در روستا شجاعت و انعطاف‌پذیری مرا تقویت کرده است. حالا دیگر آن معلم جوان خجالتی نیستم که هر بار از گردنه‌های کوهستانی عبور می‌کنم، با لرز پشت دوچرخه می‌نشینم. فرمان دوچرخه‌ام حالا بسیار «نرم» است و می‌تواند هر جاده‌ای، حتی خطرناک‌ترین آنها را فتح کند.» معلم نگوین تی تو ها، مهدکودک بان لانگ، کمون خونگ لائو، استان لای چائو

آنچه خانم «ها» را بیش از همه نگران می‌کند، محرومیت فرزندانش است، زمانی که مجبورند در دوران کودکی به همراه مادرشان، در شرایط آموزشی نامناسب، از روستایی به روستای دیگر بروند.

a2.jpg
معلم نگوین تی تو ها (ردیف عقب، سمت چپ) به همراه دانش‌آموزانش

خانم ها گفت: «ده سال اقامت در روستا شجاعت و انعطاف‌پذیری مرا تقویت کرده است. حالا دیگر آن معلم جوان خجالتی نیستم که هر بار از گردنه‌های کوهستانی عبور می‌کنم، با ترس و لرز پشت دوچرخه می‌نشینم. مهارت‌های رانندگی من حالا خیلی خوب شده است، می‌توانم هر جاده‌ای را، حتی خطرناک‌ترین آنها را، فتح کنم.» هر بار که یک گروه داوطلب به روستا می‌آید، خانم ها راهنمای تور می‌شود تا آنها را به تمام روستاها ببرد.

منبع: https://tienphong.vn/diem-tua-tri-thuc-vung-dat-kho-bai-1-thanh-xuan-bam-ban-geo-chu-post1797045.tpo


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

چهارمین باری که کوه با دن را به وضوح و به ندرت از شهر هوشی مین می‌بینم
با موزیک ویدیوی «موک ها وو نهان» از سوبین، از مناظر زیبای ویتنام لذت ببرید.
کافی‌شاپ‌ها با تزئینات کریسمس زودهنگام، فروش خود را افزایش می‌دهند و جوانان زیادی را جذب می‌کنند.
چه چیز خاصی در مورد این جزیره که در نزدیکی مرز دریایی با چین قرار دارد، وجود دارد؟

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

تحسین لباس‌های ملی ۸۰ دختر زیبای شرکت‌کننده در مسابقه دختر شایسته بین‌المللی ۲۰۲۵ ژاپن

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول