Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

چریک زن سائو ترونگ: ۱۶ ساله که اسلحه در دست داشت، یک دستش را از دست داد اما همچنان دشمن را به وحشت انداخت

(دن تری) - در آوریل ۱۹۷۰، در اردوگاه اسرای دشمن، چریک سائو ترونگ شکنجه‌های وحشیانه‌ای را متحمل شد. با وجود درد طاقت‌فرسای برق گرفتگی، دختر مقاوم کو چی کلمه‌ای بر زبان نیاورد.

Báo Dân tríBáo Dân trí23/04/2025

۱. وب‌پی

۲. وب‌پی

سائو ترونگ، کاپیتان تیم چریکی زنان، در باغ خانه شخصی‌اش در منطقه ۱۲ (HCMC) با خبرنگار دن تری صحبت می‌کرد و به دوردست‌ها نگاه می‌کرد و شب‌های جنگل را به یاد می‌آورد که تنها تاریکی آنها را فرا گرفته بود. این چریک بیست و چند ساله در آن زمان فقط نگران این بود که چگونه بیشتر مشارکت کند. مرگ، اگر وجود داشت، به آرامی و با آرامش از ذهنش عبور می‌کرد.

خانم ساو ترونگ گفت که سه نقطه عطف فراموش‌نشدنی در زندگی‌اش وجود داشته است. اولین مورد زمانی بود که مجبور شد در بیست سالگی دستش را قطع کند. خانم ساو ترونگ داستان خود را با یادآوری زندگی پر از جنگیدن به هیجان‌انگیزی فیلم‌ها آغاز کرد و گفت: «بگذارید به شما بگویم که چرا آن لحظه خاطره‌انگیز بود.»

۳. وب‌پی

سائو ترونگ (نام واقعی وو تی تیپ، همچنین معروف به وو تی ترونگ، متولد ۱۹۵۰) اهل دهکده فو هوا، کمون فو می هونگ، منطقه کو چی است. او که در خانواده‌ای فقیر با سنت انقلابی متولد شد، در سن ۱۳ سالگی کاپیتان تیم کودکان شد و ۲ سال بعد به تیم چریکی دهکده فو هوا پیوست.

او گفت: «وقتی بزرگ شدم، ارتش آمریکا به جنوب سرازیر شد. لشکر ۲۵ روستاهای زادگاهم را سرکوب و بمباران کرد. کو چی در آن زمان خالی از سکنه بود، اما جنبش انقلابی هرگز متوقف نشد. هر کسی وظیفه‌ای داشت. بچه‌ها سنگر حفر می‌کردند، میخ‌ها را تیز می‌کردند و خاک حمل می‌کردند تا به بزرگسالان در حفر تونل کمک کنند. زنان برنج می‌پختند. سربازان و چریک‌ها به قلعه‌ها حمله می‌کردند و با دشمن می‌جنگیدند.»

اولین نبرد چریک‌های سائو ترونگ در فوریه ۱۹۶۶ رخ داد. در سن ۱۶ سالگی، او به همراه چهار نفر از رفقایش از گردان کوئیت تانگ به جنگ اعزام شد. آن روز، گروه و سربازان در امتداد دهکده فو هوآ، کمون فو می هونگ، سنگرهایی برپا کردند و زیر درختان پنهان شدند و منتظر ظاهر شدن تانک‌های آمریکایی بودند.

همانطور که انتظار می‌رفت، یک ستون تانک از ترانگ بانگ ( تای نین ) به میدان نبرد هجوم برد. سائو ترونگ با در دست داشتن یک تفنگ K44 با آرامش منتظر نزدیک شدن تانک شد، سپس بدون تردید، لوله را پر کرد و شلیک کرد. پس از 40 دقیقه نبرد، ستون تانک آمریکایی نتوانست وارد دهکده فو هوا شود، بنابراین آنها مجبور شدند برگردند و از پایگاه دونگ دو درخواست نیروی کمکی کنند.

در همان روز، دشمن از جنگل فو هوا عبور کرد، اما همچنان با مقاومت شدید چریک‌ها مواجه شد. در نتیجه، گردان چریکی و نیروهای محلی دستاوردهای بزرگی کسب کردند، ۲۵ تانک و خودروی زرهی را به آتش کشیدند، ۳۵ دشمن را نابود کردند، تعدادی سلاح را به غنیمت گرفتند و حمله آمریکایی‌ها را دفع کردند. در مراسم تقدیر، چریک سائو ترونگ عنوان «نابودگر سطح ۳ آمریکایی» را دریافت کرد.

۴. وب‌پی

بار دیگر، در آوریل ۱۹۶۷، خانم سائو ترونگ و یکی از رفقایش در برابر حمله دشمن در کمون لوک هونگ، ناحیه ترانگ بانگ (تای نین) - منطقه‌ای هم‌مرز با کمون فو هوا - مقاومت کردند. او جهت دشمن را حدس زد و یک مین ۱۲ کیلوگرمی ساخته شده توسط سرباز مکانیزه، اوت دوک (قهرمان تو ون دوک - پی‌وی) را کاشت.

همانطور که انتظار می‌رفت، وقتی تانک از موقعیت مین عبور کرد، انفجار مهیبی هوا را شکافت. تانک سوخت و همه سربازان کشته شدند. پس از نبرد، به خانم سائو ترونگ عنوان «نابودگر قهرمان وسایل نقلیه» اعطا شد.

به لطف سلسله دستاوردهایش، او و تعدادی از چریک‌ها برای شرکت در دومین کنگره قهرمانان، مبارزان الگو و سربازان شجاع نیروهای مسلح آزادی‌بخش خلق سراسر جنوب، که در ۱۷ سپتامبر ۱۹۶۷ در تای نین برگزار شد، انتخاب شدند.

این دختر ۱۷ ساله که در آن سال مدال افتخار نظامی درجه سه را دریافت کرده بود، با احساسات زیادی تحت تأثیر قرار گرفت و مفتخر شد که با خانم نگوین تی دین - معاون فرمانده ارتش آزادی‌بخش ویتنام جنوبی - عکس بگیرد.

در آن زمان، سائو ترونگ نمی‌دانست که عکس یادگاری با "خانم با دین" یک سال بعد به‌طور تصادفی به دست مهاجمان آمریکایی افتاد و باعث شد که او به زندان برود...

۵. وب‌پی

در ماه مه ۱۹۶۸، خانم ساو ترونگ مأمور شد تا در میان مردم نفوذ کند و برای سربازان و چریک‌ها غذا پیدا کند. یک بار، وقتی مأموریت هنوز به پایان نرسیده بود، مافوق‌هایش از او خواستند که عقب بماند، بنابراین او مجبور شد به سرعت نارنجک‌ها و اسنادی را که در جعبه مسلسل پنهان شده بود، بیاورد. صبح روز بعد، آمریکایی‌ها به کمون ریختند و به طور تصادفی مکانی را که ساو ترونگ اسناد را در آن پنهان کرده بود، جستجو کردند.

او گفت: «دشمن با دیدن عکس معاون فرمانده ارتش آزادی‌بخش ویتنام جنوبی، مطمئن شد که ویت‌کنگ‌هایی در دهکده هستند. آنها همه مردم را برای شناسایی چهره من جمع کردند، سپس مرا دستگیر و در هائو نگیا ( لانگ آن امروزی - PV) زندانی کردند. دشمن با شکنجه و شیرین‌زبانی نتوانست چیزی از من بیرون بکشد، بنابراین مجبور شد مرا به عنوان مظنون طبقه‌بندی کند. یک بار، وقتی مادرم به ملاقاتم رفت، یک دسته مو را بریدم و برایش فرستادم و تلویحاً به سازمان در خانه گفتم که خیالشان راحت باشد.»

۶. وب‌پی

در طول ۱۳ ماه حبس سائو ترونگ، دشمن نتوانست هیچ مدرکی برای متهم کردن او پیدا کند. در اوت ۱۹۶۹، آنها مجبور شدند او را از زندان آزاد کنند. او بلافاصله با پایگاه انقلابی تماس گرفت.

در آن زمان، پس از حمله تت (۱۹۶۸)، نیروهای مسلح محلی در آشفتگی بودند. سائو ترونگ به عنوان دستیار ستاد فرماندهی نظامی منطقه منصوب شد و به طور قانونی در روستاهای استراتژیک فعالیت می‌کرد. در طول روز، او در مزارع کار می‌کرد، برنج و سیب‌زمینی پرورش می‌داد و پوششی امن ایجاد می‌کرد. شب‌ها، مخفیانه کار می‌کرد، پیام‌ها را منتقل می‌کرد، اعلامیه پخش می‌کرد، پایگاه‌ها را بازسازی می‌کرد، نیروها را برای نابودی شر سازماندهی می‌کرد و غل و زنجیر را می‌شکست.

یک روز در مارس ۱۹۷۰، سائو ترونگ خود را به شکل مشتری یک کافی‌شاپ درآورد، یک ماده منفجره C4 را که در یک کارتن شیر پنهان شده بود، آورد و آن را در مکانی که دشمن اغلب در مغازه جمع می‌شد، قرار داد. در زمان مقرر، مین منفجر شد، دشمن وحشت‌زده فرار کرد و ۱۵ نفر زخمی یا کشته شدند.

سلسله پیروزی‌های چشمگیر، سائو ترونگ را به خاری در چشم دشمن تبدیل کرد. در آوریل ۱۹۷۰، او بار دیگر به دست آنها افتاد. پنج ماه جهنم روی زمین در زندان دشمن، روزهایی بود که او مجبور بود با شکنجه‌های وحشیانه روبرو شود. او با اراده‌ای آهنین، در این دوران استقامت کرد و روحیه انقلابی خود را حفظ کرد.

زخم شدید بازویش در طول آن اسارت به شدت عفونی شده بود. توصیه پزشک برای قطع یک سوم دستش، اراده او را برای جنگیدن متزلزل نکرد. او درد طاقت‌فرسا را ​​تحمل می‌کرد و هر زمان که در فعالیت‌ها شرکت می‌کرد، دستش را دور گردنش می‌بست. گاهی اوقات، تمرکز او روی مأموریت باعث می‌شد درد را فراموش کند و اجازه دهد زخم بیشتر و بیشتر متورم شود.

یک بار، سائو ترونگ به یکی از رفقایش در پایگاه مخفی دستور داد تا به پست نظامی رژیم سابق نفوذ کند و نقشه داشت تا به یک دشمن شلیک کند و تمام اسلحه‌ها و مهمات او را تصاحب کند. پس از انجام ماموریت، سربازان لشکر ۲۵ام تمام شب دیوانه‌وار به دنبال او گشتند. در آن زمان، سائو ترونگ نارنجکی را در دست راست خود نگه داشته بود، دست چپش زخمی شده بود و دور گردنش آویزان بود. اگر او در آن دهکده استراتژیک گیر افتاده بود، جان خود را از دست می‌داد.

در شرایط وخیم و با خونریزی شدید، سائو ترونگ همچنان درد را فرو می‌خورد و همه را تشویق می‌کرد. او تصمیم گرفت با هم‌تیمی‌هایش در امتداد نرده‌های غرفه امنیتی سینه‌خیز برود زیرا «خطرناک‌ترین مکان، امن‌ترین مکان است». آنها از زمین باز عبور کردند، به پایگاه عقب‌نشینی کردند و به طرز معجزه‌آسایی فرار کردند.

۷. وب‌پی

این زن ۷۵ ساله گفت که پس از آن نبرد، مافوق‌هایش به او توصیه کردند که دستش را قطع کند، در غیر این صورت جانش در خطر خواهد بود.

«آن اولین لحظه در زندگی‌ام بود که هرگز فراموش نخواهم کرد. روز بعد، با یک تاکسی موتورسیکلت از کو چی به بیمارستان بین دان در سایگون رفتم. برای مشروعیت بخشیدن به درمانم، در پرونده پزشکی‌ام اعلام کردم که پدر یا مادری ندارم، در یک تصادف موتورسیکلت مجروح شده‌ام و در مزارع کار می‌کنم.»

خانم سائو ترونگ به یاد می‌آورد: «در آن زمان، من هنوز خیلی جوان بودم، بنابراین خیلی مردد بودم. با از دست دادن بخشی از دستم، به یک سرباز معلول تبدیل شدم و دیگر فرصتی برای ایستادن در خط مقدم نداشتم. من فقط چند سال در انقلاب بودم، هیچ دستاورد بزرگی به دست نیاورده بودم، بدون دست چه کاری می‌توانستم انجام دهم؟ من هم یک زن بودم، فکر کردن به آینده هم نگران‌کننده بود.»

سرانجام، سائو ترونگ، چریک زن، موافقت کرد که دستش را قطع کند. او مصمم بود که به عنوان یک چریک مخفی و یک مبارز مستقیم در خط مقدم، سربازان ممکن است دست و پا از دست بدهند یا بمیرند، و او نیز ممکن است مجروح شود و بخشی از بدنش را از دست بدهد.

۸. وب‌پی

خانم ساو ترونگ در سن ۷۵ سالگی، با اینکه فقط یک دست راست دارد، هنوز کارهای خانه را انجام می‌دهد و در بسیاری از فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی محلی شرکت می‌کند. گاهی اوقات، در حین مکالمه، او مشغول پاسخ دادن به تماس‌های تلفنی از انجمن زنان، انجمن جانبازان، کمیته حزب بخش و غیره است.

خبرنگار با ورق زدن خاطرات احساسی درباره سفر انقلابی خانم سائو ترونگ، با تحسین فراوان پرسید: «بعد از تجربه چنین فقدان بزرگی، چه تغییراتی در زندگی خود ایجاد کردید؟» خانم سائو ترونگ با لبخندی که حاکی از قدرت بود، پاسخ داد: «بزرگترین تغییر؟ من بلافاصله بعد از آن سرم را تراشیدم.»

او گفت که پیش از این، موهای بلند و براقش مایه افتخارش بود و نگاه‌های تحسین‌برانگیز بسیاری را به خود جلب می‌کرد. با این حال، پس از جراحی سرنوشت‌ساز، موهایش را تراشید. او که به یک معلول جنگی تبدیل شده بود، نه تنها با درد جسمی، بلکه با فشارهای روحی نیز روبرو بود که باعث می‌شد گاهی اوقات سلامتی‌اش رو به زوال برود.

با این حال، شجاعت او به عنوان یک سرباز به او اجازه تسلیم شدن نداد. پایگاه عزم او را برای جنگیدن دید و بلافاصله او را برای شرکت در یک کلاس آموزش نظامی فرستاد، جایی که او سیاست آموخت و مهارت‌های تیراندازی خود را تمرین کرد. در سال ۱۹۷۳، او کاپیتان تیم چریکی زنان کو چی شد و سنت پیشینیان خود را ادامه داد.

۹. وب‌پی

دومین نقطه عطفی که سائو ترونگ هرگز نتوانست در زندگی خود فراموش کند، در مارس ۱۹۷۵ رخ داد. در آن زمان، او و تیم چریکی زنانش مأمور شدند تا رئیس پست بائو گیانگ در کمون ترونگ آن را نابود کنند. این مرد بارها نیروهای انقلابی را دستگیر و سرکوب کرده و در میان روستاییان نفرت پراکنی کرده بود.

اول، او یک صدا خفه کن K54 از تیم امنیتی T4 قرض گرفت، سپس چندین روز به گشت و گذار پرداخت، نقشه کشید و برنامه ریزی کرد.

آن روز، ساو ترونگ و دو هم تیمی‌اش لباس تاجران خاکستر نارگیل را پوشیدند و برای جنگ وارد دهکده استراتژیک شدند. او برای پنهان کردن دست قطع شده‌اش، یک کیف دستی پوشید و اسلحه‌اش را با دقت روی بدنش پنهان کرد. به دلیل وضعیتی که پیش آمده بود، آنها هنوز نتوانستند ماموریت خود را بعد از ظهر به پایان برسانند، بنابراین با اضطراب در اطراف دهکده پرسه می‌زدند، از ترس اینکه لو بروند. ساو ترونگ پس از آرام شدن، تصمیم گرفت منتظر لحظه مناسب برای اقدام بماند.

خانم سائو ترونگ گفت: «وقتی دشمن برگشت، من، در لباس فروشنده خاکستر نارگیل، مستقیماً وارد خانه شدم. او بدون هیچ شکی مرا دید و به من گفت که بنشینم و منتظر بمانم، همسرش تقریباً از بین دونگ برگشته بود. با دیدن اینکه رئیس ایستگاه اسلحه ندارد، تا حدودی احساس اطمینان کردم. به محض اینکه به صندلی‌اش تکیه داد، به سمتش رفتم، برگشتم، اسلحه‌ای بیرون آوردم، آن را نزدیک سرش گرفتم و ماشه را کشیدم.»

پس از اینکه او و هم‌تیمی‌هایش بی‌سروصدا عقب‌نشینی کردند، سربازان همه مردم را جستجو و جمع کردند تا مجرم را پیدا کنند، اما هیچ سرنخی پیدا نکردند.

او با لحنی متفکرانه گفت: «در پایگاه، کمیسر سیاسی فرماندهی نظامی منطقه‌ی کو چی از ما تعریف کرد: «شما خیلی خوب هستید!». به واحد من مدال داده شد و همه گواهی شایستگی دریافت کردند. این خاطره‌ای به‌یادماندنی است، زیرا قبل از اینکه به لانه حمله کنم تا مستقیماً شرور را نابود کنم، از نظر ذهنی خیلی سختی کشیدم. وقتی دستم قطع شد، پذیرفتم که مجروح شده‌ام. این بار پذیرفتم که اگر بی‌احتیاط باشم، به دست دشمن خواهم افتاد و پذیرفتم که قربانی خواهم شد.»

۱۰. وب‌پی

وقتی خبرنگار دن تری پرسید «جوانان آن زمان در مورد مرگ و فداکاری چه فکری می‌کردند؟» خانم سائو ترونگ پاسخ داد: «ارتش و مردم کو چی یک اینچ هم حرکت نکردند، حتی یک میلی‌متر هم جا نگذاشتند. ما در برابر حملات مقاومت کردیم و هر اینچ از زمین را در اختیار داشتیم. دشمن برای پاکسازی و ایجاد پست‌های دیده‌بانی آمد، اما مردم و چریک‌ها سنگر کندند و اطراف سنگرها را محاصره کردند، به جای اینکه خودشان را در سنگرها فدا کنند تا اینکه اجازه دهند آنها تجاوز کنند.»

خانم ساو ترونگ با یادآوری هر نبرد، هر لحظه مرگ و زندگی، گفت که در این زندگی، هرگز بهار تاریخی ۵۰ سال پیش را فراموش نخواهد کرد.

در فوریه ۱۹۷۵، مافوق‌ها به منطقه کو چی دستور دادند که ظرف یک ماه یک هنگ آماده کند. هنگ دات تپ با جمع‌آوری نیرو از نیروهای محلی، تیم‌های شناسایی و نیروهای شبه‌نظامی چریکی متولد شد. او گفت: «در آن زمان، ما فقط می‌دانستیم که برای یک نبرد بزرگ آماده می‌شویم. حتی فرمانده دسته هم نمی‌دانست که ما برای آزادسازی سایگون آماده می‌شویم.»

۱۱. وب‌پی

در ۲۶ آوریل ۱۹۷۵، مافوق‌ها سائو ترونگ و تعدادی از رفقا را فراخواندند تا نیروها را با سپاه سوم ارتش متحد کنند. در آن زمان، تانک‌های نیروی اصلی قبلاً به سمت کو چی پیشروی کرده بودند.

کسی دید که سائو ترونگ دستش را از دست داده و با خودش فکر کرد، رهبر واحد به خودش می‌بالید که او قهرمان مبارزه با شر است تا «مردم او را تحقیر نکنند». بعد از جلسه، سائو ترونگ فهمید که این نبرد بزرگ، نبرد سرنوشت‌ساز در سایگون است. تمام شب نگران بود، از این پهلو به آن پهلو می‌غلتید و نمی‌توانست بخوابد. او به طور محرمانه گفت: «اگر نروم، این فرصت را از دست بدهم، تا آخر عمر پشیمان خواهم شد.»

تا زمانی که ساو ترونگ در صبح روز ۲۹ آوریل ۱۹۷۵ به صفوف هنگ دات تپ در محل تجمع در کمون آن فو پیوست، احساس آرامش نکرد. او به عنوان معاون رئیس تیم شناسایی و رئیس تیم چریکی زنان منصوب شد.

بعدازظهر آن روز، هنگ دات تپ پیشروی کرد تا راه را برای نیروی اصلی باز کند تا از جاده استانی ۱۵ عبور کند، پاسگاه تان تان دونگ را محاصره کند و به سمت هوک مون پیشروی کند. وقتی به پل شنگ رسیدند، تانکی که ابتدا وارد شده بود، پل را شکست و مردم گروه را با قایق از آن عبور دادند. همزمان، پرچم جبهه آزادیبخش ملی ویتنام جنوبی بر روی پشت بام ستاد منطقه کو چی نصب شد و نظام قدیمی رژیم در این منطقه فروپاشید.

در حالی که سائو ترونگ راه می‌رفت، او و چریک‌های زن بلندگوهایی را در دست داشتند و با صدای بلند سرود «عمو با ما رژه می‌رود» را می‌خواندند . برخی از دانش‌آموزان کلاس نهم و دهم به دنبال او دویدند و درخواست کردند که به گروه بپیوندند. پرچم‌ها در اهتزاز بودند و مردم در دو طرف جاده جمع شده و تشویق می‌کردند. وقتی او این را تعریف می‌کرد، اشک از چشمانش جاری بود...

این چریک زن در اعماق وجودش، خونریزی در سرزمین مادری‌اش را حس کرده بود. هیچ چیز شادتر از این نبود که بتواند مستقیماً در نبرد نهایی شرکت کند و شاهد لحظه مقدس ملت باشد. او گفت: «فضای پیروزی همه جا را فرا گرفته بود. ما خندیدیم و گریه کردیم، برخی حتی روی زمین دراز کشیدند. حالا که به آن زمان فکر می‌کنم، هنوز مو به تنم سیخ می‌شود.»

۱۲. وب‌پی

صبح روز 30 آوریل 1975، هنگ با شور و شوق فراوان از گو کت، تقاطع آن سونگ، عبور کرد و سپس به سمت بازار با چیئو (منطقه بین تان) حرکت کرد. دقیقاً ساعت 11:40، فرمانده هنگ دات تپ، پرچم جبهه آزادیبخش ملی ویتنام جنوبی را بر روی پشت بام ساختمان اداری استان گیا دین (که اکنون کمیته مردمی منطقه بین تان، شهر هوشی مین است) نصب کرد و ماموریت محوله را به پایان رساند.

تنها چند دقیقه بعد، سائو ترونگ و هم تیمی‌هایش همچنین خبر یافتند که تیپ ۲۰۳ تانک پرچم پیروزی را بر پشت بام کاخ استقلال نصب کرده است و این نشان دهنده سقوط دشمن و پایان جنگ است.

سائو ترونگ و رفقایش تا یک هفته پس از برقراری صلح، اغلب شب‌ها بیدار بودند زیرا به نور عادت نداشتند. او گفت: «قبلاً، ما فقط به خوابیدن در تاریکی عادت داشتیم. فقط وقتی اسیر جنگی می‌شدیم یا به خاک دشمن می‌رفتیم، نیمه‌شب چراغ‌های برق را می‌دیدیم.»

۱۳. وب‌پی

پس از برقراری صلح، خانم سائو ترونگ در گردان ۱۹۵ تحت فرماندهی شهر هوشی مین مشغول به کار شد. او با یک افسر گردان نیروهای ویژه گیا دین ازدواج کرد. در سال ۱۹۸۴، به دلیل اینکه وضعیت سلامتی‌اش برای خدمت در ارتش مناسب نبود، استعفا داد و از مزایای دو چهارم جانبازان معلول بهره‌مند شد. به لطف دانش تجاری او، خانواده‌اش اکنون خانه‌ای کامل در منطقه ۱۲ شهر هوشی مین دارند.

خانم سائو ترونگ در دوران پیری، از شرکت در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی محلی لذت می‌برد. او خود را جوان‌تر از سنش می‌بیند، اندام‌ها و ذهنش همیشه فعال هستند. او افزود که از زمان فوت همسرش در سال گذشته، موهایش را کوتاه کرده تا مرتب بماند. این چریک سابق کو چی با صدای آرامی گفت: «چون حالا دیگر کسی نیست که هر روز موهایم را ببندد.»

۱۴. وب‌پی

محتوا: بیچ فونگ

عکس: ترین نگوین

طراحی: توان هوی

Dantri.com.vn

منبع: https://dantri.com.vn/doi-song/nu-du-kich-sau-trong-16-tuoi-cam-sung-mat-mot-tay-van-khien-giac-khiep-so-20250417172934584.htm




نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

«خلیج ها لونگ را از روی خشکی تحسین کنید» به تازگی وارد فهرست محبوب‌ترین مقاصد گردشگری جهان شده است.
گل‌های نیلوفر آبی که از بالا به رنگ صورتی درمی‌آیند
صبح پاییزی در کنار دریاچه هوان کیم، مردم هانوی با چشمانی خندان به یکدیگر سلام می‌کنند.
ساختمان‌های بلندمرتبه در شهر هوشی مین در مه فرو رفته‌اند.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

«سرزمین پریان» در دا نانگ مردم را مجذوب خود می‌کند و در بین 20 روستای زیبای جهان قرار دارد.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول