(NLDO) - کیکهای سنتی تت زادگاه من اکنون به مقدار زیاد تهیه و به گردشگران فروخته میشوند. هر کسی که آنها را میخورد، به خاطر قلب و عشق سازنده، زیبایی و خوشمزگی آنها را ستایش میکند.
هر بار که عید تت نزدیک میشود، مهم نیست چقدر سرم شلوغ باشد، همیشه یک روز کامل را به رفتن به روستای باستانی لوک ین اختصاص میدهم. این روستا یک بنای یادبود ملی در روستای شماره ۴، بخش تین کان، منطقه تین فوک، استان کوانگ نام است؛ مکانی که نه تنها کوچههای سنگی و خانههای باستانی بسیار زیبایی دارد، بلکه کیکهای خوشمزه و غذاهای برنجی چسبناکی نیز دارد که از نسلی به نسل دیگر منتقل شدهاند و روشهای آمادهسازی دقیقی دارند که در همه جا در دسترس نیستند.
به اینجا که میآییم تا از مناظر لذت ببریم، شیرینی زنجبیلی و کیک کاساوا بخوریم؛ بان تو و شوئی وانگ بخریم؛ بسیاری از تصاویر آشنا و گرم زادگاه عزیزم، تین فوک، جایی که بیش از نیمی از عمرم را به آن وابسته بودهام، از ذهنم بیرون میآیند.
کیکهای تت در روستای باستانی لوک ین
شیرینی زنجفیلی
حدود ۲۴-۲۵ دسامبر، مادرم گفت: «برو کنار نهر تا چند سنگریزه جمع کنی و کیک درست کنی.» به محض اینکه این را شنیدم، سبد حصیری و سبد بامبویم را برداشتم و رفتم چون میدانستم مادرم دارد برای درست کردن کیک زنجبیلی آماده میشود. وقتی به نهر رسیدم، تعداد زیادی سنگریزه بزرگ با شکلهای مختلف برداشتم و آنها را به آب کمعمق آوردم، آنها را سابیدم و کاملاً شستم. وقتی سنگریزهها را برگرداندم، آنها را زیر آفتاب گذاشتم تا خشک شوند.
برای تهیهی شیرینی زنجبیلی، مادرم برنج چسبناک خوشمزهای را انتخاب کرد، آن را تمیز شست و حدود ۷ ساعت در آب خیساند تا نرم شود. آبی که برای خیساندن برنج چسبناک استفاده میشد با آب زنجبیل تازهی له شده مخلوط و صاف میشد. برنج چسبناک آسیاب شده و به آرد تبدیل میشد، آرد آسیاب شده در یک پارچهی نازک پیچیده میشد و با یک سنگ سنگین آرد را یک شب تا صبح سفید میکرد تا تمام آب آن گرفته شود.
سپس، خمیر را با جوشاندن چند مشت خمیر در آب جوش ورز میدادند تا زمانی که تودههای خمیر کوچک شوند؛ خمیر را با قاشق برمیداشتند، آن را میشکستند، به اندازه کافی عسل یا شکر برای شیرین کردن به آن اضافه میکردند؛ خمیر جوشیده را با آرد برنج خام و چسبناک باقی مانده مخلوط میکردند و آن را در یک هاون سنگی بزرگ میکوبیدند. من دستهی تراشیده شده از صدف را نگه میداشتم تا خمیر را با هر دو دست بکوبم، مادرم خمیر را به وسط هاون فشار میداد. وقتی پشتم از عرق خیس شد، خمیر ضخیم شده بود و من دسته را محکم بالا میکشیدم.
مادرم خمیر را به قطعات ضخیمی پهن کرد، هنگام پهن کردن کمی آرد خشک روی آن پاشید تا از چسبیدن آن جلوگیری شود، سپس آن را به قطعاتی بزرگتر از انگشت اشاره برش داد و در آفتاب خشک کرد. وقتی قطعات خمیر خشک شدند، مادرم آنها را به مدت یک روز در زنجبیل تازه ورقه شده خیساند تا خمیر با زنجبیل معطرتر شود.
فرآیند پخت نیز بسیار پیچیده بود. مادرم دو قابلمه را روی اجاق هیزمی گذاشت، سنگریزهها را ماهرانه طوری چید که شکافهای زیادی وجود داشته باشد، سپس آنها را گرم کرد. وقتی سنگریزهها داغ شدند، خمیری را که تازه تخمیر شده بود برداشت و آنها را در شکافهای بین سنگریزههای قابلمه قرار داد، قابلمه را پوشاند تا با بخار خشک شود. هر تکه خمیر، وقتی با سنگریزههای داغ برخورد میکرد، در امتداد شکافهای بین سنگریزهها مانند تکههای زنجبیل با اشکال مختلف متورم میشد. مادرم کیک زنجبیلی تازه پخته شده را در آب شکر از قبل پخته شده با آب زنجبیل فرو برد، بلافاصله آن را بیرون آورد، من کنار آن نشستم و پاپ کورن (برنج چسبناک برشته) را روی قسمت بیرونی آن پاشیدم، کمی رنگ صورتی روی نوکهای تیز کیکها مانند جوشهای جوان روی زنجبیل تازه مالیدم. نتیجه کیکهای زنجبیلی بسیار زیبایی بود، هم اسفنجی و هم چرب، هم شیرین و هم تند، هم معطر.
بسیاری از کیکها آماده شدند، مادرم سینی را با برگهای خشک آرکا پوشاند، کیکها را چید و آنها را برای روزهای زیادی در سبد برنج، هنوز ترد، نگهداری کرد. وقتی عید تت فرا رسید، سرو کردن کیکهای زنجبیلی در بشقاب برای عبادت و پذیرایی از مهمانان واقعاً زیبا بود. قبل از لذت بردن از کیک زنجبیلی، ما بچههای آن زمان اغلب قبل از خوردن کمی به آن نگاه میکردیم. بعد از گذشت سالها، هنوز هم آن کیک را با طعم شیرین و روستایی برنج چسبناک و عسل به یاد میآورم؛ با معنی و محبت "زنجبیل تند، نمک شور"؛ با گرمای آتش، با محبت خانوادگی و همسایگان دوستداشتنی.
کیک برنج چسبناک کاساوا، کیک "B.52"
به مناسبت عید تت، وقتی برای بازدید از میدان نبرد قدیمی و مردم منطقه پایگاه مقاومت به تین فوک برگشتم، عموها و عمههایی که در زادگاهم میجنگیدند از من پرسیدند: «آیا در زادگاه ما هنوز کیک کاساوا و کیک «B.52» درست میشود؟». من پاسخ دادم: «بله، درست میکنیم.»
سپس داستانهای تأثیرگذاری درباره تعطیلات تت در طول جنگ گفته میشد، زمانی که ما فقط میخواستیم بان او، بان تت را ببینیم، با اینکه کیکها در «سان رائو» (کاساوا که به طور پراکنده کشت میشد تا دشمن متوجه حمله نشود) پیچیده شده بودند، با موزهای کمیاب در سرزمینهایی که مواد شیمیایی سمی و بمبها مدام در حال ساییده شدن و ساییده شدن بودند. در مورد من و بسیاری از همکلاسیهایم، در تت، با اینکه «خوراکیهای لذیذ» زیادی وجود داشت، باز هم دلتنگ بان او کاساوا، بان «B.52» بودیم، بنابراین هر سال خودم آنها را درست میکردم یا سعی میکردم آنها را بخرم.
تنها چند سال پس از اتحاد کشور بود که توانستم در ایام تت، زمانی که خانوادهام بسیاری از مزارع بایر را برای کاشت برنج و برنج چسبناک پاکسازی کرده بودند، نان زنجبیلی، بان تو و بان تت بخورم. سرزمین من تازه یک جنگ شدید را پشت سر گذاشته بود، بنابراین برنج و برنج چسبناک رویای بسیاری از خانوادهها در ایام تت بود، بنابراین در سالهای اولیه، بان او و بان تت در کاساوا پیچیده میشدند.
کیک و کیک "B.52"
اواخر بعد از ظهر دسامبر، پدرم برای چیدن کاساوا رفت و آن را برگرداند. مادرم آن را پوست کند، شست، هستهاش را جدا کرد و سپس کاساوا را آسیاب کرد و به پودر تبدیل کرد. میز آسیاب، یک تکه آلومینیوم بود که پدرم از یک لامپ آمریکایی بریده بود و با استفاده از یک میخ، سوراخهای کوچک زیادی روی آن ایجاد کرده بود؛ کاساوا روی سطح ناهموار میز آسیاب آسیاب میشد. مادرم با پودر کاساوا آسیاب شده، مخلوط با پودر کاساوای خشک و مقداری لوبیای سیاه بخارپز به عنوان مواد داخل، توانست چند دوجین بانه یو بپیچد.
تمام خانواده تمام شب را بیدار میماندند و آرد را میکوبیدند تا کیکهای "B.52" درست کنند. کیکها از کاساوای جوشیده درست میشدند، در هاون سنگی با موز رسیده کوبیده میشدند، در برگ موز پیچیده میشدند، با نوارهای بامبو مانند بان تت محکم بسته میشدند و دوباره پخته میشدند. وقتی کیکها از پوست جدا میشدند، بسیار نرم و خوشمزه بودند.
کیک «بی.۵۲» غذایی است که در طول جنگ، مردم زادگاه من برای جلوگیری از برخورد با بمبافکنهای بی.۵۲ آمریکایی، هنگام رفتن به اعماق جنگل، آن را با خود میآوردند. این کیک آنقدر طولانی و بزرگ پیچیده میشد که بسیاری از مردم میتوانستند آن را بخورند، بنابراین به طنز به آن کیک «بی.۵۲» میگفتند. در طول جنگ، در عید تت، مردم کیکهای کاساوا و کیکهای «بی.۵۲» را میپیچیدند تا به سربازان و چریکها بدهند.
کیکهای سادهی تت فقط یک خاطره نیستند. در آخرین روز سال، در بازار شهر تین کی قدم میزدم، پیرمردی را دیدم که سبدی از کیکهای کاساوا برای فروش حمل میکرد، یک دسته از آنها را که هنوز داغ بود خریدم؛ او بیدندان لبخند میزد و داستانهایی از گذشته تعریف میکرد...
در بازدید از روستای باستانی لوک ین، بازگشت به زادگاهم، کمون تین سون، در حالی که از نان زنجبیلی لذت میبردم؛ در حالی که بان تو، بان نو، بان این، شوئی وانگ، شوئی گاک، خاطرات گرم و دوستداشتنی به من هجوم میآوردند، ناگهان احساس کردم بهار به طور غیرمعمولی گرم است.
منبع
نظر (0)