وبسایت مسافرتی «ویتنام محلی» آبشار K50 (منطقه کبانگ، استان گیا لای) را در رتبه دوم (پس از آبشار بان گیوک، کائو بنگ) در بین 10 آبشار زیبای ویتنام قرار داد. جاده منتهی به آبشار راحتتر شده است، بنابراین بازدیدکنندگان میتوانند زیبایی «شاهزاده خانم» پنهان در ارتفاعات مرکزی را تحسین کنند.
با انتخاب اولین روز ماه جولای، قصد داشتیم به بالای رودخانه برویم تا از آبشار K50 - شاهکاری از طبیعت در منطقه اصلی ذخیرهگاه طبیعی کن چو رانگ (منطقه کبانگ) - دیدن کنیم، جایی که آبشار از فلات کن ها نونگ به سمت دشت ساحلی مرکزی جنوبی سرازیر میشود، سپس به رودخانه کان میپیوندد و در نهایت به دریای شرقی میریزد. جایی که هماهنگی بین صخرههای بلند با قدمت میلیونها سال و زمین ناهموار، احاطه شده توسط درختان کهنسال سر به فلک کشیده، آبشار باشکوه K50 را خلق میکند که در وسط جنگل سر به فلک کشیده است و در آنجا غار پرستویی وجود دارد که به چشمان K50 تشبیه شده است.
از مرکز شهر پلیکو تا شهر ناحیه کبانگ، سفر ۹۳ کیلومتر است که تقریباً ۲ ساعت طول میکشد. سپس از شهر کبانگ، به سمت شمال، در امتداد جاده ترونگ سون دونگ، حدود ۷۰ کیلومتر تا هیئت مدیره حفاظت از طبیعت کن چو رانگ، ادامه دهید. از اینجا، تصمیم گرفتیم با نشستن پشت یک موتورسیکلت در ۱۶ کیلومتر جاده جنگلی، به آبشار نزدیک شویم. رانندگان ماهری که اغلب هر روز با وسایل نقلیه دو چرخ با چرخ دندههای ۱۰ دندانه، حتی ۸ دندانه برای غلبه بر شیبهای تند سفر میکنند. این انتخاب به ما کمک میکند تا از پیادهروی «از میان جنگل، از میان کوهها» اجتناب کنیم و بتوانیم در همان روز برگردیم.
این آبشار K50 نامگذاری شده است زیرا ارتفاع آبشار از بالا تا پایین حدود ۵۰ متر است. همچنین به آن آبشار هانگ ان نیز میگویند زیرا درست پشت آبشار غار بزرگی وجود دارد که پرستوهای زیادی در آن زندگی میکنند و لانه دارند و صدای جیک جیک آنها در سراسر منطقه طنینانداز میشود. در طول چهار فصل، آبشار ابرهای آسمان را منعکس میکند و مستقیماً از صخره به صورت عمودی سرازیر میشود و مه ایجاد میکند. در آسمان آبی عمیق، هر رشته کف سفید پراکنده است، بخار آب به صورت مبهم و درخشان پرواز میکند و فضایی وسیع و باشکوه را میپوشاند. احساس نزدیک شدن به دنیای جادویی طبیعت، پنهان در زیر سایبان خاموش جنگل که هنوز در حالت اولیه خود است، به تدریج در مقابل چشمان شما آشکار میشود.
| زیبایی آبشار K50. عکس: ANH CHIEM |
برای رسیدن به آبشار، باید از نظر جسمی، ذهنی، مصمم و دارای مهارتهای بقاء خوبی باشید. مناسبترین لباس، تهیه کفش برای پیادهروی در جنگل است، کفشهایی که بتوانند از کوهها بالا بروند، زیر آب بروند و ضد لغزش باشند. زیرا برای قدم گذاشتن روی آبشار، بازدیدکنندگان باید از شیبهای زیادی که از تختههای بتنی کوچک با شیبهای تند، پیچ در پیچ و منحنی ساخته شدهاند، عبور کنند که باعث میشود بازدیدکنندگان احساس کنند قلبشان میخواهد از سینه بیرون بزند. جاده خاکی لغزنده بخشهایی دارد که میتوانید به طنابها چنگ بزنید، بخشهای دیگر را باید در هوای مهآلود طی کنید. تلفنهای ما شروع به از دست دادن سیگنال کردند، گاهی پنهان، گاهی قابل مشاهده، گاهی نه. تصمیم عاقلانه در این زمان خاموش کردن تلفن بود زیرا جنگل نیاز به حضور کامل، تمرکز کامل و همه حواس دارد. ما همه چیز را در بیرون قطع کردیم و خود را در طبیعت غرق کردیم. احساس میکردیم همه به دوران بدوی، آغاز جهان، زمانی که زمین هنوز وحشی بود، برمیگردند.
به نظر میرسد تمام خستگی و دشواریهای سفر اکتشاف ناپدید میشوند، زیرا به وضوح در مقابل چشمان، زیبایی باشکوهی دیده میشود که بین لایههای زمینشناسی، سنگها، آب، درختان و کوچکی انسانها هماهنگ و در هم تنیده شده است. آبشار به تدریج باز میشود، آب مانند دودی که از صبح بلند میشود، به هوا بلند میشود، سپس ناگهان به شدت تغییر میکند، به پایین میریزد، قوس میزند و میپیچد، از میان سنگها میپیچد و صحنهای شاعرانه را ترسیم میکند. در اینجا، آب و توده هوا به دو جهت تقسیم میشوند. آب آزادانه جریان مییابد در حالی که هوا به عقب هجوم میآورد و مه غلیظی ایجاد میکند که پخش میشود، بنابراین پوشش گیاهی اطراف همیشه در هر فصلی سبز و شاداب است. در زیر نور خورشید، آبشار با نقرهای، روشن و درخشان میدرخشد. در روزهای آفتابی، رنگینکمانهای 7 رنگ ایجاد میکند و صحنه را جادوییتر میکند، گویی در جشنوارهای از نور با آتشبازیهای درخشان شرکت میکند. یک جریان کامل آب، روز و شب، بازی و رقص بدون اینکه حتی به شلوغی، سر و صدا، شلوغی و هیاهوی دنیای بیرون فکر کند. همه افراد گروه مبهوت، شگفتزده و سپس غرق در جذابیت و اقناع کامل طبیعت باشکوه بودند. احساس نزدیکی به دنیای جادویی کوهها و جنگلها، لذت بردن از کوهستان باشکوه، واقعاً هزار برابر سختیهایی که کشیده بودند، ارزش داشت.
من عاشق هر گوشه از این مکان با مسیر جنگلی انبوه، تاکستانها و سرخسهای سبزی هستم که با خورشید و باد بازی میکنند. مردم اغلب میگویند که سفر به جنگل برای بازدید از آبشارهایی مانند این به آنها کمک میکند تا بر محدودیتهای خود غلبه کنند. اما من فکر میکنم که ما نمیتوانیم بر قدرت یا محدودیتهای طبیعت غلبه کنیم. اگر بخواهیم چیزی بگوییم، فقط محدودیتهای تفکر خود را از بین میبریم و راهی برای ارتباط با طبیعت پیدا میکنیم. اگر بخواهیم چیزی بگوییم، از منطقه امن خود خارج میشویم، همین!
جذابیت آبشار K50 در ارادهی فتح آن نیز نهفته است، زمانی که فصل بارندگی است، آب تند و خروشان به سرعت جریان مییابد و کف از خود به پایین میریزد. وقتی صدای باد که به دنبال هم میوزند، سوت میکشد، صدای قدمهایی که به دنبال هم میآیند، به طناب چسبیدهاند تا از غار پایین بیایند و "چشمان K50" را ببینند. مواقعی وجود دارد که خیلی خسته هستید، کنار سرخسهای انبوه دراز بکشید، از میان برگهای سبز بیپایان موز به ابرها و آسمان نگاه کنید، سپس چرت بزنید، سرتان را به عقب خم کنید، نفس عمیقی بکشید، بوی طراوتبخش جنگل عمیق را استشمام کنید و به صدای آب که در غار میریزد گوش دهید.
از نهر پایین آبشار K50 شروع کنید، از ورودی غار پرستوهای چمنی عبور کنید، از میان جنگل قدیمی عبور کنید، از میان تندابها عبور کنید و به صخره بزرگ بچسبید. یا راه دیگر این است که از شیب لغزندهای که در نیمه راه آبشار قرار دارد - درست پشت نوار نقرهای سفید غولپیکر - عبور کنید. سکوت و رمز و راز غار عمیق جای خود را به صدای پر سر و صدای دستههای پرستو میدهد که در اطراف ورودی غار پرواز میکنند، بالهایشان را به هم میزنند و با هم جیکجیک میکنند.
با نگاه از بالای آبشار به سمت بالادست، میتوانیم درهای وسیع با تندآبهای سنگی مواج، پرتگاههای عمیق و شکسته را ببینیم که مانند مه صبحگاهی و دود در مه ظاهر و ناپدید میشوند، با تندآبهای سنگی و پرتگاههای عمیق که در رقص آب میدرخشند، میدرخشند، پخش میشوند و در دوردستها شناورند. با صدای کوهها و جنگلهای بکر و ناب، که در وسط آبشار ایستادهایم، احساس گم شدن و کوچک بودن در فضایی وسیع و باشکوه را با وضوح بیشتری احساس میکنیم. صخرههای نامنظم چیده شده از طبیعت به مکانی برای نشستن و تحسین مناظر تبدیل میشوند، یا اجازه میدهند پاهایمان در آب خنک بازی کنند. رویای ما به طرز عجیبی پنهان و وهمآور است، در هر قدم از جنگل بزرگ میدرخشد، از میان آبشار بیپایان K50 که روز و شب آواز میخواند، میدرخشد.
«چشمان دختر K50» مانند صحنهای باشکوه و باشکوه، با عنوان «اولین آبشار در ارتفاعات مرکزی» و داستانهای جالب فراوان، واقعاً میدرخشد. در دوردست، مسیری به وضوح قابل مشاهده است که آرزو دارد برای همیشه آرام باشد و در کنار آبشار به آرامی دراز بکشد. هنگام ترک این مکان، تصویر دوستداشتنی پیرمردی از گیا رای را که در یک صبح گرم و بادی روی یک قایق کانوی در بالای رودخانه آواز میخواند، با خود آوردم. با اطمینان میدانم که در دفعاتی که به این مکان برمیگردم تا به آبشارهایی که داستانهای هزاران ساله را روایت میکنند گوش دهم، روابط از پیش تعیینشدهی بسیار بیشتری خواهم داشت.
یادداشتهای نگوین تی دیم
* برای مشاهده اخبار و مقالات مرتبط، لطفاً به بخش سفر مراجعه کنید.
منبع






نظر (0)