Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

برنج چسبناک با لوبیا و فصل امتحانات با پدر

BPO - یک صبحانه ساده شامل برنج چسبناک با لوبیا، یک دوچرخه قدیمی و پدرم که در سکوت مرا همراهی می‌کرد، خاطره‌انگیزترین فصل امتحانات زندگی‌ام را رقم زد.

Báo Bình PhướcBáo Bình Phước28/05/2025

با احساسی توأمان از هیجان و اضطراب وارد امتحان فارغ‌التحصیلی دبیرستان شدم. دوازده سال تحصیل در سه روز امتحان فشرده به پایان رسید. برای من، این فقط یک امتحان نبود. فصل خداحافظی با زندگی مدرسه بود، اولین نقطه عطف در سفر به بزرگسالی. و همچنین زمانی بود که پدرم را به یاد آوردم - مرد ساکتی که در آن فصل امتحانات، بی‌صدا مرا همراهی می‌کرد.

پدرم در بیان احساساتش با کلمات خوب نیست. اما همیشه عشقش را به روش خودش، به آرامی اما عمیق، نشان می‌دهد. روزهای نزدیک امتحان، تا دیروقت درس می‌خواندم، پدرم زیاد حرف نمی‌زد، فقط آرام یک فنجان شیر گرم روی میز مطالعه می‌گذاشت. صبح روز بعد، خیلی زود از خواب بیدار شد، صبحانه آماده کرد، سپس دوچرخه قدیمی را بررسی کرد، روغن را چک کرد و لاستیک‌ها را پمپ کرد. او با لبخندی به شوخی گفت: «دوچرخه خوب، جاده صاف، امتحان روان» تا به من کمک کند استرسم را کم کنم. در اولین روز امتحان، با بوی برنج چسبناک لوبیا قرمز که در سراسر آشپزخانه پخش شده بود از خواب بیدار شدم. آن غذای ساده هرگز اینقدر خاص نبود. آن اولین باری بود که دیدم پدرم خودش برنج چسبناک می‌پزد. پدرم گفت: «برای خوش‌شانسی، فرزندم آن را بخور». آن صبحانه خاطره‌ای شد که هرگز نمی‌توانستم فراموش کنم.

در طول سه روز امتحانات، پدرم هر روز صبح مرا به مدرسه می‌رساند. دوچرخه قدیمی از میان جمعیت عبور می‌کرد و انتظارات زیادی را با خود حمل می‌کرد. بعد از هر امتحان، پدرم با نگاهی نگران اما آرام به من سلام می‌کرد. او فقط می‌پرسید: «حالت خوبه؟» من سر تکان می‌دادم یا ساکت می‌ماندم. و او دیگر سوالی نمی‌پرسید. آخرین امتحان ریاضی بود - درسی که در آن خوب نبودم. آزمون سخت بود و استرس باعث می‌شد دستپاچه شوم. وقتی از اتاق امتحان بیرون آمدم، می‌دانستم که خوب عمل نکرده‌ام. پدرم آنجا، زیر آفتاب سوزان اوایل تابستان، ایستاده بود. به او نگاه کردم، سپس سرم را خم کردم و به جلو رفتم. در تمام طول راه تا خانه هیچ کس چیزی نگفت. به نظر می‌رسید فضای دوچرخه سنگین‌تر شده است. گریه نکردم، اما قلبم سنگین بود. وقتی به خانه رسیدم، آرام به اتاقم رفتم و شام را نخوردم.

آن شب، پدرم در زد و یک لیوان شیر آورد. کنارم نشست و شانه‌ام را نوازش کرد: «اشکالی ندارد پسرم. تمام تلاشت را کردی. نمره همه چیز را نمی‌گوید. من می‌بینم که هر روز تمام تلاشت را می‌کنی.» زدم زیر گریه. نه به این خاطر که امتحان ریاضی سخت بود، بلکه به این خاطر که مهربانی پدرم باعث شد نتوانم احساساتم را کنترل کنم. او مرا سرزنش نکرد یا از من چیزی نخواست. او فقط می‌خواست بفهمم که هر مسیری فراز و نشیب‌های خودش را دارد و مهم این است که بعد از هر زمین خوردنی بلند شوی.

