
کیو ترین، بازیگر نقش اول زن در فیلم کاش میتوانستیم با هم پرواز کنیم - عکس: تهیهکننده
این نقش به یاد ماندنی کیو ترین است، هرچند وقتی چند صفحه اول فیلمنامه را میخواند، با خودش فکر کرد: اوه، این نقش مال من نیست.
کیو ترین صبحها یک بیل برمیدارد و ظهر برنج میپزد.
کیو ترین در مورد این تفاوت گفت: «من هم دو دختر و یک پسر دارم، اما همه فرزندانم را به یک اندازه دوست دارم و مثل خانم نگا، مردان را به زنان ترجیح نمیدهم.»
اما بعداً با او همدردی کردم. هنوز هم در جایی از جامعه، زنان محروم وجود دارند.
امیدوارم وقتی فیلم «کاش میتوانستیم پرواز کنیم» را تماشا میکنید، به خودتان نگاهی بیندازید. هر فرد درسهایی برای تغییر ما دارد، تا بهترین چیزها را برای خودمان و فرزندانمان بیاموزیم.
* آیا شما جزو زنان محروم هستید؟
- وقتی به گذشته فکر میکنم، من خیلی شبیه خانم نگا هستم. نحوهی تحمل شوهر مردسالارش توسط او خیلی شبیه من است. از سه شوهر من، دو تا مردسالار بودند.
با اینکه دخترش حرفش را اشتباه فهمیده بود، خانم نگا بدون هیچ توضیحی و در سکوت آن را پذیرفت. گاهی اوقات من هم خودم آن را میپذیرم.
* تماشاگران شاهد بودند که خانم نگا چگونه با مشکلات خودش آشنا میشود. شما چطور، آیا از خانم نگا چیزی یاد گرفتید؟

بازیگران زن کیو ترین و توی دانگ در فیلم کاش میتوانستیم با هم پرواز کنیم - عکس: تهیهکننده
- هنگام فیلمبرداری فیلم «کاش میتوانستیم با هم پرواز کنیم »، همهگیری کووید-۱۹ شیوع پیدا کرد. گروه فیلمبرداری موقتاً فیلمبرداری را برای مدتی متوقف کردند.
فکر میکنم چیزی که بیشتر از همه یاد گرفتم از خانم نگا نبود، بلکه از این مرحله فیلمبرداری بود.
در سال ۲۰۱۹، فرزندانم را برای جلوگیری از شیوع بیماری به زادگاهم در بین فوک بردم تا در کنار پدرشان بمانند و از آن زمان تاکنون در آنجا ماندهام.
حالا من یک کشاورز واقعی هستم. اگر سر فیلمبرداری نباشم، هر روز صبح در باغ کار میکنم و ظهر برای پدرم ناهار میپزم.
دختر بزرگم در سایگون است. دو تای دیگر در بین فوک هستند. زندگی آسان و آرامشبخش است.
خیلی از عوامل فیلم با من تماس گرفتند و پرسیدند: اوه، تو یه سرمایهدار بزرگ شدی، از کارت استعفا دادی؟
میخواهم روشن کنم که من هنوز هم به عنوان بازیگر امرار معاش میکنم، تنها تفاوت این است که در زادگاهم زندگی میکنم.
در حال حاضر مشغول بازی در نقش کوتاهی در فیلم Duyen به کارگردانی Nguyen Phuong Dien و فیلمی به کارگردانی Ham Tran برای نتفلیکس هستم.
قسمتی از فیلم کاش میتوانستیم با هم پرواز کنیم
* از سایگون که برگشتی به شهر خودت، حتماً خیلی فکر کردی؟
- در ابتدا، من هم خیلی نگران بودم. زندگی در سایگون پایدار است و تحصیل فرزندانم آسانتر است. اما وقتی برای جلوگیری از بیماری همهگیر و مراقبت از پدرم به زادگاهم برگشتم، متوجه شدم که زندگی در روستا نیز بسیار خوب است.
در حومه امن و سرسبز، زندگی گران نیست. در سایگون من دهها میلیون دونگ در ماه خرج میکنم، اما در روستا فقط چند میلیون خرج میکنم.
در ابتدا، بچهها از بازگشت به روستا کمی ناراحت بودند، اما بعداً از زندگی لذت بردند و تجربیات زیادی مانند حمام کردن در باران، راه رفتن در نهرها، بازی با پرندگان و جیرجیرکها را کسب کردند. اکنون آنها وقت آزاد دارند تا با مادرشان از درخت بالا بروند، میوه بچینند و ذرت و کاساوا بکارند.
فقط کمی با زمان سفر از زادگاهم به سایگون مشکل داشتم که کمی طولانی بود. اما الان جاده ها به راحتی قابل رفت و آمد هستند، اگر برنامه فیلمبرداری وجود داشته باشد، فقط کافی است گروه فیلمبرداری از قبل به من اطلاع دهند تا بتوانم آماده شوم.

کیو ترین به همراه پدر و دخترش در زادگاهش - عکس: NVCC
از وقتی برگشتم، میبینم پدرم خوشحالتر است.
* بعد از پنج سال زندگی در روستا، آیا کیو ترینِ امروزی با کیو ترینِ گذشته تفاوتی دارد؟
- من در بین دونگ متولد شدم. خانوادهام از سال ۱۹۸۲ در بین فوک زندگی میکنند. من در اصل کشاورز بودم، حالا هم کشاورزم.
راستش را بخواهید، چند روز اول به کار کردن عادت نداشتم، برای همین آفتابزده شدم و دستهایم به خاطر نگه داشتن بیل تاول زد. حالا به سرعت زندگی در روستا عادت کردهام.
من کوچکترین دختر خانواده هستم، مجرد، بنابراین با پدرم زندگی میکنم، مراقبت از او برایم راحتتر از خواهر و برادرهایم است که خانواده دارند.
پدرم ۸۳ سال دارد. او سکته مغزی کرده و در راه رفتن مشکل دارد. من خوب آشپزی میکنم و او بیشتر غذا میخورد. از وقتی برگشتهام، به نظر میرسد شادتر است.

Kieu Trinh در زادگاهش Binh Phuoc - عکس: NVCC
زندگی من از ۱۴ سالگی، زمانی که به سختی دبیرستان را تمام کردم، در حال حرکت بوده است.
الان که به گذشته فکر میکنم، اگر سختتر درس خوانده بودم، فرصتهای بیشتری برای پیدا کردن شغل بهتر داشتم.
مدت کوتاهی پس از تولد فرزند دومم (کی فونگ، بازیگر نقش لک لک در فیلم «سرزمین جنگلی جنوبی»،) مادرم از دنیا رفت و من از همه چیز محروم شدم.
در آن زمان، زندگی سختی داشتم، هر ماه تمام پولم را خرج میکردم، اوضاع بحرانی بود.
اما بعد از خواب بیدار شدم، اگر من از خودم مراقبت نکنم، چه کسی از خانواده و فرزندانم مراقبت خواهد کرد؟
آن مسئولیت سنگین باعث شد تصمیم بگیرم هر چه را که میتوانم رها کنم، به راحتی و آسایش رها کنم.
وقتی سرعتم را کم میکنم، متوجه میشوم که همه چیز را خدا ترتیب داده است. مثل این واقعیت که مدتهاست میخواهم از پدرم مراقبت کنم.
اما راستش را بخواهید، در سایگون به دلیل فشار اقتصادی کار را در اولویت قرار دادم. همهگیری باعث شد تصمیمم برای بازگشت به خانه و مراقبت از پدرم حتی قویتر شود.
خب، من الان واقعبینتر از قبل هستم (میخندد) . قبلاً رمانتیک بودم و عاشق زیبایی.
یک بار، هنگام فیلمبرداری فیلمی در شمال، تمام حقوق ۱۲ میلیون دانگ دونگم را صرف خرید درخت گل رز برای کاشت در زادگاهم کردم و مجبور شدم هزینه حمل و نقل را هم بپردازم.
حالا فقط یک درخت گل رز باقی مانده، اما به دلیل آب و هوای متفاوت نمیتواند شکوفه بدهد. گاهی اوقات چند میلیون هم خرج میکنم تا از دا لات گل بخرم و بکارم.
حالا احساس میکنم که این کار اتلاف وقت است. من درختان میوه پرورش میدهم. در خانه درخت آلو، گواوا، جک فروت، منگوستین، سیب ستارهای دارم... در هر فصلی میوه برای خوردن وجود دارد.
منبع






نظر (0)