Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

دختری که هیچ ارثی به او نرسیده بود، همچنان از او حمایت می‌کرد و مخفیانه از او تشکر می‌کرد.

Báo Gia đình và Xã hộiBáo Gia đình và Xã hội15/09/2024


مقاله زیر، پستی است که توسط خانم لی (نانینگ، چین) به اشتراک گذاشته شده و به طور گسترده در پلتفرم توتیائو به اشتراک گذاشته شده است.

من کوچکترین فرزند خانواده‌ای هستم که دو برادر دارم. برادر بزرگترم، گیا خان، پنج سال از من بزرگتر است. برادر بزرگترم که در یک خانواده فقیر متولد شد، مجبور شد مدرسه را زود ترک کند تا برای کمک به بهبود زندگی خانواده، کار کند. به لطف این، من شرایط کافی برای گذراندن ۱۲ سال دبیرستان و ۴ سال دانشگاه را داشتم.

حادثه‌ای که سال‌ها پیش اتفاق افتاد به من کمک کرد تا عشق خانوادگی را عمیق‌تر درک کنم. یک بعد از ظهر زمستانی بود که مادرم ناگهان بیمار شد و مجبور شدند او را به اورژانس ببرند. بعد از شنیدن خبر، فوراً همه چیز را رها کردم و با عجله به بیمارستان رفتم. با نگاه به مادرم که روی تخت دراز کشیده بود و صورتش رنگ‌پریده بود، قلبم به درد آمد.

در آن زمان که مجبور بودم از مادرم در بیمارستان مراقبت کنم، تقریباً گیج شده بودم چون هنوز مجبور بودم شغلم را در شرکت حفظ کنم. اما با اینکه از کار کردن در طول روز و مراقبت از مادرم در شب خسته شده بودم، وقتی دیدم که او به تدریج بهبود می‌یابد، کمی احساس آرامش کردم.

Cụ bà viết di chúc để lại 10 tỷ đồng cho con trai: Cô con gái không được xu nào thừa kế vẫn ủng hộ, còn thầm cảm ơn - Ảnh 2.

در مورد گیا خان، برادرش مجبور بود دور از خانه کار کند، بنابراین نمی‌توانست از مادرش مراقبت کند. او فقط روز اول به دیدن مادرش شتافت. با درک سختی‌هایش، او را سرزنش نمی‌کنم. با این حال، تنها بودن و انجام وظایف زیاد، کمی خسته‌ام کرده بود.

شب قبل از ترخیصم، مادرم ناگهان مرا صدا زد تا روبرویش بنشینم. دستم را گرفت و گفت: «لی، از زحماتت ممنونم. می‌دانم که این مدت خیلی خسته بوده‌ای.» به محض اینکه این حرف را شنیدم، سریع بی‌خیال شدم: «این حرف را نزن مامان. این وظیفه و مسئولیت من است.»

مامان آهی کشید و ادامه داد: «راستش را بخواهید، من قبلاً وصیت‌نامه‌ای تنظیم کرده‌ام. ۳ میلیون یوان (حدود ۱۰ میلیارد دانگ ویتنامی) که به عنوان غرامت زمین دریافت کردم را برای برادرت می‌گذارم. اگر هیچ ملکی به ارث نبری، احساس محرومیت می‌کنی؟»

تعجب کردم، انتظار نداشتم مادرم این سوال را از من بپرسد. به چشمان جدی اش نگاه کردم و با تردید پرسیدم: _ چرا این را از من می پرسی؟

مامان لحظه‌ای سکوت کرد، سپس به آرامی گفت: «می‌دانم که اینکه گیاخان این بار نمی‌تواند برای مراقبت از من بیاید، می‌تواند تو را رنج دهد. اما برادرت خیلی فداکاری کرده، مدرسه را ترک کرده، رویای خود را کنار گذاشته تا به مامان کمک کند پول دربیاورد. حالا او هنوز باید سخت کار کند. بنابراین فکر می‌کنم این پول برای حمایت از برادرت ضروری است. مهمترین چیز این است که می‌خواهم از این پول برای کمک به گیاخان در تحقق رویای خود، برای کمک به برادرم برای داشتن زندگی بهتر استفاده کنم.»

به محض اینکه از نقشه مادرم باخبر شدم، کاملاً طرفدارش شدم. معایب برادرم را درک می‌کردم و اصلاً حسادت نمی‌کردم.

روز بعد، مادرم از بیمارستان مرخص شد. من او را به خانه بردم و همچنان از او به خوبی مراقبت کردم. گیا خان نیز از این تصمیم مطلع بود.

برادرم بعد از دریافت پول از مادرم، برای رسیدن به رویای خود بیشتر تلاش کرد. او از این پول برای افتتاح یک مغازه نجاری استفاده کرد. تنها پس از چند سال تجارت، برادرم سود زیادی به دست آورد. هر بار که ظاهر پرمشغله و لبخند مطمئن برادرم را می دیدم، واقعاً احساس آرامش می کردم.

مادرم با دیدن بزرگ شدن من و برادرم و عشق ورزیدن به یکدیگر، سرشار از غرور می‌شد. او اغلب می‌گفت: «دیدن موفقیت شما بچه‌ها، هر چقدر هم که زندگی‌ام سخت و طاقت‌فرسا باشد، ارزشش را دارد.»

با گذشت زمان، من و برادرم کم‌کم وارد میانسالی شدیم. هر کدام از ما کم‌کم خانواده و شغل خودمان را داشتیم. اما هر چقدر هم که سرمان شلوغ بود، باز هم برای همراهی با مادرمان وقت می‌گذاشتیم.

من واقعاً احساس خوشبختی می‌کنم و در نهان از داشتن برادری که حاضر است در کنار مادرم از من مراقبت کند، سپاسگزارم. در مورد مادرم، من هنوز او را تحسین می‌کنم و نمی‌دانم چگونه زحماتش را برای بزرگ کردن من جبران کنم.

در اوایل سال ۲۰۲۱، مادرم پس از یک مبارزه طولانی با بیماری درگذشت. در حالی که تنها دو خواهر و برادر برای تکیه بر یکدیگر باقی مانده بودند، گیا خان همچنان نقش خود را به عنوان یک برادر بزرگتر نشان می‌داد و همیشه از خواهر کوچکترش مراقبت و حمایت می‌کرد.

اگرچه از مادرم پولی به ارث نبردم، اما می‌دانم که فداکاری‌های خاموش مادر و برادرم بسیار ارزشمندتر است. بدون زحمات هر دوی آنها، مطمئناً زندگی خوبی که امروز دارم را نداشتم. از این بابت سپاسگزارم.

دین آن



منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/cu-ba-viet-di-chuc-de-lai-10-ty-dong-cho-con-trai-co-con-gai-khong-duoc-xun-nao-thua-ke-van-ung-ho-con-tham-cam-on-172240913094327406.htm

برچسب: عهدنامه

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

در مسیر فتح فو سا فین، در جنگل خزه‌های پریان گم شده‌ام
امروز صبح، شهر ساحلی کوی نون در مه «رویایی» است
زیبایی مسحورکننده سا پا در فصل «شکار ابرها»
هر رودخانه - یک سفر

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

«سیل بزرگ» رودخانه تو بن، از سیل تاریخی سال ۱۹۶۴، ۰.۱۴ متر بیشتر بود.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول