خانم بویی تی مین هین ( کوانگ نام ) در سن ۵۰ سالگی توسط بسیاری از مردم به عنوان "زیباتر از ۴۰ سالگیاش" مورد ستایش قرار میگیرد. خانم هین در مواجهه با سخنان "بالدار" دوستانش، احساس سرخوشی میکند.
خانم مین هین اظهار داشت که خوشحال است زیرا میتواند تغییر را به وضوح در خود - هم در روح و هم در ظاهرش - احساس کند.
خانم هین به طور محرمانه گفت: «راستش را بخواهید، وقتی به عکسهای ده سال پیش نگاه میکنم، باورم نمیشود که شبیه چنین «پیرزنی» شدهام. من پیر و روستایی به نظر میرسیدم چون خیلی شلخته لباس میپوشیدم، هر جورابی که داشتم میپوشیدم، هر چیزی که مردم به من میدادند را میپوشیدم...»
در واقع، نه تنها خانم هین، بلکه بسیاری از زنان دیگر نیز برای مراقبت از خانواده و فرزندان خود، اغلب نیازهای خود را تا حد امکان ساده و پسانداز میکنند. این به تدریج به عادتی تبدیل میشود که باعث میشود بسیاری از زنان در طول سالها فراموش کنند که از خود مراقبت کنند تا زیباتر شوند.
خانم هین دورهای تقریباً ده سال پیش را به یاد میآورد، هر روز که از خواب بیدار میشد، فقط میدانست که چگونه از فرزندانش مراقبت کند و به فروشگاه مواد غذایی رسیدگی کند. شوهرش حقوق خوبی داشت و فروشگاه مواد غذایی او هر ماه دهها میلیون دونگ درآمد داشت.
خانم هین با این تصور که پول درآوردن سخت است، جرات نمیکند آن را ولخرجانه خرج کند یا خوش بگذراند. پیش از این، دفتر شوهرش اغلب تمام خانواده کارکنان را برای رفتن به تعطیلات "حمایت مالی" میکرد، بنابراین اغلب تمام خانواده با هم میرفتند.
بعداً، آژانس بودجه را کاهش داد و اگر خانواده با آنها میرفتند، باید هزینه اضافی پرداخت میکردند، بنابراین خانم هین و فرزندانش دیگر نرفتند. او با این فکر که رفتن تمام خانواده به تعطیلات به مدت ۳-۴ روز، نیمی از درآمد ماه زن و شوهر را هدر میدهد، به فکر انصراف افتاد. در نهایت، او به این وضعیت عادت کرد و دیگر نیازی به معاشرت یا ملاقات با دوستان زن و شوهر نداشت.
یک بار، بعد از اینکه با پدرش از تعطیلات برگشته بود، دختر ۱۰ سالهاش گفت: «انگار بابا سر کار دوست دختری دارد، مامان. بابا سر میز غذا مینشیند و دختر هم کنارش مینشیند. او اغلب برای من و بابا غذا میآورد. هر جا که بابا میرود، او را همیشه کنارش میبینم.»
خانم هین با شنیدن داستان پسرش، خشمگین شد، از او در مورد «او» سوال پرسید و با شوهرش مشاجره شدیدی کرد. او خود را سرزنش و ملامت میکرد و شکایت داشت که جرات ندارد چیزی بخورد یا بپوشد، با این حال شوهرش «به او خیانت میکند».
او سعی کرد توضیح دهد که این فقط محبت یک همکار است. در سالهای اخیر، او فقط آن دو را در حال رفتن به تعطیلات دیده بود. دخترش هنوز کوچک بود، بنابراین مردم اغلب بیشتر از او میپرسیدند و اهمیت میدادند.
او تازه دو سال پیش به آن اداره منتقل شده و اغلب به همان ادارهای که شوهرش کار میکند، نمیرود، بنابراین حتی اسمش را هم نمیداند... با این حال، مهم نیست شوهرش چطور توضیح میدهد، او هنوز حرفش را باور نمیکند و حتی میخواهد... از هم جدا شوند.
با عصبانیت، او را به چالش کشید: «فقط درخواست را بنویس، من آن را امضا میکنم. فکر میکنی تنها کسی هستی که باید رنج بکشد و فداکاری کند؟ آیا به احساسات من اهمیت میدهی؟ من نیازی ندارم که تو فداکاری کنی و خودت را به یک «مادرجنده» تبدیل کنی، همیشه در حسرت پول باشی و اینطور در خانه بمانی.»
میدونی الان چند نفر میگن که تو شبیه «خواهر بزرگتر» شوهرت هستی؟ منظورم این نیست، چون میدونم که تو خودت رو فراموش میکنی که از بچهها و خانواده مراقبت کنی. اما من شوهرتم، خوشحال میشم اینو بشنوم؟
معمولاً شوهرش به ندرت عصبانی میشد، اما این بار، حرفهایش را مثل سیل جاری کرد. هر چه بیشتر حرف میزد، زن درد بیشتری در قلبش احساس میکرد. معلوم شد تمام چیزهایی که زن فکر میکرد خودش را برای مراقبت از شوهر و فرزندانش «فدا» کرده، به طور نامرئی در نظر او به «جرم» تبدیل شدهاند - جرم کوچک بودن، جرم... خسیس بودن در پول، جرم بیملاحظگی در لباس پوشیدن، جرم پیر جلوه دادن خود، جرم بینیازی از هیچ دوستی...
بعد از یک دعوای شدید با شوهرش، او شروع به نگاه کردن به خودش کرد. "انتقاد" شوهرش به خاطر غرورش او را "شوکه" کرد. او همیشه برای او، برای بچهها، برای این خانواده و نه هیچ کس دیگری پول پسانداز میکرد. با این حال، شوهرش او را به "خسیس بودن و خسیس بودن در مورد پول" متهم میکرد.
بنابراین، از حالا به بعد، دیگر لازم نیست هر ریال را پسانداز کنم. مبلغ مشخصی را برای رسیدگی به نیازهای خودم کنار خواهم گذاشت.
خانم هین با نگاهی به گذشته، گفت که سپاسگزار است زیرا به لطف درگیری با همسرش، متوجه شده است که: «زنانی که میدانند چگونه خود را زیبا کنند و از خود مراقبت کنند، راههایی برای نشان دادن عشق خود به همسر و فرزندانشان نیز هستند و باعث میشوند آنها به خودشان افتخار کنند. ما نمیتوانیم از پیر شدن اجتناب کنیم، اما میتوانیم در طول سالها خود را زیباتر کنیم.»
منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/bung-tinh-sau-cuoc-xung-dot-vo-chong-vo-biet-cham-chut-cho-ban-than-nhieu-hon-172241122082401257.htm






نظر (0)