از افسانه روستا میدانیم که روستای کوچک دِ چو گانگ زمانی محل تجمع شورشیان تای سون بوده است. داستان از این قرار است که در یک فصل کشاورزی که سال و ماه آن مشخص نیست، ناگهان شخصی از قبیله کین به روستا آمد. او گفت که نامش نهاک (نگوین نهاک) است. با دیدن سن او، همه او را بوک (عمو) صدا زدند. بوک نهاک به مردم دِ چو گانگ یاد داد که دندانهایشان را سیاه کنند و فوفل بجوند. سپس روستاییان از بوک نهاک پیروی کردند تا دیوارها را بسازند و سنگرها را حفر کنند تا با پادشاه ظالم در زمینهای پست بجنگند... پس از مرگ بوک نهاک، روستاییان دِ چو گیانگ سوگواری کردند و مراسم یادبودی برگزار کردند. هدایا معمولاً یک خوک، یک کوزه شراب، کاغذ برنج، عود و چراغ بود... درست مانند مردم کین.
بوک نهاک رفته بود و مردم دِ چو گانگ به زندگی سابق خود بازگشتند... فصلهای کشاورزی زیادی گذشت و هیچکس چیزی به یاد نیاورد. سپس یک روز، کسی که در آن خه مشغول تبادل نمک بود، وحشتزده برگشت و گفت که فرانسویها آمدهاند!
| روستای دِ چو گانگ امروز. | 
فرانسویها شبیه مردم باهنر یا کین نبودند، اما موهای بور، شکمهای بزرگ، چشمان آبی و برخی چهرههایی به سیاهی چوب سوخته داشتند. گفته میشد که آنها از مردم یانگ بودند. یانگهای فرانسوی به تعداد زیاد در خارج از آن خه زندگی میکردند و مردم کین و باهنر را مجبور میکردند برای حرکت جعبه چهارچرخ، جاده بسازند...
آسمان تمام این مدت ساکت بود که ناگهان صدای عجیبی شنیده شد. به بالا که نگاه کردم، چیز بسیار عجیبی دیدم، با دو بال، بدنی سیاه و دودی که از دمش بیرون میآمد. لحظهای نزدیک نوک درختان به این سو و آن سو پرواز کرد و سپس ناپدید شد...
از زمان پدربزرگها و مادربزرگهایمان، کسی چیز عجیبی دیده است؟ از روستاها پرسیدیم و آنها گفتند که یک بادبادک فرانسوی بوده است. چه کسی بادبادک را به فرانسویها داده است؟ احتمالاً فقط یانگ. روستای کو آنقدر ترسیده بود که یک گاومیش را به عنوان نذر با چاقو زخمی کردند. با دیدن این صحنه، بسیاری از روستاها از او تقلید کردند و برای یانگ قربانی کردند تا به او بگویند که پایین نرود و خوک یا مرغ نگیرد.
فقط مردم دِ چو گانگ نذری ندادند. ریشسفید روستا گفت که آنها باید بادبادک را بگیرند و ببینند که آیا یانگ آن را به دارما داده است یا نه. اما چگونه آن را بگیرند؟ آنها در مورد بافتن حصیر به صورت تور صحبت کردند. اگر بادبادک نزدیک به نوک درختان پرواز کند و بالهایش گرفته شود، میتوانند آن را بگیرند، درست مثل ماهی در نهر!
آنها در موردش بحث کردند و سپس آن را انجام دادند. تمام روستا برای شکافتن حصیر و بافتن تور به جنگل رفتند. بالای هر درختی توری کشیده شده بود. همه مشتاقانه منتظر رسیدن بادبادک فرانسوی بودند... ماه غروب کرد و بالا آمد، و واقعاً آمد. اما در پایین درخت ایستاده و تماشا میکرد... اوه یانگ، هنوز چند زوزه از بالای درختان فاصله داشت، آنقدر نزدیک که از دور میدیدیم پرواز نمیکرد!
پس از پرواز بادبادکهای فرانسوی، روستاها یکی پس از دیگری از ورود فرانسویها خبر دادند. فرانسویها شخصی را به عنوان رئیس روستا انتخاب کردند و مردان را مجبور کردند هر سال به مدت 10 روز به ماهیگیری بروند. کسانی که به ماهیگیری میرفتند باید برنج و نمک برای خوردن میآوردند و همچنین مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند. اوضاع آنقدر فلاکتبار بود که روستای د کروی مقاومت کرد. فرانسویها بلافاصله بادبادکهایی را فرستادند تا سنگهایی را به زمین پرتاب کنند که بلندتر از رعد و برق منفجر میشدند. خانههای روستای د کروی سوختند و تقریباً همه مردند. روستاهای دیگر این را دیدند و مجبور شدند مطیعانه برای فرانسویها به ماهیگیری بروند. د چو گانگ بسیار نگران بود، چه باید بکنند؟ برخی از مردم در مورد پنهان شدن در جنگل بحث کردند. اما پنهان شدن در جنگل بسیار فلاکتبار بود، اگر بادبادکهای فرانسوی سنگها را میدیدند و پرتاب میکردند، مانند روستای د کروی چه؟ خب، بیایید فقط به ماهیگیری برویم و ببینیم چطور پیش میرود، آیا میتوانیم تحمل کنیم؟
سپس فرانسویها برای دستگیری روستاییان آمدند. روستا مجبور شد ابتدا افراد قوی را بفرستد. بعد از رفتن آنها، انگار همه مراسم تشییع جنازه داشتند. آنها تا روز دهم صبر کردند تا به خانه بروند، اما همه داستانهایی از سختیها تعریف میکردند. آنها مجبور بودند سنگ بغلتانند، درختان را بشکنند، تمام روز زمین را بکنند و اگر ول میکردند، کتک میخوردند. دیگر نمیتوانستند تحمل کنند، بنابراین باید راهی پیدا میکردند!
آقای دینگ گفت: «راه دیگری وجود ندارد، ما باید مجازات را بپذیریم یا با فرانسویها بجنگیم. حتی اگر فرانسویها از مردم یانگ باشند، من نمیترسم!» او با گفتن این حرف و انجام دادنش، از چند مرد جوان دعوت کرد تا برای تمرین تیراندازی با کمان پولادی به فرانسویها، او را دنبال کنند...
مدت کوتاهی پس از دور اول دستگیریها، فرانسویها دوباره آمدند. آقای دینگ بلافاصله همه را به کمین فراخواند. آنها با دقت در جنگل ورودی روستا پنهان شدند. به محض رسیدن فرانسویها، همه تیر پرتاب کردند. فرانسویها غافلگیر شدند، اما تنها در عرض چند چشم به هم زدن، آنها نیز متقابلاً شلیک کردند. انفجار مانند رعد بود، هیچ کس نتوانست آن را تحمل کند و مجبور به فرار شد. روستاییان نیز مجبور شدند به اعماق کوهها فرار کنند. فرانسویها خانه به خانه میرفتند، گونگها و کوزهها را میشکستند و سپس روستا را به آتش میکشیدند. همه روی کوه نشسته بودند و به عقب نگاه میکردند، فقط میتوانستند صورت خود را بپوشانند و گریه کنند. آنها نمیتوانستند با فرانسویها بجنگند. فرانسویها افراد یانگ بودند و یانگ به آنها بادبادک و چیزهایی داده بود که میتوانستند آتش بزنند. تنها راه این بود که در اعماق کوهها پنهان شوند، خیلی خوب پنهان شوند، تا فرانسویها نتوانند آنها را ببینند...
روستا نمیتوانست رشد کند. از هر ده کودک، هفت یا هشت نفر جان خود را از دست میدادند. بدون سال ۱۹۴۵، تمام افراد گروه دِ چو جان خود را از دست میدادند!
آن سال، روستای دِ چو گانگ داستانهای عجیب و غریب زیادی شنید: فرانسویها بادبادکهایی در آسمان به پرواز درآورده بودند، بعضی از آنها آتش میزدند، تصور میشد هیچکس نمیتواند فرانسویها را شکست دهد. اما فرانسویها مجبور شدند به ویت مین ببازند. آنها فکر میکردند ویت مین یانگ بزرگتری نسبت به فرانسویها است، اما معلوم شد که ویت مین یانگ نبود. ویت مینها فقط کین، بهنار، اِده... مردم عادی بودند، فقط قلبی دلسوز برای هموطنان خود داشتند که باعث فرار فرانسویها شد...
***
من تصمیم گرفتم در اینجا نقطه عطفی در تاریخ طولانی روستای دِ چو گانگ بنویسم. این نقطه عطف توضیح میدهد که چرا چنین روستای کوچکی نتوانست توسط فرانسویها یا آمریکاییها تسخیر شود. دِ چو گانگ مانند نوک نیزه در زیر بغل دشمن بود. چنین روستای کوچکی چنان محکم در کشور ادغام شده بود. داستان باستانی که شنیدم با صدایی بسیار امروزی طنینانداز شد. فلسفه بقای هر جامعه، هر ملتی مانند سرنوشت هر چوب غذاخوری و دسته چوبهای غذاخوری در یک افسانه به طرز عجیبی ساده است...
و روستای دِ چو گانگ بزرگ شد، و با اجتماع گروههای قومی ویتنامی، به یک چوب غذاخوری در دستهای از چوبهای غذاخوری تبدیل شد!
منبع: https://baodaklak.vn/du-lich/dak-lak-dat-va-nguoi/202508/huyen-su-lang-de-cho-gang-76b1087/



![[عکس] دانانگ: آب به تدریج در حال فروکش کردن است، مقامات محلی از پاکسازی سوءاستفاده میکنند](https://vphoto.vietnam.vn/thumb/1200x675/vietnam/resource/IMAGE/2025/10/31/1761897188943_ndo_tr_2-jpg.webp)


![[عکس] نخست وزیر فام مین چین در پنجمین مراسم اهدای جوایز مطبوعات ملی در زمینه پیشگیری و مبارزه با فساد، اسراف و منفی گرایی شرکت کرد.](https://vphoto.vietnam.vn/thumb/1200x675/vietnam/resource/IMAGE/2025/10/31/1761881588160_dsc-8359-jpg.webp)


































































نظر (0)