افتادن در ورطه.
بعد از ساعت ۸ شب، خانم لی تی تو هوا (۲۷ ساله) درست وسط راهروی بیمارستان هماتولوژی و انتقال خون شماره ۲ (منطقه بین چان، شهر هوشی مین) روی زمین نشست. وقتی اطراف را نگاه کرد و کسی را ندید، شروع به باز کردن گوشیاش کرد، پخش زنده انجام داد و سپس شروع به معرفی محصولاتی کرد که میفروخت.
خانم هوآ هر بار که پخش زندهاش را تمام میکند، غرق در افکارش میشود، احساس سنگینی و خستگی شدیدی میکند. اما برای او، خستگیاش در مقایسه با دردی که پسرش تحمل میکند، هیچ است.
خانم هوآ درست در وسط محوطه بیمارستان به صورت زنده پخش زنده دارد (عکس: شخصیت ارائه شده است).
خانم هوآ با بغض گفت: «این نوزاد فقط ۳ سال دارد و با سرطان خون مبارزه میکند.»
او پولی را که از فروش آنلاین به دست آورده بود، برای تأمین هزینههای غذای خود و فرزندش پسانداز کرد. در چند ماه گذشته، او دائماً با محصولات مختلف "بمباران" شده و این باعث افسردگی شدید او شده است.
به نظر میرسید مین های، پسرش، میدانست که مادرش دوران سختی را میگذراند، بنابراین به ندرت گریه میکرد و اغلب زود به رختخواب میرفت تا مادرش بتواند فروشهایش را به صورت زنده پخش کند. خانم هوآ با بازگشت به اتاق بیمارستان، در حالی که به بازوی پر از کبودی و جای رگهای های نگاه میکرد، ناگهان زد زیر گریه.
در سال ۲۰۲۱، خانم هوآ به ازدواج نافرجام خود پایان داد و از نین توان به بین دونگ نقل مکان کرد تا تنها با فرزندش زندگی کند. در آن زمان، او به عنوان حسابدار در یک رستوران مشغول به کار شد و بعد از ظهرها سبزیجات میفروخت تا پول اضافی برای بزرگ کردن فرزندش به دست آورد.
سفر ۱۲ ساعته هر روز برای امرار معاش، خانم هوآ را از تمرکز روی هر چیز دیگری محروم میکرد. او که پول کافی برای گذران زندگی نداشت، برای کار در پذیرش هتلی در منطقه گو واپ (HCMC) اقدام کرد. او همچنین فرزندانش را برای مراقبت از مادربزرگش به زادگاهش فرستاد تا بتواند روی امرار معاش تمرکز کند.
گاهی اوقات، های نیز در کنار مادرش مینشیند و فروش اجناس را تماشا میکند (عکس: شخصیت ارائه شده است).
وقتی های دو ساله بود، مادربزرگش متوجه شد که او اشتهای کمی دارد، غدد لنفاوی سرش متورم شده و معدهاش باد کرده است. در آن زمان، خانم هوآ همان شب با عجله سوار اتوبوس شد و فرزندش را از نین ثوان به بیمارستان کودکان ۱ برد. پس از ۴ ساعت معاینه، پزشک اعلام کرد که های به بیمارستان خونشناسی و انتقال خون منتقل خواهد شد.
خانم هوآ احساس بدی داشت و تمام مدت برای پسرش دعا میکرد. در بیمارستان، های به مدت ۱۲ روز تحت عمل احیا قرار گرفت تا تعداد بالای گلبولهای سفید خونش کاهش یابد. در این مدت، های به دلیل تزریق مکرر سرم و سرم درد مداوم داشت.
چند ماه بعد، تعداد گلبولهای سفید خون های کاهش یافت و خانم هوآ خوشحال بود زیرا فکر میکرد پسرش در حال بهبود است. سپس، ناگهان همه چیز فرو ریخت وقتی شنید که پزشک اعلام کرد های به سرطان خون مبتلا شده است.
حتی اگه ۱٪ هم امید باشه، من ازش استقبال میکنم.
به محض اینکه خانم هوآ خبر بد را شنید، پاهایش سست شد. او روی زمین بیمارستان افتاد و هق هق کنان گفت: «چرا باید بچهی من میبود؟»
پزشک اطلاع داد که هزینه درمان طبق پروتکل حدود ۱ میلیارد دونگ است. خانم هوآ فقط میتوانست فرزندش را در آغوش بگیرد، در گوشهای بنشیند و حواسش پرت باشد. خانم هوآ نمیدانست این مقدار پول را از کجا بیاورد و برای لحظهای به فکر امضای برگهای افتاد که درمان را رد میکرد.
از وقتی فرزندش بیمار شد، خانم هوآ و فرزندش تمام روز را در بیمارستان بستری بودهاند (عکس: شخصیت ارائه شده است).
اما به محض اینکه به چشمان فرزندش نگاه کرد، نتوانست جلوی خودش را بگیرد و گوشی را برداشت و به خواهرش زنگ زد. آنها با هم از اقوام، دوستان و آشنایان پول قرض گرفتند و توانستند ۴۰۰ میلیون دانگ ویتنامی جمع کنند.
این مادر مجرد گفت: «حتی اگر امید ۱٪ باشد، من هنوز آن را با آغوش باز میپذیرم.»
۷ نوامبر ۲۰۲۳، روز تولد هوآ و همچنین روزی است که های اولین دور شیمیدرمانی خود را آغاز میکند. زندگی های به طور فزایندهای شکننده است زیرا او از کمبود حاد آنزیم لوزالمعده به دلیل عوارض داروهای شیمیدرمانی رنج میبرد.
خانم هوآ گریه کرد: «کدام مادری میتواند تحمل کند که پزشکان لولهای را از بینی فرزندش به معدهاش فرو کنند تا بزاق را بمکند؟ اگر من درد دارم، فرزندم صد برابر بیشتر درد میکشد.»
جای زخمهای سراسر بدن های، مادری مثل خانم هوآ را به شدت دلشکسته میکند (عکس: شخصیت ارائه شده است).
یک هفته پس از اولین جلسه شیمیدرمانی، تکههایی از موهای سر های شروع به ریزش کرد. بدن های شروع به زخم، آلرژی و تب کرد. از آنجا که های اجازه نداشت بزاق خود را قورت دهد، خانم هوآ مجبور شد یک پرده سفید بردارد و آن را روی بینیاش بکشد تا بوی غذا را حس نکند.
خانم هوآ از وقتی فرزندش بیمار شده، ۲۴ ساعته و ۷ روز هفته در بیمارستان بوده است. در طول روز، او در کنار فرزندش با بیماری مبارزه میکند. شبها، فرزندش را میخواباند و برای کسب درآمد، شروع به پخش زنده میکند.
های در حال حاضر چهارمین دوره شیمی درمانی خود را پشت سر میگذارد. در ابتدای هفته، پزشک به های اجازه داد تا به مدت ۷ روز به خانه برود. این همچنین زمانی است که خانم هوآ باید پول بیشتری برای آماده شدن برای درمان بعدی پسرش جمع کند. با نگاه به های، خانم هوآ فقط یک آرزو دارد.
مادر در حالی که اشک میریخت گفت: «کاش فرزندم برای همیشه پیش من میماند.»
خانم هوآ گفت که مادر و پسر دست در دست هم دادهاند تا جلسه پنجم شیمیدرمانی را پشت سر بگذارند و به مقصد برسند. در آن زمان، های میتواند به خانه برود، به مدرسه برود و مانند یک کودک عادی زندگی کند.
منبع: https://dantri.com.vn/an-sinh/me-don-than-dem-livestream-o-benh-vien-sang-cung-con-chien-dau-voi-ung-thu-20240611154854055.htm
نظر (0)