وقتی صحبت از تربیت بدنی میشود، تقریباً همه فوراً فکر میکنند که یک درس کماهمیت است و مورد توجه دانشآموزان و والدین قرار نمیگیرد، اما معلم من یک مورد خاص است.
یادداشت سردبیر:
داستانهایی درباره معلمان وجود دارد که آرام هستند اما درسهای ساده و پرمعنای زیادی از خود به جا میگذارند. به مناسبت روز معلم ویتنام در ۲۰ نوامبر، VietNamNet با احترام انجمن «داستانهای ساده درباره معلمان» را به خوانندگان معرفی میکند تا خاطرات عمیق و تجربیات فراموشنشدنی خود را با «قایقرانان» به اشتراک بگذارند.
بیستم نوامبر نزدیک میشود، در روح ما، خاطرات بسیاری از دوران مدرسه موج میزند و گرانبهاترین چیز احتمالاً تصویر معلمان، این قایقرانان شریف دانش است.
هر کسی معلم خودش را دارد، معلمی که بیشتر از همه او را به یاد میآورد و دوست دارد. من هم وقتی در دبیرستان تای توی آن (تای توی، تای بین ) درس میخواندم چنین معلمی داشتم - آقای تران های تریو، معلم تربیت بدنی، معلمی که نسلهای زیادی از دانشآموزان او را دوست داشتند و به او احترام میگذاشتند.
وقتی صحبت از تربیت بدنی میشود، اکثر مردم فکر میکنند که این یک موضوع فرعی است و مورد توجه دانشآموزان و والدین قرار نمیگیرد. با این حال، معلم تربیت بدنی من متفاوت است.
درسهای او همیشه بسیار جدی هستند. وقتی برای تمرین بیرون میرویم، باید طرح درس را کاملاً اجرا کنیم. معلم همیشه کسی است که ابتدا آموزش میدهد، سپس دانشآموزان تمرین میکنند.
تا الان، ما هنوز به وضوح به یاد داریم که معلممان چه گفت: «باران شدید، باران کم است، باران کم، بیبارانی است»، «کار، کار است»... مهم نیست هوا چقدر چالشبرانگیز باشد، ما هنوز با اشتیاق تمرین میکنیم.
بعد از تکمیل طرح درس، هم معلمان و هم دانشآموزان دور هم جمع میشدند تا صحبت کنند و چیزهای زیادی را در زندگی به اشتراک بگذارند. من هنوز درس اول آوریل ۲۰۰۰ را به یاد دارم. صبح، معلم غمگین به نظر میرسید. بعد از اینکه مثل هر روز اجازه داد گرم شویم و تمرین کنیم، گفت: «نوازنده ترین کانگ سان به تازگی درگذشته است»، سپس نشست و شعر آشنای «کدام غبار به بدن من تبدیل خواهد شد - تا روزی او بتواند بزرگ شود و به بدنی بزرگ تبدیل شود» را برای ما خواند. صدای او ساده بود، اما من در آن اشتیاق او را به موسیقی ترین دیدم. ما دانشآموزان همچنین میدانستیم که در اعماق وجود معلم ورزش قوی، روحی حساس و دوستداشتنی وجود دارد.
حدود سال تحصیلی ۲۰۰۱-۲۰۰۲، مدرسه ما در مکان جدیدی بازسازی شد. معلمان و دانشآموزان بسیج شدند تا با کار و تلاش، حیاط مدرسه را بسازند، حوضچهها را حفر کنند، درختان بکارند... معلمان و دانشآموزان از کار سخت نمیترسیدند. بعد از کار، همه غرق در گل و لای بودند، اما همچنان خوشحال بودند، بدون هیچ شکایتی...
آن زمان آقای تریو دبیر اتحادیه معلمان و معاون دبیر اتحادیه مدرسه بود، برای همین در کارش خیلی پیشقدم بود. هر وقت دانش آموزان را خسته می دید، آنها را تشویق می کرد: «باران شدید یعنی کم باران، باران کم یعنی نباریدن!» این مثل یک شعار بود برای اینکه بیشتر تلاش کنیم.
دوستانم هنوز از روزهای بعد از مدرسه صحبت میکنند، زمانی که معلمان و دانشآموزان در زمینهای بدمینتون و والیبال از جان مایه میگذاشتند، زمانی که تقریباً هیچ فاصلهای وجود نداشت، فقط شور و اشتیاق بود. وقتی دانشآموزان را برای رقابت در جشنواره ورزشی فو دونگ استان هدایت میکردیم، معلمان بیرون بودند و با انرژی بیشتری نسبت به دانشآموزان داخل زمین، آنها را هدایت و فریاد میزدند. و بعد از آن، معلمان همیشه آنجا بودند، چه ببریم و چه ببازیم.
من اردوهای جشن سالگرد تأسیس اتحادیه در ۲۶ مارس را به یاد دارم. معلم به هر کلاس میآمد تا دانشآموزان را در مورد نحوه اردو زدن، آویزان کردن صحیح پرچم اتحادیه، پرچم ملی و عکس عمو هو، با دقت و اشتیاق راهنمایی کند. ما هنوز شبهای آتش اردو، رقص و آواز تا زمانی که گوشهایمان کر میشد را به یاد داریم.
حدود ۱۰ سال پس از فارغالتحصیلی، دوباره او را در یک جلسه اتحادیه جوانان ملاقات کردم. او لبخندی زد و گفت: «من قدیمیترین دبیر اتحادیه جوانان در بخش دبیرستانهای استان هستم، برخی از دانشآموزان من مدیر و معاون مدیر شدهاند.» من در آن کلمات، قلب و روح بسیار جوانی را دیدم، معلمی که به حرفه خود متعهد است، یک مسئول اتحادیه جوانان که به جنبش متعهد است.
اکنون او دیگر در اتحادیه جوانان فعالیتی ندارد، اما هنوز با اشتیاق در تمام جنبشهای اتحادیه جوانان شرکت میکند. او اغلب میگوید که فقط در طول فعالیتهای کلاسی میتواند روی سکو بایستد و معلمان تربیت بدنی «معلمانی هستند که روی تخته نمینویسند».
نسلهای زیادی از دانشآموزانی که زیر سقف دبیرستان Tay Thuy Anh بزرگ شدهاند، همیشه با نهایت احترام از معلمان خود یاد میکنند. فرقی نمیکند کجا باشیم، هر زمان که فرصتی داشته باشیم، همیشه به دبیرستان خود سر میزنیم. کسی که بیشترین استقبال را از ما میکند، هنوز آقای تریو است، با آن جثه کوچک و چابک، شخصیت شاد و اجتماعیاش.
او چهره و نام بسیاری از دانشآموزانش را به خاطر دارد، هرچند نزدیک به ۲۰ سال گذشته است. در داستانهایی که خاطرات معلمان و دانشآموزان را یادآوری میکند، میگوید: «حالا من از یک معلم به یک معلم تبدیل شدهام»، در حالی که دانشآموزان نسلهای ۷X و ۸X اکنون در دهههای ۴۰ و ۵۰ زندگی خود هستند و برخی حتی فرزندانی دارند که همچنان با او درس میخوانند.
معلم ما که زمانی یک «جوان مجرد شاد» بود، حالا پدربزرگ شده است. با این حال، وقتی او را میبینیم، احساس میکنیم که دوباره به دوران شیطنت و بیخیالی ۱۶ یا ۱۷ سالهها برگشتهایم. هر بار که به مدرسه برمیگردیم، همیشه معتقدیم که او منتظر ما خواهد بود. بعد از بیش از ۲۰ سال، او هنوز هم بسیار عزیز و آشنا به نظر میرسد!
آن فو (معلم ادبیات در شهر هوشی مین)
منبع: https://vietnamnet.vn/nguoi-thay-khong-viet-bang-khien-lop-toi-hon-20-nam-van-tran-quy-2341782.html
نظر (0)