در دهه ۹۰، هین مای به همراه دیم هونگ، ویت ترین، وای فونگ یکی از «ملکههای تقویم» معروف محسوب میشد... هین مای با زیبایی ناب، چشمان مهربان و موهای ابریشمی خاص خود، تقویمها، جلد روزنامهها، مجلات را «میکَند»...
پس از اینکه با نقش معلم مای در فیلم عصر پریان (۲۰۱۵) تأثیر زیادی بر مردم گذاشت، این زیبای 6X به موفقیت خود در فیلمهای Giao thoi، Rang chieu، Chuyen tau hoang hon... ادامه داد.
«ملکه تقویم» هین مای با یادآوری آن تصادف وحشتناک احساساتی میشود (با بازی نگا ترین).
به خاطر غیبت از مدرسه برای فیلمبرداری، تقریباً از امتحان فارغالتحصیلی محروم شد
اخیراً، هین مای از صفحه نمایش و فعالیتهای سرگرمی غایب بوده است. زندگی شما چگونه است ؟
- من از خانوادهام مراقبت میکنم و گاهی اوقات در نمایشها شرکت میکنم. اخیراً، نه اینکه حضورم را محدود کرده باشم، بلکه به این دلیل که مجبورم برای مراقبت از پسرم که در خارج از کشور تحصیل میکند، بین آمریکا و ویتنام رفت و آمد کنم، وقتم محدود است. همچنین دعوتنامههای زیادی برای بازی در فیلم دریافت کردهام، اما مجبور شدم آنها را رد کنم.
خیلی متاسفم و امیدوارم در آینده نزدیک فرصتی پیش بیاید تا نقشی را که دوست دارم، بر عهده بگیرم. فعالیتهای هنری نه تنها شغل من بلکه شادی من نیز هستند.
آیا هین مای با رفتن به آمریکا بدون شوهرش، احساس فشار میکند؟
- بزرگترین فشاری که به من وارد میشود این است که نمیتوانم با عزیزانم باشم. در آمریکا دوستانی دارم، اما تعدادشان زیاد نیست. با این حال، مراقبت از پسرم به من احساس امنیت میدهد. همچنین همیشه برای خودم شادی پیدا میکنم، تا بتوانم در هر شرایطی شاد زندگی کنم.
با نگاهی به گذشته، هین مای از دانشگاه آموزش و پرورش شهر هوشی مین فارغالتحصیل شد، چه شانسی او را به دنبال کردن هنر سوق داد؟
- وقتی دانشجو بودم، جنبش کارائوکه خیلی محبوب بود. دوستم برای بازیگر شدن در گروه کارائوکه درخواست داد و از من دعوت کرد تا با او رقابت کنم، اما من قبول نکردم. به طور غیرمنتظرهای، وقتی برای بردنش آمدم، توجه کارگردان را جلب کردم.
من دعوت به فیلمبرداری را رد کردم، اما وقتی شنیدم که حقوق روزانه ۲۵ دلار آمریکا (حدود ۲۷۰،۰۰۰ دونگ ویتنامی - به ازای هر نفر) است، ارادهام متزلزل شد. وقتی در مدرسه بودم، دانشآموز خوبی بودم و ماهی ۵۰،۰۰۰ دونگ ویتنامی بورسیه میگرفتم، بنابراین وقتی شنیدم که تفاوت حقوق فیلمبرداری خیلی زیاد است، علاقهمند شدم (میخندد).
از آن به بعد، برای فیلمبرداری کلیپهای کارائوکه به همه جا میرفتم، برای بسیاری از مخاطبان شناخته شدم، مدل شدم و سپس به بازیگری روی آوردم.
هیچ کس در خانواده او اهل هنر نیست، آیا مانعی وجود داشت که هین مای تصمیم بگیرد مسیر معلم شدن را رها کند و مدل شود؟
- در ابتدا خانوادهام موافق نبودند که هنر را دنبال کنم. مادرم میگفت هنرمند بودن خیلی ناپایدار است، فقط کسانی که واقعاً خوب هستند باید این کار را انجام دهند، در غیر این صورت متوسط بودن دوام زیادی نخواهد داشت.
در ابتدا مصمم بودم که دانشگاه را تمام کنم، اما در طول تحصیل، بارها به فیلمبرداری رفتم. هیئت مدیره حتی از من دعوت کرد تا به من هشدار دهد که اگر زیاد غیبت کنم، نمیتوانم فارغالتحصیل شوم. به لطف این هشدار، فیلمبرداری را متوقف کردم، روی درس خواندن تمرکز کردم و دیپلمم را گرفتم.
من به مدت ۲ ماه زبان روسی تدریس کردم، اما شغل ناپایداری داشتم، بنابراین استعفا دادم.
مامان گفت برای انجام کارهای هنری باید خوب باشی ، پس توانایی و درآمد خودت را در این حرفه چطور می بینی؟
- بعد از ترک تدریس، در وزارت فرهنگ و اطلاعات با حقوق ماهیانه ۳۲۰،۰۰۰ دونگ به علاوه ۸۰،۰۰۰ دونگ کمک هزینه شروع به کار کردم. در همین حال، روزانه ۲۵۰،۰۰۰ دونگ از فیلمبرداری کارائوکه درآمد داشتم، بنابراین دلایل زیادی برای درخواست مرخصی برای فیلمبرداری پیدا کردم، گاهی خسته بودم، گاهی بیمار بودم... (میخندد).
معروف به "ملکه تقویم"، دستمزد عکاسی هین مای در آن زمان چقدر بود؟
- تا زمانی که به من لقب «ملکه تقویم» داده بودند، حقوقم خیلی بیشتر شده بود. آن موقع تبلیغات می گرفتم، مدل می شدم، عکس تقویم می گرفتم، در فیلم ها بازی می کردم... و درآمد خیلی خوبی کسب می کردم.
دستمزد گرفتن عکسهای تقویم خیلی بالاست، اما عکسهای گرفته شده نه تنها برای تقویم، بلکه برای تبلیغات، جلد کتاب، روزنامهها هم استفاده میشوند... بنابراین اگرچه دستمزد بالاست، کسی که سود میبرد عکاس است، نه بازیگران یا مدلها.
اما این شغل خیلی هم خستهکننده است. باید از صبح زود تا غروب آفتاب زیر آفتاب بایستم. هر شغلی سخت است.
در آن زمان، دختری در اوایل دهه بیست زندگیاش مثل هین مای کسی را نداشت که او را راهنمایی کند، چطور میتوانست «راه» معروف شدن در صنعت سرگرمی را بداند؟
- در گذشته، افراد کمی راهنمایی زیادی داشتند. اما به لطف سرنوشت این حرفه، همراه با اشتیاق و تلاش، افرادی مثل من به راه خود ادامه دادند.
ما هنرمندان گذشته، از مزایای زیادی مثل جوانان امروزی برخوردار نبودیم. تیم پشتیبانی نداشتیم. خودمان فیلم میگرفتیم، عکس میگرفتیم، صبح زود بیدار میشدیم، تا دیروقت بیدار میماندیم یا مریض میشدیم.
تصادف شدید، شکستگی مهرهها، له شدن صورت
آیا هین مای با وجود زیبایی و دستاوردهای اولیه شغلی، تا به حال مورد تنفر یا بازی کثیف همکارانش قرار گرفته است؟
حسادت قطعاً وجود دارد. یک بار، من با یک مدل دیگر روی صحنه اجرا کردم و او طبق تمرین ما اجرا نکرد. اما وقتی از صحنه پایین آمد، من را سرزنش کرد. خوشبختانه، افراد زیادی شاهد این ماجرا بودند، بنابراین آنها "معصومیت" من را نجات دادند (میخندد).
من قبلاً دوستان زیادی داشتم. هر وقت مورد آزار و اذیت قرار میگرفتم، آنها از من حمایت میکردند. با این حال، من دوست ندارم کوچک باشم، بنابراین بسیاری از مردم میترسیدند به من دست بزنند. میتوانم بگویم که همکارانم نیز به من احترام میگذاشتند و مرا تحسین میکردند.
همچنین دورهای بود که هین مای اغلب نقشهای بدجنسی بازی میکرد، واکنش تماشاگران در آن زمان چگونه بود؟
- در فیلم جیائو توئی ، من نقشی با شخصیتهای چندگانه را بازی میکنم، در ابتدا معصوم و سادهلوح اما بعداً، بیرحم و سرسخت که از هیچ چیز دست نمیکشد.
یادم میآید یک بار در بازار بن تان، یک تاجر با من روبرو شد و گفت: «معلم مای، من شما را خیلی دوست دارم، اما از فیلم جیائو توی متنفرم و نمیخواهم قیافهتان را ببینم.» بعد از شنیدن این حرف، کمی ناامید و غمگین شدم، اما بعد دوباره فکر کردم، من خوب بازی کردم، بنابراین مردم از من متنفر شدند.
خیلیها میگویند مسیر شغلی هین مای خیلی هموار بوده، آیا این درست است؟
- اشتباه است که بگوییم زندگی من بدون اتفاق بوده است. من اتفاقات زیادی را تجربه کردهام. مثلاً تصادف رانندگی در کان جیو.
در سال ۱۹۹۷، من یکی از سه بازیگر اصلی زن در فیلم «جیائو توئی» (به همراه ترونگ نگوک آن، نگو مای اوین - پیوی) بودم. بعد از فیلمبرداری ۵ قسمت، گروه فیلمبرداری برای مراحل پس از تولید ۲ ماه استراحت کردند، در آن زمان من بازی در فیلم «رنگ چیو» را پذیرفتم. هنگام تغییر صحنه، ماشین گروه فیلمبرداری واژگون شد.
وقتی به اورژانس منتقل شدم، همه فکر میکردند دیگر هرگز نمیتوانم کار کنم، چون صورتم به شیشه جلوی ماشین خورد. من مطمئن بودم که دیگر هرگز نمیتوانم کار کنم، فقط دعا میکردم که فلج نشوم، چون مهره کمرم هم شکسته بود.
در اوج جوانی و دوران حرفهایاش، حادثهای غمانگیز رخ داد. هین مای چگونه با آن روبرو شد؟
- ستون فقراتم شکسته بود، آنقدر درد داشتم که فقط بعد از یک شب، موهایم سفید شد. الان که به آن زمان فکر میکنم، هنوز هم احساس وحشت میکنم. با این حال، فقط ۳ روز اول نگران بودم، بعد احساس شادی بیشتری کردم. به خانوادهام، پدر و مادرم، افرادی که دوستم داشتند فکر کردم. من ستون خانواده هستم، اگر من از پا دربیایم، اول خانوادهام آسیب میبینند.
در آن زمان، بسیاری از همکاران، مخاطبان و حتی غریبهها به دیدار من آمدند. هنرمندان کای لونگ، که من هرگز آنها را ندیده بودم یا با آنها کار نکرده بودم، نیز برای تشویق من آمدند.
یک مدرسهی کامل مخصوص معلولین هم آمده بود. یک پسر نابینا، یک پسر معلول را تا طبقهی سوم بیمارستان حمل کرد تا حالم را خوب کند. آنها من را میشناختند چون من اغلب برای انجام کارهای خیریه به مدرسهشان میرفتم. با دیدن بچههای معلول که هنوز هم آنطور به من مراجعه میکنند، چطور میتوانستم هیجانزده نشوم؟
در آن زمان، از دوستانم خواستم که برایم کتاب، مجله و سیدیهای کمدی بخرند تا تماشا کنم و به طور غیرمنتظرهای روحیهام واقعاً بهتر شد. بهبودی و ادامه کارم یک معجزه بود. تنها پس از ۲ ماه، ستون فقرات و صورتم بهبود یافت و به گروه فیلمبرداری جیائو توی بازگشتم.
آیا با توجه به تصادف و غیبت طولانی مدت از صنعت سرگرمی، موقعیت هین مای تحت تأثیر قرار خواهد گرفت؟
- وقتی تصادف کردم، خیلیها به آقای فان هوآنگ - کارگردان فیلم جیائو توئی - توصیه کردند که شخص دیگری را جایگزین من کند، چون ستون فقراتم آسیب دیده بود و ظاهرم هم تحت تأثیر قرار گرفته بود و ادامه کار را برایم دشوار میکرد. با این حال، آقای هوآنگ هنوز معتقد بود که من بهبود خواهم یافت.
من از او بسیار سپاسگزارم، زیرا میتوانم بگویم که باور او به من به من انگیزه داده است تا به اندازه کافی قوی باشم تا بر طوفان غلبه کنم. روزی که به محل فیلمبرداری برگشتم، من و گروه فیلمبرداری همگی متأثر شدیم، همه هق هق میکردند و گریه میکردند.
بارها میخواست... شوهرش را رها کند تا آزاد باشد
آیا هین مای پس از یک تصادف جدی و ماهها بستری شدن در بیمارستان، عشق واقعی خود را پیدا کرده است؟
- شوهرم از آمریکا برای کار به ویتنام برگشت. من و او در یک نمایشگاه که من مدل بودم با هم آشنا شدیم. ما فقط صحبت کردیم و همدیگر را شناختیم، هنوز رابطهی بزرگی وجود نداشت. من خودم توجه زیادی به او نداشتم، چون افراد زیادی دنبالم بودند. با این حال، وقتی تصادف کردم و خیلیها "پشتشان را کردند"، او در کنارم بود و با تمام وجود از من مراقبت میکرد.
همچنین شنیدم که دکتر گفت شوهرم در آن زمان گفته بود اگر ویتنام نتواند مرا درمان کند، او اسپانسر من میشود تا برای درمان به آمریکا بروم. در آن زمان، احساس کردم که تحت تأثیر قرار گرفتهام و شروع به فکر کردن در مورد صداقت او کردم. بعد از آن، ما 6 سال با هم قرار گذاشتیم و سپس ازدواج کردیم.
آیا در ازدواج، هین مای و شوهرش با هم سازگار هستند، یا یک نفر هست که همیشه باید "تسلیم" شود و تسلیم شود؟
- من و شوهرم اصلاً با هم سازگار نیستیم. ما حتی با هم دعوا هم میکنیم، بعد از ۲-۳ جمله دعوا میکنیم اما او همیشه تسلیم من میشود. علاوه بر این، پسرمان بزرگترین پیوند بین ماست.
من فکر میکنم بزرگترین چیزی که ما را کنار هم نگه میدارد سرنوشت است. علاوه بر این، در ازدواج، همه میدانند که چگونه برای حفظ شادی خانواده، منیت خود را کنار بگذارند.
آیا ناسازگاریای که هین مای به آن اشاره کرد، ازدواج شما را در "آستانه" قرار داد؟
- بارها به این فکر کردم که این ازدواج را تمام کنم چون خیلی خسته شده بودم. از خودم میپرسیدم که چرا برای همیشه مجرد نمیمانم، اجازه نمیدهم دوستانم مرا دعوت کنند تا آزادانه به هر جایی بروم، بدون اینکه کسی مرا کنترل کند. اما فکر میکنم تقریباً هر خانوادهای همینطور است، کمی ناراحتی وجود خواهد داشت، تا هر دوی ما بتوانیم با هم برای ساختن و حفظ شادی تلاش کنیم.
استعداد هین مای توسط بسیاری از مردم شناخته شده است، اما شایعاتی نیز وجود دارد مبنی بر اینکه او به شوهر ثروتمندش متکی است. او چگونه پاسخ میدهد؟
- من با انتقادات زیادی از این دست مواجه شدهام و خیلی ناراحت شدهام. وقتی جوان بودم، خیلی تلاش کردم. قبل از اینکه با شوهرم آشنا شوم، اولین خانهام را خریدم. من مشهور و کمی "خودنما" بودم، بنابراین فقط نمایشهای بزرگ را قبول میکردم. با این حال، پس از گرفتن وام بانکی برای خرید خانه، تا زمانی که درآمد داشتم، هر نمایشی را میپذیرفتم.
در آن زمان، من مجبور بودم ساعت ۶ صبح در استودیو باشم و فقط ساعت ۱۰ شب از کار فارغ میشدم. بعد از آن، مجبور بودم تا صبح تبلیغات اجرا کنم. شب و روز کار میکردم، بدون اینکه وقت خواب داشته باشم، و بارها از خستگی سر صحنه فیلمبرداری غش میکردم. آنقدر این حس مرا آزار میداد که قسم خوردم دیگر هرگز اقساط بانکی را پس ندهم.
جرات ندارم بگم شوهرم سرمایه دار هست فقط یه کم وضع مالیش خوبه.برای همین من و شوهرم همیشه نهایت تلاشمون رو میکنیم، من اصلا بهش وابسته نیستم.
آیا هین مای تا به حال برای "پاسخ" به این موضوع صحبت کرده است؟
- یک بار، آنقدر عصبانی بودم که در فیسبوک پستی نوشتم، اما همه متوجه شدند و حسابی سر و صدا کردند، بنابراین آن را پاک کردم. از شایعات هم می ترسیدم، پول موضوع حساسی است. با این حال، فکر می کنم این یک نعمت برای یک زن است که بتواند به شوهرش تکیه کند.
با داشتن یک پسر، هین مای فکر میکند او چه نوع مادرشوهری خواهد بود؟
- مطمئنم که مادر شوهر فوقالعادهای خواهم شد، عروسم را با تمام وجود دوست خواهم داشت و همیشه برای پسرم خوشبختی خواهم ساخت.
من در ۳۶ سالگی ازدواج کردم، اما هنوز احساس ناراحتی میکنم، گاهی اوقات میخواهم شوهرم را ترک کنم تا آزاد باشم. بنابراین، به فرزندانم میگویم که بعد از ۳۰ سالگی ازدواج کنند. اگر کسی هنوز مجرد است، به او تبریک میگویم (میخندد).
انجام کارهای هنری به حقوق و دستمزد ربطی ندارد
آیا بعد از تصادف، سلامت هین مای هنوز تحت تأثیر قرار گرفته است؟
- من وقتی 30 سالم بود تصادف کردم. از آن موقع هر وقت هوا تغییر می کند، درد می گیرم. الان بهتر شده، یا شاید عادت کرده ام بنابراین مثل قبل درد را حس نمی کنم.
قبلاً، دکتر به من توصیه میکرد که چیزی سنگینتر از ۵ کیلوگرم حمل نکنم، زمین نخورم، زایمان نکنم. در آن زمان، مجبور شدم بسیاری از نقشهای مورد علاقهام را هم رد کنم، چون صحنههای اکشن، اسبسواری، افتادن... وجود داشت. خیلی دلم شکست، اما هنوز هم باید تحمل میکردم تا سلامتیام تضمین شود.
بسیاری از «ملکههای تقویم» مانند ویت ترین، دیم هونگ، وای فونگ... اکنون از صنعت سرگرمی بازنشسته شدهاند. شما چطور؟
- هر کسی شرایط خودش را دارد. با این حال، فکر میکنم هر کسی که وارد این حرفه شده، شور و اشتیاق دارد. ممکن است از صنعت سرگرمی کنارهگیری کنند، اما وقتی آتش این حرفه شعلهور میشود، وقتی برمیگردند چه اتفاقی میافتد؟
در مورد خودم، هنوز به این حرفه علاقه دارم، بنابراین به ترک آن فکر نکردهام. اگر نقشهایی وجود داشته باشد که دوست داشته باشم، حاضرم تمام وقت و تلاشم را صرف انجام آنها کنم. در حال حاضر، حقوق برایم مهم نیست. اقتصاد من پایدار است زیرا در جوانی بسیار سخت کار کردم.
وقتی مردم از یک هنرمند به عنوان «منسوخ» یاد میکنند، هین مای چه فکری میکند؟
- دو کلمه هنرمند بسیار مقدس هستند، بنابراین من هرگز فکر نمیکنم که هنرمندان از رده خارج هستند یا از رده خارج نیستند. در جهان، فیلمهای زیادی با فیلمنامههایی برای هنرمندان مسنتر نیز وجود دارد. بنابراین این به سرنوشت، اشتیاق و شانس هر فرد با کاری که انجام میدهد نیز بستگی دارد.
اغلب کارهای خیریه انجام میدهی، اما به نظر میرسد هین مای در این مورد کاملاً پنهانکاری میکند؟
- مادرم آدم مهربانی است، بنابراین از وقتی کوچک بودم، به من عشق ورزیدن و به اشتراک گذاشتن را یاد داد. قبل از تصادف، اغلب کارهای خیریه انجام میدادم. بعد از حادثه، حتی بیشتر هم انجام دادم. وقتی دیگران را شاد میکنم، احساس خوشبختی میکنم.
من همچنین اغلب از اقوام و دوستانم درخواست کمک مالی میکنم، زیرا خودم نمیتوانم کار زیادی انجام دهم. وقتی کار خیریه انجام میدهم، آن را مستقیماً و با مدارک کامل انجام میدهم تا دوستانم به من اعتماد کنند. به همین دلیل است که وقتی صحبت از خیریه میشود، اصلاً تردید نمیکنم.
شایعات اخیر در مورد خیریههای هنرمندان مرا آزرده و دلسرد کرده است. با این حال، من همچنان به واحدها و سازمانهایی که به آنها اعتقاد دارم کمک میکنم و دیگر درخواست کمک مالی نمیکنم.
بسیاری از مردم تحت فشار زمان و سن هستند، در مورد هین مای چطور؟
- همه فشار زمانی دارند. من کمی تنبل هستم، همیشه بهانه میآورم که سلامتیام خوب نیست، بنابراین ورزش نمیکنم. من عاشق غذا خوردن هم هستم، از هیچ چیزی پرهیز نمیکنم. همیشه فکر میکنم اگر زیاد غذا بخورم، سلامتیام خوب خواهد بود. هر از گاهی، فقط پیادهروی میکنم اما زیاد ورزش نمیکنم (میخندد).
من خوش شانس هستم، مهم نیست چقدر غذا میخورم، وزن اضافه نمیکنم. اما فکر میکنم مهمترین چیز روحیه است. جوانی که با درد زندگی میکند و زیاد فکر میکند، زود پیر میشود. فرد مسنی که همیشه شاد و خوشبین است، جوان میماند. به دوستانم که نگاه میکنم، هیچکس پیر نیست.
برای به اشتراک گذاشتن هنرپیشه هین مای متشکریم!
منبع
نظر (0)