عروسی من در پایان ماه سپتامبر برگزار شد، همه چیز خوب پیش رفت. پول و هدایای عروسی را بررسی کردم، دیدم فونگ - بهترین دوستم - یک حلقه طلای 1 تایی به من داد، همسرم لبخندی درخشان زد و تعریف کرد: "دوستت خیلی باحاله!". با نگاه به چهره شادش، فقط میخواستم "آب سردی روی صورتش بپاشم" که او فقط طلاها را برای دوستش نگه داشته بود، هیچ چیز برای خوشحالی وجود نداشت.
ما از دوران دبیرستان همدیگر را میشناسیم، الان ۱۲ سال است که من و فونگ برادرهای صمیمی هستیم، بنابراین هدیه عروسی او هم خیلی ارزشمندتر از مهمانان معمولی است. با این حال، با وجود نزدیکیمان، فونگ در مورد پول خیلی منصف است. وقتی برای قهوه بیرون میرویم، به جای اینکه یک نفر پول را بدهد و دیگری صورتحساب را بپردازد یا تقسیم کند، او همیشه میخواهد هر نفر قیمت کامل غذایی را که سفارش داده بپردازد. اگر فونگ تخمه آفتابگردان نخورد، قطعاً از پرداخت آن بخش خودداری خواهد کرد.
همین امر در مورد هدایا نیز صدق میکند، شما باید آنچه را که دریافت میکنید برگردانید. او دوست دارد ارزش را به معادل آن تبدیل کند، دوست ندارد کمتر از آنچه میدهد دریافت کند اما نمیخواهد بیشتر هم دریافت کند. بنابراین اگر فونگ هنگام ازدواجمان ۱ سکه طلا به من بدهد، بهتر است که من هم همان را هنگام ازدواج به او بدهم.
شایعه شده بود که من و همسرم طلا در دست داریم، اما ما جرات نکردیم، و همچنین پول صندلی و غذای بهترین دوستمان را که بیش از 10 سال با هم بودیم، از دست دادیم. (تصویر: هوش مصنوعی)
با والدین، خواهر و برادر، اقوام یا دوستان دیگر، میتوانم طلا بگیرم و پول پرداخت کنم یا برعکس، کمی بیشتر یا کمتر مهم نیست، اما با فونگ بهتر است دقیق باشم تا رابطه همیشه خوب باشد.
بهترین دوست من هنوز مجرد است و با شرایط فعلیاش، حداقل سه یا چهار سال دیگر طول میکشد تا بتواند داماد شود. در دو سال گذشته، قیمت طلا به شدت افزایش یافته است. اگر با همین سرعت افزایش یابد، چند سال دیگر که بهترین دوستم ازدواج کند، قیمت طلا سر به فلک خواهد کشید و خرید آن بسیار دردناک خواهد بود. در چند سال آینده، من و همسرم همچنان فقیر خواهیم بود زیرا باید بچهدار شویم و بزرگ کنیم و نمیتوانیم ولخرجی کنیم.
بنابراین به همسرم گفتم طلایی را که به من دادی با دقت نگه دارد، آن را نفروشد تا برای چیزی خرج کند، فقط طلا را برای فونگ نگه دارد تا زمانی که ازدواج کند و سپس آن را پس بدهد. فکر کردن به اینکه هدیهای از یک دوست صمیمی تبدیل به بدهی شود خندهدار بود و من با اکراه کسی شدم که به حفظ اموال کمک کرد. اگر فقط مثل بقیه به او پول میدادی، عالی میشد، لازم نبود زیاد فکر کنم، وقتی ازدواج کردی فقط باید مبلغ متوسط آن زمان را به او میدادم.
همسرم گفت که من بیش از حد انتقاد میکنم، اگر میخواستیم منصف باشیم، دادن طلا یا پول یکی بود، جای نگرانی نبود. با این حال، من هنوز به او گفتم که حلقه را در گاوصندوق بگذارد. وقتی با دوستانت رفت و آمد میکنی، باید شخصیت آنها را درک کنی، در این صورت رابطهات دوام خواهد داشت.
منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/duoc-ban-than-tang-vang-cuoi-ma-nhu-om-cuc-no-172241007084602671.htm
نظر (0)