همه فکر میکردند که من یک بیماری لاعلاج، اسکیزوفرنی، دارم.
- برای شما، نقش سرجوخه تا چقدر تأثیرگذار و خاطرهانگیز است؟
اولین باری که نقش «طا» را بازی کردم، تقریباً همه فرض کردند که من «درگیر» آسیبهای اجتماعی هستم، بیماری لاعلاجی دارم، اسکیزوفرنی دارم... به طور کلی، همه بدترین چیزها را دارم. در آن زمان، من هم میخواستم از نقش بیرون بیایم، اما «سرنوشت» مرا نگه داشت.
اولین بار وقتی فیلمبرداری فیلم در پایان سال گذشته تمام شد، موهایم را کوتاه کردم و ریشم را تراشیدم تا برای تت آماده شوم. اما وقتی آرایشگر اولین کوتاهی را انجام داد، ناگهان اشک از صورتم سرازیر شد. این باعث شد مدت زیادی به آن فکر کنم. بار دوم وقتی بود که در نمایش باران سرخ شرکت کردم، کارگردان از همه خواست که لباس نظامی بپوشند. بنابراین با هیجان به آرایشگاه رفتم، موهایم را کوتاه کردم و جای زخمهای زیادی روی صورتم ایجاد شد - تا برای بار دوم برگشت.
بعد از نمایش، با عجله پروژه فیلم ناتمامم را ادامه دادم: مجبور شدم تمام موهایم را بتراشم تا تمام قلبم را در نقش یک راهب بگذارم. دقیقاً شش ماه بعد، خواننده هوآ مینزی از من دعوت کرد تا در موزیک ویدیوی Pain in the Middle of Peace شرکت کنم که داستانی فرعی درباره خانواده رهبر جوخه، تا، داشت.
در آن زمان، واقعاً نمیدانستم چگونه احساساتم را با کلمات بیان کنم، اما واقعاً معتقد بودم که شخصیت تا (Ta) ارتباط خاصی با مخاطب برقرار میکند و نمیخواستم آن را ترک کنم زیرا چیزهای بسیار بیشتری وجود داشت که میخواستم با مخاطب به اشتراک بگذارم. بنابراین این بار سوم، تصمیم گرفتم تا (Ta) را برای مدت طولانی نگه دارم تا مخاطب بتواند او را از نزدیک ببیند و لمس کند.
- چرا کارگردان را متقاعد کردید که از لهجهی صد در صد تان هوآ در فیلم استفاده کند؟
اول از همه، باید بگویم که «تا در باران سرخ » برای فوئونگ نام ساخته شده است. کارگردان، «تا» را به عنوان یک بومی تان هوآ خلق کرده است، که اتفاقاً زادگاه من هم هست. او نه تنها صدای آشنای مردم زادگاهش را دارد، بلکه این نقشی است که نمایانگر قهرمانان تان هوآ نیز هست.
درست بعد از دریافت نقش، به زادگاهم برگشتم، با مردم زندگی کردم، زبان محلی را یاد گرفتم و احساس کردم به دوران کودکیام برگشتهام، زمانی که داشتم صحبت کردن را یاد میگرفتم. امیدوارم وقتی مخاطبان در سراسر کشور به طور کلی و مخاطبان تان هوآ به طور خاص به صدای آقای تا در فیلم گوش میدهند، عشق به میهن، عشق به هر منطقه و لهجه ویتنامی را احساس کنند!
- شاید صحنه ای که طا خودش را فدا کرد، برایتان ارزشمند و فراموش نشدنی بوده باشد، مخصوصاً وقتی اشک از چشمانش سرازیر شد. چه احساسی داشتید؟
من شخصاً با آقای ط. خیلی احساس همدردی میکنم. مخاطب میتواند تصور کند که وقتی داریم سالم زندگی میکنیم، ناگهان به روزی فکر میکنیم که باید فداکاری کنیم، هنوز کارهای زیادی هست که انجام ندادهایم اما راه دیگری نیست، پس باید برای کسانی که میمانند، نامهای «نصیحتآمیز» بنویسیم.
و آن روز واقعاً فرا رسید، برادران کوچکتر در دسته هنوز خیلی کوچک بودند، چطور میتوانستند بدون تا بجنگند؟ با فکر کردن به صحنهی تقلا کردن آنها، آنهایی که جای او را خالی کرده بودند و گریه میکردند، تا هم اشک ریخت. بعد پدر و مادر، همسر و فرزندان تا، و قول خرید یک گیره موی آبی برای فرزندش وقتی برگردد؟ تا رفته بود اما درد کسانی که جا مانده بودند هنوز ادامه داشت و اشکهای من همچنان جاری بود!
- نقشها یا شخصیتهای نظامی مشهور اغلب ظاهر ایدهآلی دارند، اما به نظر میرسد شما یک استثنا هستید؟
وقتی نقش را پذیرفتم، تمام قدرت و ذهنم را به کار گرفتم تا آن شخصیت را به «ایدهآل» همه تبدیل کنم، نه اینکه ایدهآلهای همه را به آن شخصیت تحمیل کنم. بنابراین، رهبر جوخه روی پرده، تا، سرشار از طبیعی بودن و سادگی بود.
- مزایا و معایب کار با یک کارگردان زن چیست؟ خاطره انگیزترین لحظه هنگام فیلمبرداری چیست؟
خانم هوین (کارگردان دانگ تای هوین - پیوی) در محل کار بسیار متمرکز و جدی است، اما در زندگی واقعی بامزه و مهربان است. او همیشه حال همسر و فرزندانم را در خانه میپرسد و حتی اگر مشکلات روانی داشته باشم، به طور نامحسوس دلیل آن را تشخیص میدهد. او یک کارگردان بسیار دلسوز و یک خواهر عزیز است.
احتمالاً تأثیرگذارترین چیز برای من صحنهای بود که لشکری از شپشها روی سرم بودند. آن بار، عوامل فیلم شپشهای واقعی آماده کردند. وقتی زمان فیلمبرداری رسید، طراح یکی از آنها را برداشت و روی سرم انداخت و باعث شد همه اطرافیانم بلرزند. حتی وقتی به اتاق برگشتم، هیچکس از ترس گرفتن شپش، نه میخوابید و نه کنارم مینشست. اما به لطف لشکر شپشها بود که تا یک گروه طرفدار بسیار دوستداشتنی از چای کان داشت.
با شنیدن اینکه حضار اسم آقای تا را صدا می زدند، واقعاً از خوشحالی لرزیدم.
- با این نقش موفق، آیا فونگ نام از «مغلوب» شدن یا مقایسه شدن با نقشهای بعدیاش میترسد؟
من هم خوشحالم و هم نگران، اما حالا خوشحالم چون تا حدودی کاری را که همیشه میخواستم انجام دهم، انجام دادهام. این ادای احترامی است به پدربزرگم، به ویژه به سربازان تان هوا و به طور کلی به قهرمانان ویتنام.
ماه آینده، فوئونگ نام هم یک پروژه جدید، یک شخصیت و یک زندگی جدید دارد که منتظر دمیده شدن در آن است. عشق من به تا هنوز باعث میشود خیلی دلم برایش تنگ شود.
- آیا موفقیت فیلم چیزهای جدیدی را به زندگی شما آورده است؟ دختر و همسرتان چه واکنشی نشان دادند ؟
این اولین باری است که عشق بیکران تماشاگران را حس میکنم. این محبت نسبت به رهبر گروه، تا، از طریق نظرات در شبکههای اجتماعی منتقل میشد و به خصوص وقتی در تمرین A80 حضور یافتم، در میان جمعیت، همه با صدای بلند فریاد میزدند: «برادر تا، برادر تا!...»
در میان نورهای درخشان بزرگترین رویداد کشور که با صدای بلند آقای طا در میان حضار درآمیخته بود، واقعاً از خوشحالی، غرور و رضایت میلرزیدم. با همسرم تماس گرفتم چون خیلی دلم میخواست گریه کنم، اما متأسفانه در حین تمرین، اعلام شد که سیگنال تلفن قطع خواهد شد.
قبلاً اگر کسی به دخترم میگفت که شبیه پدرش است، خیلی ناراحت میشد، اما اخیراً اگر کسی میگفت: «خیلی شبیه تا!» فوراً لبخند میزد، هاله دور چشم تا خیلی بزرگ است! (میخندد).
- بیشتر دوست دارید چه نوع نقشی را بازی کنید؟
من واقعاً دوست دارم شخصیتهای خاصی مثل افراد دارای اختلالات روانی، افراد فقیر... را بازی کنم. علاوه بر بازیگری، میتوانم داستانهای واقعی زندگی را برای دخترم تعریف کنم و به او آموزش دهم. من عاشق هر نقشی هستم.
- چشمانداز شغلی شما چیست؟
برای من، فعالیتهای هنری یک شور و شوق، یک زندگی هستند، نه راهی برای امرار معاش. هر نقش یک زندگی است و باید به خوبی زندگی شود. به همین دلیل است که فونگ نام وقتی یک گانگستر خشن است، گاهی یک مدیرعامل ثروتمند، گاهی اوقات تبدیل به یک کشاورز ساده میشود، "آفتابپرست" نامیده میشود. من فقط امیدوارم که حرفه بازیگری من "نقشهای کافی" برای ارائه داشته باشد.
فتوولتائیک (سنتز)منبع: https://baohaiphong.vn/tieu-doi-truong-ta-cua-mua-do-nhieu-nguoi-don-doan-toi-mac-benh-nan-y-519875.html
نظر (0)