Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

من خیلی ناراحتم چون همسرم بهم خیانت کرد، اما تو این عید هنوزم دلم یه خانواده می‌خواد.

Báo Dân tríBáo Dân trí01/01/2025

(دن تری) - می‌دانم همسرم رفتاری ناشایست از عشق من داشته است. اما هنوز هم می‌خواهم فرزندانم را در آغوش بگیرم و در طول عید تت یک دورهمی خانوادگی داشته باشم.


من ۳۵ سال دارم و همسرم ۳۲ سال. ما از زمانی که از مدرسه فارغ‌التحصیل شدیم و کارمان را شروع کردیم، عاشق هم بودیم. مواقعی بود که از نظر مالی و روحی آنقدر در تنگنا بودیم که فکر می‌کردیم نگه داشتن یکدیگر دشوار است، اما در نهایت، هنوز ایمان کافی برای ادامه زندگی مشترک داشتیم و در نهایت یک عروسی زیبا مانند یک رویا داشتیم. با این حال، زمانی که همه چیز عالی به نظر می‌رسید، ازدواج ما با طوفان‌هایی روبرو شد.

بعد از گذشت بیش از ۳ سال از ازدواج، ما فرزندی نداریم. کسب و کار من و همسرم خیلی خوب در حال پیشرفت است. ما برای مراجعه به پزشک با استفاده از مدرن‌ترین روش‌ها، کمبود پول نداریم. هر کاری که مردم به ما می‌گفتند انجام دادیم، اما هنوز نتیجه‌ای حاصل نشده است.

اولش اینطور بود، اما بعد توافق کردیم که بگذاریم همه چیز به طور طبیعی پیش برود و از استرس و فشار دوری کنیم. چون زن و شوهر هر دو سالم هستند، دلیلی ندارد که نتوانیم بچه دار شویم.

علاوه بر زمانی که صرف کار می‌شد، ما با هم سفر می‌کردیم و به همه جا به عمویم سر می‌زدیم. و وقتی فشار از بین رفت، همانطور که انتظار داشتیم خبر خوب را دریافت کردیم. همسرم نه تنها باردار بود، بلکه دوقلو هم باردار بود. دو نوزاد من با خوشحالی فراوان تمام خانواده به دنیا آمدند.

Suy sụp vì vợ ngoại tình nhưng Tết này, tôi vẫn muốn có một gia đình - 1

من خیلی درد می‌کشم، نمی‌دانم که آیا باید همسرم را ببخشم یا نه (تصویر: iStock).

من آنقدر عاشق فرزندانم بودم که حاضر بودم از تمام خوشگذرانی‌ها با خواهر و برادرها و دوستانم صرف نظر کنم تا بتوانم روی همسر و دو فرزند زیبایم تمرکز کنم. با این حال، یک روز ناگهان خوشبختی‌ام از بین رفت.

من از زنی که ادعا می‌کرد همسر دوست‌پسر همسرم است، پیامی دریافت کردم. می‌بینید، همسرم دوست‌پسر دارد. عکسی که او با مردی که من نیستم وارد هتل می‌شود، تکان‌دهنده است.

آن زن همچنین اسکرین‌شاتی از پیام انتقال موفق پول ارائه داد، نام گیرنده همسر من بود. مبلغ پول کم نبود و تاریخ انتقال نیز جدید بود.

زن گفت که این پولی است که شوهرش برای بزرگ کردن دو فرزندش برای همسرم فرستاده است. که یعنی آن دو بچه مال من نبودند. این شوک کاملاً مرا در هم شکست. همسرم زانو زد و عذرخواهی کرد و گفت که می‌خواهد فرزندش را پیدا کند، بنابراین عجول بود و می‌خواست بچه را از آن مرد بگیرد.

او مطالب زیادی در مورد زوج‌های جوان و سالمی که نمی‌توانستند بچه‌دار شوند خوانده و یاد گرفته بود. اما وقتی با افراد دیگر ازدواج می‌کردند، می‌توانستند باردار شوند و همسرم می‌خواست مخفیانه از من این موضوع را آزمایش کند.

با این حال، همسرم اصرار داشت که فرزند من است. او نتایج آزمایش را داشت. او همچنین پولی را که آن شخص برایش فرستاده بود، پس داده بود. اما من نتوانستم عذرخواهی او را بپذیرم، بنابراین تصمیم گرفتم آنجا را ترک کنم.

یک آپارتمان برای زندگی اجاره کردم و موقتاً از اطلاع والدینم خودداری کردم. می‌خواستم صبر کنم تا حالم بهتر شود، بعد درخواست طلاق بدهم. عجیب اینکه، گذشته از زمانی که خودم را در کار غرق کرده بودم، سعی می‌کردم با کسی قرار بگذارم تا خستگی‌ام را از بین ببرم، اما هیچ‌کس نمی‌توانست جای خالی قلبم را پر کند. هر شب که تنها بودم، دلم برای بچه‌ها و خانه‌ام به‌شدت تنگ می‌شد.

اگرچه هنوز از خیانت همسرم رنجیده و رنجور بودم، اما آن دو کودک زیبا را مثل عروسک به یاد داشتم. عاشقشان بودم و به سختی می‌توانستم عطر ژل حمام کودک را که با عطر شیر مادر روی موها و دست‌های کوچکشان مخلوط شده بود، فراموش کنم.

همسرم هیچ‌وقت فراموش نمی‌کند که برایم پیام بفرستد. گاهی حالم را می‌پرسد، می‌گوید دلش برایم تنگ شده؛ گاهی غذا می‌آورد، می‌گوید مادربزرگش به دیدنش آمده، مجبور شده به من دروغ بگوید که در سفر کاری است...

همسرم گفت که خیلی ناراحت است. هر بار که به بچه شیر می‌داد، گریه می‌کرد و برایم دلسوزی می‌کرد. اگرچه من هرگز جوابش را نمی‌دادم، اما هر روز برایم پیامک می‌فرستاد و غذا می‌فرستاد که خیلی متأثرم کرد. امروز هم همینطور بود، به خانه برگشتم، جعبه گوشت یخ‌زده را دیدم که به در آویزان بود، احساس دلتنگی می‌کردم، دلم برای فضای خانواده تنگ شده بود.

خاطراتم مرا به تت می‌برد، وقتی بچه بودم، بیرون سرد بود اما خانه گرم بود با سینی برنج بخارپز، کوفته قلقلی‌های نرم ژله‌ای شکل، که با کلم ترشی، بان چونگ، پیاز ترشی سرو می‌شد...

فقط چند روز به سال تحویل مانده و من واقعاً می‌خواهم به خانه بروم. نمی‌توانم بگذارم این وضعیت ادامه پیدا کند. پیام همسرم باعث شد فکر کنم: «من و بچه‌ها به تو نیاز داریم. نمی‌دانم در این عید چطور به پدر و مادرم جواب بدهم.»

تا نیمه‌شب همان‌طور نشستم. بالاخره فهمیدم که هیچ‌کس جز خودم نباید تصمیم بگیرد. بنابراین بعد از ۴ ماه عذاب، رنج بردن از اعتماد خیانت‌شده، ترس از آسیب دیدن، بالاخره انتخاب خودم را کردم. فردا برمی‌گردم. می‌خواهم دو فرزندم را در آغوش بگیرم، دوباره عشق واقعی را در قلبم احساس کنم.

اگر آنها فرزندان من بودند، باور نمی‌کنم که آن ارتباط خاص را احساس نمی‌کردم. همچنین می‌خواهم همسرم را ببینم، ببینم آیا هنوز عشق و قدرت کافی برای تحمل او را دارم؟

در این عید، من هم می‌خواهم خانواده داشته باشم.

بخش «داستان من» داستان‌هایی درباره ازدواج و زندگی عاشقانه را ثبت می‌کند. خوانندگانی که داستان‌های خودشان را برای به اشتراک گذاشتن دارند، لطفاً آنها را از طریق ایمیل dantri@dantri.com.vn برای برنامه ارسال کنند. در صورت لزوم، داستان شما ممکن است ویرایش شود. با احترام.



منبع: https://dantri.com.vn/tinh-yeu-gioi-tinh/suy-sup-vi-vo-ngoai-tinh-nhung-tet-nay-toi-van-muon-co-mot-gia-dinh-20250101125444354.htm

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

شهر هوشی مین در فرصت‌های جدید، سرمایه‌گذاری شرکت‌های FDI را جذب می‌کند
سیل تاریخی در هوی آن، از دید یک هواپیمای نظامی وزارت دفاع ملی
«سیل بزرگ» رودخانه تو بن، از سیل تاریخی سال ۱۹۶۴، ۰.۱۴ متر بیشتر بود.
فلات سنگی دونگ وان - یک «موزه زمین‌شناسی زنده» نادر در جهان

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

«خلیج ها لونگ را از روی خشکی تحسین کنید» به تازگی وارد فهرست محبوب‌ترین مقاصد گردشگری جهان شده است.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول