*در زیر مقالهای که در Zhihu (یک پلتفرم پرسش و پاسخ و ارائه دانش) به اشتراک گذاشته شده است، آمده است.
معلم من و همسرش جفت روحی بودند. هر دو بعد از سال ۱۹۷۰ متولد شدند و وقتی برای اولین بار همدیگر را ملاقات کردند، فوراً عاشق هم شدند و بیش از بیست سال است که با هم هستند. آنها علایق و شور و شوقهای یکسانی داشتند، زن مجذوب نقاشی بود و شوهر غرق در هنرهای رزمی و هر روز در خانه تمرین میکرد.
یک بار از او پرسیدم که چرا تصمیم گرفته بدون فرزند زندگی کند. او با آرامش پاسخ داد: «فقط بگذار همه چیز روند طبیعی خود را طی کند.» آنها همیشه میگویند که تمرین در دنیای فانی از قبل دشوار است، اگر توانایی آن را نداشتند، جرات نمیکردند که یک موجود زنده را به این دنیا بیاورند.
این زوج در جوانی به بسیاری از نقاط کشور، حتی به ارتفاعات صعبالعبور، بدون هیچ تردیدی سفر کردند.
عکس تصویرسازی
خانهی دو خوابهی آنها یک اتاق خواب با تخت و پردههای تک رنگ دارد. اتاق نشیمن فقط یک زیرانداز یوگا، یک میز ناهارخوری و یک قفسهی کتاب بزرگ دارد.
آنها نه یخچال داشتند، نه تلویزیون، فقط برای همان روز غذا میپختند و فقط به اندازه کافی غذا میخریدند، بنابراین به یخچال یا مایکروویو نیازی نداشتند. فقط یک مبل راحتی وجود داشت که همسر معلم به لطف مهارتهای طراحی مدش ، خودش از پارچههای موجود در بازار درست کرده بود.
چیزی که آنها بیشتر دوست دارند این است که بعد از کار، در اتاق چای بنشینند، چای بنوشند و گپ بزنند.
وقتی جوان بود، همسرش به نقاشی علاقه زیادی داشت، بنابراین او هر روز همسرش را در خانه میگذاشت تا نقاشی کند و خودش سر کار میرفت. چند سال بعد، همسرش به سر کار برگشت و در یک انتشاراتی مشغول به کار شد و برای دانشآموزان کتابهای درسی تصویرگری میکرد. آنها همیشه در سرگرمیها و علایقشان از یکدیگر حمایت میکردند.
من همچنین یک سوال بسیار کاربردی از آنها پرسیدم، بعدش چه اتفاقی خواهد افتاد؟
او گفت که او و همسرش هر روز بوکس تمرین میکنند و از سلامتی بسیار خوبی برخوردارند. «اگر واقعاً حالمان بد باشد، به پزشک مراجعه میکنیم. اگر بیماری قابل درمان نباشد، برای زندگی تلاش نمیکنیم. زندگی به کیفیت هر لحظه بستگی دارد، نه تعداد روزهایی که میگذرد. من با دیگران دعوا نمیکنم.»
چون مدت زیادی است که او را میشناسم، برخی از داستانهایش را هم میدانم. او در یک خانواده ثروتمند، پسر بزرگ، به دنیا آمد و از سنین پایین همه چیز را خیلی سریع یاد گرفت. اما مادرش ترجیح میداد برادر کوچکترش موفق باشد و بعد از فوت پدرش تقریباً ارتباطش را با او قطع کرد.
چند سال پیش، او ناگهان با او تماس گرفت تا از او بخواهد از ارث خانهاش صرف نظر کند. معلم و همسرش به این چیزها اهمیتی نمیدادند، بنابراین موافقت کردند. اما چند سال بعد، مادرش به شدت بیمار و در بیمارستان بستری شد. برادر کوچکترش به ندرت ظاهر میشد، اما مادرش دیگر رویی نداشت که از معلم بخواهد از او مراقبت کند. بعداً، همسرش به معلم توصیه کرد که آنها باید بروند و از مادرش مراقبت کنند و او بالاخره گوش داد.
عکس تصویرسازی
همسرش اغلب او را تشویق میکرد که آدم باید یاد بگیرد اول رها کند، بعد دوام بیاورد.
وقتی جوان بود، همسرش به مادرشوهرش وفادار بود. اما مادرشوهرش او را دوست نداشت و همیشه او را با برادر کوچکترش مقایسه میکرد. همسرش شکایت نمیکرد، فقط کاری را که لازم بود انجام میداد. او اهل محاسبه و بحث نبود، همیشه با آرامش کاری را که فکر میکرد درست است انجام میداد، چیزهای بیرونی یا افراد دیگر تأثیر بسیار کمی بر او داشتند.
همسرش در همه چیز از او حمایت میکرد. او هرگز در مورد پول صحبت نمیکرد و زیاد نگران هم نبود زیرا همیشه و در هر زمانی میتوانست پول دربیاورد. او هرگز او را تشویق نمیکرد که برای کسب درآمد سخت کار کند و اجازه نمیداد فشارهای زندگی او را به دنیای مادی سوق دهد. او در مورد شخصیت شریک زندگیاش بسیار واضح بود.
در این دنیا همه برای منفعت سر تعظیم فرود می آورند، اما این زوج تمام تلاش خود را کرده اند تا خود را از افتادن در این گرداب دور نگه دارند. هماهنگی بین زن و شوهر بخشی از پیروی از طبیعت است.
***
در سالهای اخیر، چیزهای زیادی از زندگی معلمم و همسرش - دو فرد ساده و معمولی در جامعه - فهمیدهام.
انتخاب بچهدار نشدن فقط یک امر تشریفاتی است و شخصیت را تعریف نمیکند. او گفت هر انتخابی که داشته باشید، مهمترین چیز این است که از تصمیم خود راضی باشید.
ذهنت را ثابت نگه دار و از بدنت (سلامتی) محافظت کن، آنگاه میتوانی از افرادی که دوستشان داری محافظت کنی.
جوهره سادگی، رها کردن است. با قلبی گشوده و آرام، مهم نیست که فرد مناسب از راه نرسد، شما فرد مناسبی برای نجات زندگی خود هستید.
انشالله در مراحل بعدی زندگیت آروم و صبور باشی.
زن برای فریب شوهرش به خیانت، دامی پهن کرد اما موفق نشد، اما با این حال تصمیم به طلاق گرفت.منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/nhin-cach-song-hai-vo-chong-nguoi-thay-giao-toi-moi-nhan-ra-hanh-phuc-va-du-day-that-su-de-tim-172240520112510779.htm






نظر (0)