زمان انتظار برای نتایج، مجموعه‌ای طولانی از روزها بود. هر روز صبح، پدرم هنوز آشپزی می‌کرد، هنوز سوال می‌پرسید، اما می‌دانستم که او هم نگران است. او چیزی نمی‌گفت، اما نگرانی‌اش بیشتر و بیشتر آشکار می‌شد: بی‌سروصدا میوه‌ها را در یخچال می‌گذاشت، بی‌سروصدا پنکه را روشن می‌کرد در حالی که من درس می‌خواندم، بی‌سروصدا با چشمانی امیدوار به من نگاه می‌کرد. سپس نتایج آمد. من در امتحان فارغ‌التحصیلی قبول شدم. اگرچه نمره ریاضی‌ام به اندازه‌ای که انتظار داشتم بالا نبود، اما هنوز برای قبولی در مهم‌ترین امتحان کافی بود. از خوشحالی فریاد زدم، سپس مثل یک کودک اشک ریختم. پدرم با لبخندی ملایم شانه‌ام را نوازش کرد: "خوبه پسرم. حالا روی رویایت تمرکز کن."

حالا، من از آن سال امتحان خیلی فاصله گرفته‌ام. من بالغ‌تر شده‌ام و با امتحانات دیگری در زندگی‌ام روبرو هستم. اما هر بار که آن فصل امتحانات را به یاد می‌آورم، پدرم را به یاد می‌آورم - معلم ساکتی که درس‌هایی در مورد تاب‌آوری، عشق و اعتماد به نفس به من آموخت. من هنوز هم عادت دارم که در هر روز مهم، برنج چسبناک لوبیا قرمز بخورم. به عنوان یک آیین کوچک برای یادآوری اینکه پدری وجود داشته که در سخت‌ترین روزها، با تمام عشق بی‌کلامش، در سکوت مرا همراهی کرده است. و می‌خواهم به پدرم بگویم: از برنج چسبناک لوبیا قرمز که امروز به من کمک کرد، بسیار سپاسگزارم.

سلام عشق، فصل چهارم، با موضوع «پدر» رسماً از ۲۷ دسامبر ۲۰۲۴ در چهار نوع زیرساخت مطبوعاتی و دیجیتال رادیو - تلویزیون و روزنامه بین فوک (BPTV) آغاز به کار کرد و نویدبخش ارائه ارزش‌های شگفت‌انگیز عشق مقدس و والای پدرانه به عموم مردم است.
لطفا داستان‌های تأثیرگذار خود درباره پدر را با نوشتن مقاله، نوشتن احساسات، شعر، انشا، کلیپ‌های ویدیویی ، آهنگ‌ها (همراه با ضبط)،... از طریق ایمیل chaonheyeuthuongbptv@gmail.com، دفتر دبیر تحریریه، رادیو - تلویزیون و روزنامه بین فوک، شماره ۲۲۸، تران هونگ دائو، بخش تان فو، شهر دونگ شوای، استان بین فوک، شماره تلفن: ۰۲۷۱.۳۸۷۰۴۰۳ برای BPTV ارسال کنید. زمان دریافت مقالات از اکنون تا ۳۰ آگوست ۲۰۲۵ است.
مقالات با کیفیت منتشر می‌شوند، حق امتیاز آنها پرداخت می‌شود و در پایان موضوع با ۱ جایزه ویژه و ۱۰ جایزه عالی مورد تقدیر قرار می‌گیرند.
بیایید با فصل چهارم «سلام عشق» به نوشتن داستان درباره پدر ادامه دهیم، تا داستان‌های درباره پدر پخش شوند و قلب همه را لمس کنند!

منبع: https://baobinhphuoc.com.vn/news/19/173302/mon-xoi-dau-va-mua-thi-cung-ba


نظر (0)

No data
No data

در همان دسته‌بندی

برای تجربه گردشگری سبز در موئی نگوت و سونگ ترم، از یو مین ها دیدن کنید
تیم ویتنام پس از پیروزی مقابل نپال به رتبه فیفا ارتقا یافت، اندونزی در خطر است
۷۱ سال پس از آزادی، هانوی زیبایی میراث خود را در جریان مدرن حفظ کرده است
هفتاد و یکمین سالگرد روز آزادسازی پایتخت - تقویت روحیه برای هانوی جهت گام نهادن محکم به دوران جدید

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

No videos available

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول