Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

سفر «حروف رابط» در روستای دورافتاده هونگ نگای

در اعماق کوه‌ها و جنگل‌های توا تانگ (دین بین)، چهار معلم زن جوان زندگی می‌کنند که هر روز از شیب‌ها بالا می‌روند، از نهرها عبور می‌کنند و در روستای هونگ نگای اقامت می‌کنند تا به مردم حروف و زبان انگلیسی آموزش دهند.

Báo Giáo dục và Thời đạiBáo Giáo dục và Thời đại08/11/2025

آنجا، در میان ابرها و صخره‌ها، خنده کودکان به لطف عشق و عزم خارق‌العاده کسانی که دانش می‌کارند، طنین‌انداز می‌شود.

گل‌ها در بیابان

مدرسه هونگ نگای در دامنه کوهی با موقعیت مکانی ناپایدار، بیش از ۲۵ کیلومتر از مرکز کمون توا تانگ فاصله دارد. جاده منتهی به روستا پر پیچ و خم و شیب‌دار است، در هنگام باران لغزنده و در هنگام آفتاب غبارآلود. با این حال، هر روز چهار معلم مهدکودک مرتباً این مسافت را طی می‌کنند تا به بچه‌های مونگ و تای برسند - بچه‌هایی پابرهنه، با چشمانی درخشان و لبخندی که اولین حروف خود را یاد می‌گیرند.

خانم موآ تی نهی، تنها فرد از این چهار نفر که شوهر و فرزند دارد، داستان را با صدایی آرام و صمیمانه تعریف می‌کند: «در هونگ نگای، هر روز یک سفر است. جاده بسیار دشوار است، وقتی باران می‌بارد، آب سرازیر می‌شود و لغزنده می‌شود. یک روز ماشین افتاد و پاهایم به مدت یک هفته کبود شد. اما نتوانستم تحمل کنم که بایستم. با فکر کردن به چشمان دانش‌آموزانم، به خودم گفتم کمی بیشتر تلاش کنم.»

نهی اهل کمون قدیمی فین سانگ است که تقریباً ۱۰۰ کیلومتر با روستای هونگ نگای فاصله دارد. او هر هفته فقط یک بار برای دیدن فرزند دو ساله‌اش به خانه می‌آید. شوهرش در باک گیانگ کارگر است و آنها فقط چند روز در سال یکدیگر را می‌بینند. او گفت: «بسیاری از شب‌ها در کلاس دراز می‌کشم و به صدای باران که روی سقف حلبی می‌بارد گوش می‌دهم، دلتنگ فرزندم هستم، دلتنگ خانه هستم، اشک‌هایم جاری می‌شوند. اما چه می‌توانم بکنم، من این شغل را انتخاب کرده‌ام، باید دوری از فرزندم را بپذیرم و او را با عشق یک معلم در ارتفاعات بزرگ کنم.»

سه معلم باقی‌مانده: موآ تی هوآ، وو تی نونگ و سونگ تی دو، همگی معلمان جوان و مجردی هستند. آن‌ها با یک باور ساده به این حرفه روی آورده‌اند: تدریس برای کمک به یادگیری کودکان روستایشان. در این مکان دورافتاده، آن‌ها معلم، مادر، خواهر و دوست دانش‌آموزان خود هستند.

hanh-trinh-noi-chu-o-ban-xa-hong-ngai-9.jpg
سفر معلمان زن جوان به هونگ نگای. عکس: NVCC

پاها هیچ‌وقت از بنفش بودن دست نمی‌کشند...

مهدکودک هوی سو در حال حاضر ۱۲ کلاس با ۲۳۳ دانش‌آموز دارد که در ۷ مدرسه تقسیم شده‌اند. از این میان، هونگ نگای دورافتاده‌ترین و دشوارترین مکان است. پیش از این، هر چهار معلم سه کلاس را تدریس می‌کردند. اخیراً، یکی از معلمان مجبور به نقل مکان به مرکز شده است و سه معلم باقی‌مانده مجبور به انجام کارهای اضافی مانند آشپزی، نگهداری از کودک و تدریس شده‌اند.

خانم وو تی نونگ با لبخندی غمگین گفت: «ما مثل مناطق پست، آشپز استخدامی نداریم. والدین فقیر هستند، بنابراین پول برای تأمین غذای بچه‌ها کم است، بنابراین معلمان به نوبت آشپزی می‌کنند. آنها صبح تدریس می‌کنند، ظهر آشپزی می‌کنند، بعد از ظهر دوباره تدریس می‌کنند، سپس کلاس را تمیز می‌کنند، دستمال می‌کشند، پتوها را می‌شویند. تمام روز مثل فرفره است.»

این مدرسه هیچ محل اقامت ثابتی ندارد. در فصل خشک، معلمان مجبورند هر روز بین هوی لونگ و هونگ نگای رفت و آمد کنند، مسافتی بیش از 30 کیلومتر. در فصل بارندگی، جاده‌ها لغزنده هستند، بنابراین معلمان مجبورند در کلاس درس، روی تخت‌های چوبی قدیمی که در گوشه کلاس برپا شده‌اند، بخوابند. خانم نهی به یاد می‌آورد: «اگر باران شدید ببارد، ما در کلاس درس می‌مانیم و از ترس افتادن از دوچرخه در وسط جنگل، جرات نمی‌کنیم به خانه برویم. یک بار، خانم هوآ زمین خورد، دوچرخه از روی پایش رد شد و او به مدت یک ماه کبود شد.»

خانم نهی با لبخندی آرام گفت: «در میان معلمانی که در مناطق دورافتاده‌ای مثل ما زندگی می‌کنند، پاهایمان هیچ‌وقت از افتادن از دوچرخه کبود نمی‌شوند. آنقدر زیاد زمین می‌خوریم که به آن عادت می‌کنیم. وقتی زخم قدیمی خوب نمی‌شود، زخم جدیدی ظاهر می‌شود. بنابراین پاهای ما هیچ‌وقت کبود نمی‌شوند!»

خانم موآ تی هوا در رانندگی خوب نیست، بنابراین در بسیاری از شیب‌های تند مجبور است دوچرخه را هل دهد. او گفت: «هر جا که بتوانیم برویم، دوچرخه را سوار می‌شویم، در غیر این صورت باید پیاده برویم. شیب‌های تندی وجود دارد که آنقدر تند هستند که می‌ترسیم لیز بخوریم، بنابراین باید به یکدیگر کمک کنیم تا دوچرخه را هل دهیم. آنقدر می‌خندیم که از خستگی اشک از چشمانمان جاری می‌شود.»

شب‌ها، هونگ نگای به طرز دلخراشی ساکت است. سیگنال‌های تلفن متناوب هستند و اینترنت تقریباً وجود ندارد. در روزهای ابری، معلمان و دانش‌آموزان فقط صدای زوزه باد کوهستان را می‌شنوند. خانم هوآ گفت: «شب‌ها، دراز می‌کشم و به صدای باران که به سقف حلبی می‌خورد گوش می‌دهم، هوا خیلی سرد است، فکر کردن به خانواده‌ام باعث می‌شود احساس غم و اندوه کنم.»

hanh-trinh-noi-chu-o-ban-xa-hong-ngai-4.jpg
معلمان و دانش‌آموزان مدرسه هونگ نگای فضای یک «بازار کوهستانی» را تجربه می‌کنند. عکس: NVCC

برای ماندن در کلاس به یکدیگر تکیه دهید

در هونگ نگای، رفاقت بین معلمان به بزرگترین پشتوانه معنوی تبدیل می‌شود. خانم دو به طور محرمانه گفت: «ما یکدیگر را خواهر می‌دانیم. صبح‌ها با هم از خواب بیدار می‌شویم تا برای بچه‌ها آشپزی کنیم، بعدازظهرها به نوبت به هر کلاس درس می‌دهیم و عصرها با هم تمیزکاری، آشپزی و لباس‌شویی می‌کنیم. گاهی اوقات وقتی خیلی خسته هستیم، فقط شنیدن خنده یکدیگر به ما قدرت ادامه دادن می‌دهد.»

معلمان نه تنها به کودکان خواندن و نوشتن یاد می‌دهند، بلکه به آنها یاد می‌دهند که چگونه غذا بخورند، لباس بپوشند و مودبانه سلام کنند. در این منطقه مرزی، بسیاری از والدین به زبان ماندارین مسلط نیستند، بنابراین معلمان همچنین پل ارتباطی بین مدرسه و جامعه هستند. خانم وو تی نونگ گفت: «بعضی روزها باید به تک تک خانه‌ها برویم تا بچه‌ها را به آمدن به کلاس تشویق کنیم و برای والدین توضیح دهیم که آموزش پیش‌دبستانی چقدر مهم است. مردم بسیار دلسوز هستند، آنها چیزی ندارند، فقط می‌دانند که مقداری سبزیجات، غده‌ها و میوه‌های وحشی بیاورند تا به معلمان بدهند.»

آخر هفته‌ها، به جای استراحت، معلمان از این زمان برای تدریس کلاس‌های اضافی و ساخت ابزارهای آموزشی از مواد موجود مانند چوب ذرت، پوسته بذر، چوب بامبو و بطری‌های پلاستیکی استفاده می‌کنند. خانم هوآ در حالی که چشمانش از شادی کوچکی می‌درخشید، گفت: «ما سعی می‌کنیم کلاس درس رنگارنگی برای بچه‌ها ایجاد کنیم تا هر روز صبح که به کلاس می‌آیند، احساس شادی کنند و بخواهند یاد بگیرند.»

صبح، وقتی خروس‌ها بانگ زدند، چهار دختر آماده ترک خانه بودند و از نهرهای کم‌عمق و صخره‌های شیب‌دار عبور می‌کردند. بچه‌ها از دور هیکل آنها را دیدند و برای استقبال از آنها دویدند. بعضی‌ها برنج به دست داشتند، بعضی‌ها پیراهن‌هایشان باز بود، اما لبخندشان می‌درخشید. خانم دو با چشمانی برق‌زده گفت: «با دیدن بچه‌ها که برای بغل کردن پاهای معلمشان می‌دویدند، تمام خستگی‌شان از بین رفت.»

از میان چهار معلم، داستان خانم موآ تی نهی بیشترین تأثیر را بر بسیاری از مردم گذاشت. او در سن ۲۴ سالگی، مادر یک پسر دو ساله به نام تائو تان دات بود. او و همسرش هر دو دور از خانه کار می‌کردند، بنابراین مجبور شدند پسرشان را پیش پدربزرگ و مادربزرگش در حومه شهر بگذارند.

در روزهای بارانی، جاده خانه صدها کیلومتر دورتر است، او فقط می‌تواند دلتنگی‌اش برای فرزندش را در قلبش نگه دارد. هر سال، او و شوهرش فقط برای چند روز کوتاه یکدیگر را می‌بینند. او با صدای گرفته گفت: «ما روزها را در انتظار تت می‌شماریم، منتظر تابستان هستیم تا با هم باشیم. اما کار اجازه استراحت طولانی نمی‌دهد. ما باید به محض اینکه همدیگر را می‌بینیم خداحافظی کنیم.»

با این حال، هر بار که از دانش‌آموزانش نام می‌برد، چشمانش برق می‌زد. «با دیدن آواز خواندن، رقصیدن و تشکر کردن آنها، احساس می‌کنم که تمام زحماتشان ارزشش را داشته است.»

hanh-trinh-noi-chu-o-ban-xa-hong-ngai-1.jpg
کلاسی از دانش‌آموزان در مدرسه هونگ نگای (مهدکودک هوی سو). عکس: NVCC

ادامه‌ی نوشتن داستان زیبای حرفه‌ی معلمی

در گوشه تپه کوچک، سه کلاس درس کوچک برپا شده بود. بیرون، گوشه آشپزخانه بود که هر ظهر، دود برنج از آنجا بلند می‌شد. چهار معلم به نوبت برای ۴۶ دانش‌آموز غذا می‌پختند. اجاق هیزمی، قابلمه‌های چدنی، چند دست کاسه پلاستیکی. همه چیز آنقدر ساده بود که نمی‌توانست ساده‌تر از این باشد.

خانم وو تی نونگ گفت: «ما غذا را از بازار می‌خریم و هر دوشنبه صبح آن را به روستا می‌آوریم تا برای کل هفته ذخیره کنیم. روزهایی هست که باران می‌بارد و جاده لغزنده است، ما باید یک ساعت دوچرخه‌هایمان را هل بدهیم تا به آنجا برسیم. اما وقتی می‌بینیم فرزندانمان خوب غذا می‌خورند و راحت می‌خوابند، تمام خستگی‌مان را فراموش می‌کنیم.»

در روزهای سرد، وقتی کلاس درس پوشیده از مه است، معلمان برای گرم کردن بچه‌ها آتش روشن می‌کنند. دست‌های کوچکشان جلوی آتش دراز شده و از گرما سرخ می‌شوند. خانم هوآ گفت: «آن لحظه برای من تأثیرگذارترین لحظه بود. من درک می‌کنم که گاهی اوقات فقط یک آغوش گرم و یک قابلمه پر از برنج برای نگه داشتن بچه‌ها در کلاس کافی است.»

خانم نگوین هونگ نونگ - معاون مدیر مهدکودک هوی سو، گفت: «مدرسه هونگ نگای سخت‌ترین مدرسه ماست. در طول فصل بارندگی، معلمان و دانش‌آموزان طوری به مدرسه می‌روند که انگار در یک اردوی جهادی هستند. بسیاری از روزها جاده رانش زمین دارد و ما باید چند کیلومتر با دوچرخه‌هایمان به کلاس برویم. معلمان آنجا بسیار جوان هستند، برخی تازه از مدرسه فارغ‌التحصیل شده‌اند، برخی تازه زایمان کرده‌اند و به روستا برگشته‌اند. من واقعاً حس مسئولیت‌پذیری و عشق آنها به شغلشان را تحسین می‌کنم.»

به گفته خانم نگوین هونگ نونگ، با وجود شرایط دشوار، کیفیت مراقبت و آموزش کودکان در هونگ نگای هنوز تضمین شده است. «معلمان نه تنها حروف را آموزش می‌دهند، بلکه به کودکان عشق و اشتراک‌گذاری را نیز می‌آموزند. هر روز که به کلاس می‌روم، با دیدن اینکه بچه‌ها غذا می‌خورند، آواز خواندن و رقصیدن را یاد می‌گیرند، می‌دانم که این سختی‌ها بی‌معنی نیستند.»

hanh-trinh-noi-chu-o-ban-xa-hong-ngai-7.jpg
دانش‌آموزان مدرسه هونگ نگای از دریافت هدایای نیمه پاییزی از برنامه «جشنواره نیمه پاییز برای کودکان» که با همکاری آموزش و پرورش، روزنامه تایمز و گروه خیریه هوآ هوآنگ برگزار شد، خوشحال بودند. عکس: NVCC

آرزو در بیابان

خانم نهی در مورد آرزوهایش فقط لبخند آرامی زد: «ما به چیز بزرگی نیاز نداریم. ما فقط یک اتاق کوچک نزدیک مدرسه می‌خواهیم تا در آن بمانیم، یک سیگنال تلفن ثابت برای تماس با بیرون، یک اجاق گاز برای پخت و پز سریع‌تر برای بچه‌ها. و اگر جاده‌های بتنی بیشتری وجود داشت، فصل بارندگی کمتر خطرناک می‌شد.»

در آن مکان دشوار، رویاهای ساده به رویاهای بزرگ تبدیل می‌شوند. زیرا تنها با یک اتاق موقت مناسب و یک قابلمه برنج گرم، معلمان می‌توانند در روستا و کلاس خود احساس امنیت کنند. مردم هونگ نگای هنوز به یکدیگر می‌گویند: «به لطف معلمان، فرزندان ما می‌توانند بخوانند و بنویسند، آواز بخوانند و با بزرگسالان احوالپرسی کنند.» این گفته ساده اما صمیمانه شاید ارزشمندترین پاداش برای معلمان باشد، کسانی که دانش را در سرچشمه توا تانگ گسترش می‌دهند.

در هونگ نگای، هر صبح زود، چهار چهره با پیراهن صورتی در مه ظاهر می‌شوند، از نهر عبور می‌کنند، شیب صخره‌ای را دنبال می‌کنند تا به همراه دانش‌آموزان خود به کلاس بروند. هر قدم گواهی بر عزم راسخ معلمان کوهستان است - کسانی که نور دانش را به مناطق کوهستانی دورافتاده می‌آورند.

این عادت شده است که معلمان قبل از ترک کلاس، همیشه به صورت تک تک کودکان خوابیده نگاه می‌کنند و به آرامی پتو را روی آنها می‌کشند، مانند مادری که در جنگل آرام از فرزندش مراقبت می‌کند. در آنجا، فداکاری‌های خاموشی وجود دارد که هیچ کس از آنها خبر ندارد، اما آنها به پرورش آینده نسل‌های بسیاری کمک می‌کنند.

در میان ابرهای مواج و کوه‌ها، صدای مطالعه هنوز طنین‌انداز است و با صدای باد و جویبار در هم می‌آمیزد. معلمان زن در روستای هونگ نگای مانند چراغ‌های کوچکی هستند که بی‌صدا آتش را از سرچشمه روشن نگه می‌دارند، تا نور دانش در این سرزمین دورافتاده هرگز خاموش نشود.

خانم موآ تی نهی با احساسی عمیق گفت: «شب‌هایی بود که دلم برای فرزندم تنگ می‌شد، با او تماس تصویری می‌گرفتم و دیدن لبخندش اشک‌هایم را سرازیر می‌کرد. پدربزرگ و مادربزرگم می‌گفتند که او پسر خوبی است، اما بسیاری از روزها برای مادرش گریه می‌کرد. گوشی را خاموش کردم و قلبم به درد آمد. اما با فکر کردن به گذشته، من برای آینده فرزندم و همچنین برای سایر کودکان تدریس می‌کنم و خودم را تشویق کردم که تمام تلاشم را بکنم.»

منبع: https://giaoducthoidai.vn/hanh-trinh-noi-chu-o-ban-xa-hong-ngai-post755625.html


برچسب: مدرسه

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

یک طرفدار زن با لباس عروس در کنسرت جی-دراگون در هونگ ین شرکت کرد
مجذوب زیبایی روستای لو لو چای در فصل گل گندم سیاه
برنج جوان مِی تری (Me Tri) در آتش می‌سوزد و با ریتم کوبنده‌ی هاون برای محصول جدید، غوغا می‌کند.
نمای نزدیک از تمساح مارمولک در ویتنام، که از زمان دایناسورها وجود داشته است

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

تران تی تو هین، دانش‌آموز برنده جایزه دختر شایسته ویتنام، از طریق آثار ارسالی به مسابقه ویتنام شاد، درباره ویتنام شاد صحبت کرد.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول