Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

«من افتخار می‌کنم که فرزندم داوطلبانه به خدمت سربازی رفت»

VTC NewsVTC News25/02/2024


سربازان جدید در حال آماده شدن برای رفتن به خدمت سربازی هستند و سفر دو ساله خدمت سربازی خود را آغاز می‌کنند. قلب من پیش از روزی که فرزندم رسماً وارد محیط نظامی شود، از احساسات متناقضی می‌تپد.

از احساس تا غرور

۱۸ سالگی، سنی که آغاز بزرگسالی محسوب می‌شود، سنی که می‌توان در آن تصمیمات زندگی خود را گرفت. با این حال، از نظر من، کودکی که تازه از دبیرستان فارغ‌التحصیل شده، با اینکه ۱ متر و ۷۶ سانتی‌متر قد و ۶۸ کیلوگرم وزن دارد، هنوز کودکی لاغر، دست و پا چلفتی و بی‌خیال است که به حمایت والدینش نیاز دارد. قبل از آن، وقتی شوهر و پسرم مرا متقاعد کردند که داوطلبانه برای خدمت سربازی اقدام کنم، سر و صدا کردم و فضا برای چند هفته متشنج بود.

پیوستن به ارتش مسئولیت هر شهروندی در قبال کشور است، من همیشه این را می‌دانستم، اما پیوستن در سن ۱۸ سالگی، مادری مثل من را ناگزیر نگران می‌کند. هر روز در خانه، از بیدار شدن برای رفتن به مدرسه گرفته تا غذا خوردن، باید به پسرم یادآوری کنم، بنابراین تصور اینکه او چگونه در یک محیط نظامی با انضباط آهنین زندگی می‌کند، غیرممکن است.

بسیاری از والدین از پیوستن فرزندانشان به ارتش حمایت می‌کنند. (عکس تزیینی)

بسیاری از والدین از پیوستن فرزندانشان به ارتش حمایت می‌کنند. (عکس تزیینی)

من به پسرم توصیه کرده بودم که می‌تواند پس از پایان تحصیلات دانشگاهی یا در زمان دیگری که تجربه و سابقه زندگی بیشتری دارد، خدمت سربازی را انتخاب کند. من به شدت با نظر شوهرم مخالف بودم و به نظر می‌رسید که اگر آن شب پسرم در خانه پدر و مادرم را نزده بود تا به من اعتماد کند، هیچ چیز نمی‌توانست این نظر را تغییر دهد.

من شاهد لحظات زیادی از زندگی فرزندم بوده‌ام، از برداشتن اولین قدم‌هایش تا یادگیری صحبت کردن، از یادگیری دوچرخه‌سواری، تا گرفتن نمره کامل در کلاس... اما هیچ لحظه‌ای نبوده که مثل وقتی که او تمایلش را برای پیوستن به ارتش ابراز کرد، اشک در چشمانم جمع شود و مرا تحت تأثیر قرار دهد. در آن لحظه، فرزندم آنقدر بزرگ و بالغ شد که شگفت‌انگیز بود.

هنوز تک تک کلماتی که پسرم آن شب گفت را به وضوح به یاد دارم: «مامان، اجازه بده به خدمت سربازی بروم، بعد از اینکه دو سال تمام کردم، درسم را ادامه می‌دهم. می‌خواهم مسئولیتم را در قبال میهن انجام دهم و با افتخار در راه پیش رو قدم بردارم، لطفا به من ایمان داشته باش.»

پسرم گفت، دو سال کم نیست، مخصوصاً دو سال جوانی با رویاها و جاه‌طلبی‌ها، اما اجداد ما برای سرزمین پدری از جان و خون خود دریغ نکردند، چرا ما، نسل جوان، می‌توانیم دو سال را برای کارهای بزرگ و خوب صرف کنیم؟

در واقع، حتی خود من هم در آن زمان نمی‌توانستم به چیزهای عمیقی مثل شما فکر کنم.

مسیر بزرگ کردن فرزندم اشک‌های زیادی برایم به ارمغان آورده است، اشک‌های نگرانی وقتی فرزندم بیمار یا آسیب دیده است یا وقتی کار غم‌انگیزی انجام می‌دهد. اما آن شب با غرور گریه کردم چون می‌دانستم فرزندم بزرگ شده و می‌داند چگونه در مورد مسئولیت‌ها و آینده فکر کند.

و البته، وقتی فرزندم تصمیم خودش را گرفته و مسئول آن انتخاب است، دلیلی ندارم که جلویش را بگیرم. وقتی رضایت من را گرفت، هم پدر و هم پسر با خوشحالی هورا کشیدند و مرا در آغوش گرفتند. در آن لحظه، احساس کوچکی و خوشحالی زیادی کردم، چون دو مرد بالغ در کنارم بودند.

از اضطراب تا آرامش خاطر

اگرچه من از پیوستن پسرم به ارتش حمایت می‌کنم، اما هنوز نگران ماه‌های آینده در ارتش هستم. از دوستانم که فرزندانشان در ارتش خدمت کرده‌اند در مورد اوضاع پرسیدم و تنها زمانی که همه پاسخ‌ها مثبت بود، احساس آسودگی و اطمینان کردم.

یکی از دوستانم تعریف می‌کرد که پسرش از خدمت سربازی برگشته و کاملاً متفاوت شده است. او دیگر مثل قبل بازیگوشی نمی‌کرد و سبک زندگی‌اش بسیار مرتب و منظم شده بود. بعد از دو سال خدمت در ارتش، آن پسر بی‌نظم که هیچ‌کس در خانواده به حرفش گوش نمی‌داد، وقتی از خدمت مرخص شد، حتی برای مادرش پول به خانه آورد تا یخچال و میز و صندلی نو بخرد.

وقتی از محیط نظامی پرسیدم، پسر دوستم با هیجان گفت: «با دانستن اینکه پیوستن به ارتش به من این امکان را می‌دهد که با رفقای نزدیک مانند برادر ملاقات کنم، آموزش ببینم و با هم به اشتراک بگذارم، وقتی پدر و مادرم به من توصیه کردند که به ارتش بپیوندم، با صدای بلند گریه نمی‌کردم. خوشبختانه، پدر و مادرم مصمم بودند، در غیر این صورت فرصت طلایی زندگی‌ام را با تجربیاتی که فقط از طریق سال‌های خدمت در ارتش می‌توانستم به دست بیاورم، از دست می‌دادم.»

نیروهای جدید در محیط نظامی (عکس: QĐND)

نیروهای جدید در محیط نظامی (عکس: QĐND)

به نظر می‌رسید پسرم نگرانی‌های من را درک می‌کند، بنابراین از روزی که برای خدمت سربازی داوطلب شد، بسیار فعال‌تر شده است. هر روز، ابتکار عمل را به دست می‌گیرد تا صبح زود از خواب بیدار شود، پتوها و پرده‌ها را مرتب تا کند و به من در جارو کردن خانه و حیاط کمک کند - کارهایی که اگر قبلاً به او یادآوری نمی‌کردم، هرگز انجام نمی‌داد.

با دیدن استقلال فرزندم حتی قبل از رفتن به ارتش، تا حدودی احساس اطمینان کردم. فرزند کوچکم به سنی رسیده بود که باید روی پاهای خودش راه برود و خودش انتخاب کند.

اگرچه محیط نظامی سخت‌گیرانه است، اما بهترین مکان برای آموزش اراده، روحیه و اخلاق نیز هست. من معتقدم که پسرم، مانند بسیاری از جوانان دیگری که به ارتش می‌پیوندند، پس از خدمت سربازی، بالغ‌تر شده و از نظر سلامت و ذهن بهتر خواهد شد.

وقتی محیط نظامی را با چالش‌ها و آموزش‌هایش تجربه کنید، فکر می‌کنم به راحتی بر مشکلاتی که زندگی در آینده با آنها روبرو خواهد شد غلبه خواهید کرد تا به طور پیوسته به جلو حرکت کنید. همانطور که فرزندم گفت، ۲ سال زمان کمی نیست اما در مقایسه با زندگی پیش رو، هنوز هم بسیار طولانی است.

در فضای شلوغ و پرهیاهوی فصل سربازی، بی‌صبرانه منتظر روزی هستم که فرزندم لباس نظامی‌اش را بپوشد و سربازی شود تا ماموریتی را که میهن به او محول کرده انجام دهد. فقط فکر کردن به آن باعث می‌شود اشک از چشمانم سرازیر شود، روزی که فرزندم را به ارتش بفرستم، احتمالاً دوباره گریه خواهم کرد، اما آرام خواهم ماند تا به او بگویم: «مامان و بابا به تو افتخار می‌کنند، سرباز من».

ترونگ تی هان (والدین)


منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

در شکار ابرها در تاخوآ گم شده‌ام
تپه‌ای از گل‌های بنفش سیم در آسمان سون لا وجود دارد
فانوس - هدیه‌ای به یاد جشنواره نیمه پاییز
از یک هدیه دوران کودکی تا یک اثر هنری میلیون دلاری

از همان نویسنده

میراث

;

شکل

;

کسب و کار

;

No videos available

اخبار

;

نظام سیاسی

;

محلی

;

محصول

;