شوهر به او یک دسته پول داد، اما او فقط یک اسکناس برداشت.

تران توی ترانگ (۳۸ ساله، اهل استان لائو کای ) پس از جدایی از همسرش، تصمیم گرفت پسرش را برای زندگی به ژاپن ببرد.

خانم ترانگ گفت که دوری از خانواده‌اش به عنوان یک مادر مجرد چالش‌های زیادی را به همراه داشت. با این حال، او این چالش را پذیرفت و به فرزندش فرصت داد تا زندگی کامل و نزدیکی را با پدربزرگ و مادربزرگ پدری‌اش داشته باشد.

anh 4 lay chong nuoc ngoai.jpg

زن ویتنامی پس از یک ماه آشنایی با مرد پاکستانی ازدواج کرد.

اگرچه شوهر اولش ژاپنی بود، اما مهارت‌های زبان ژاپنی ترانگ خوب نبود و فقط در سطح مکالمه‌ی ابتدایی بود. پس از مهاجرت به ژاپن، او مجبور بود همزمان با کار کردن، مهارت‌های زبانی خود را نیز بهبود بخشد.

در ابتدا، او قبل از رفتن به سر کار، فرزندش را به مهدکودک می‌برد. روزهایی که فرزندش تعطیل بود، اجازه می‌داد مادرش او را تا محل کار همراهی کند.

وقتی زندگی‌اش در خارج از کشور تثبیت شد، ترانگ تصمیم گرفت از طریق یک اپلیکیشن دوست‌یابی با کسی آشنا شود و به دنبال دوست پسر بگردد. او به طور اتفاقی با یک مرد پاکستانی به نام طلال احمد (۳۷ ساله) که در ژاپن کار می‌کرد، دوست شد و شروع به چت کردن با او کرد.

ترانگ تعریف کرد: «اولش خیلی عادی با هم حرف می‌زدیم و از هم سوال می‌پرسیدیم. با این حال، او دقیقاً تیپ من بود و برعکس، من هم تیپ او. بنابراین، بعد از یک هفته چت آنلاین، اولین قرارمان را گذاشتیم.»

در اولین قرارشان، ترانگ پسرش را برای ملاقات با طلال آورد. او با دانستن اینکه دوست دخترش از رابطه قبلی‌اش فرزندی دارد، رفتارش را تغییر نداد؛ با خوشحالی با پسر گپ زد و علاقه زیادی به او نشان داد.

اگرچه او هرگز ازدواج نکرده است، اما طلال می‌داند که چگونه پسر ترانگ را خیلی خوب دوست داشته باشد و از او مراقبت کند.

مهربانی مرد پاکستانی به مادر مجرد اطمینان خاطر داد و او تنها پس از یک ماه آشنایی، پذیرفت که با او زندگی کند.

ترانگ و طلال هر دو سال‌هاست که با هم زندگی می‌کنند و دور از وطن خود زندگی می‌کنند. بنابراین، آنها برای مراسم عروسی به ویتنام یا پاکستان برنگشتند. در عوض، آنها یکعروسی ساده در مسجدی در توکیو، ژاپن برگزار کردند.

anh-7-lay-chong-nuoc-ngoai.jpg

طلال برای اولین بار عید تت (سال نو قمری ویتنامی) را در ویتنام جشن گرفت.

«در پایان مراسم عروسی در کلیسا، طلال کیف پولش را باز کرد و داخل آن یک دسته ضخیم پول نقد بود. او به من گفت که آن را بردارم، اما من فقط یک اسکناس یک منی (حدود ۱.۶ میلیون دانگ ویتنامی) بیرون آوردم.»

وقتی اسکناسی بیرون آوردم، شوهرم و مهمانان همگی لبخند زدند. برایم عجیب بود، بنابراین صبر کردم تا مراسم تمام شود و از شوهرم بپرسم.

طلال گفت که این هدیه‌ای از طرف اوست، مثل بخشی از مراسم. من می‌توانم هر چقدر که می‌خواهم بردارم، حتی می‌توانم همه‌اش را بردارم، فرقی نمی‌کند.

ترانگ تعریف کرد: «بنابراین، بیرون آوردن اسکناس توسط من او و همه را شگفت‌زده کرد. تا به امروز، من و همسرم هنوز آن اسکناس را به عنوان یادگاری نگه داشته‌ایم.»

از پیشینه خانوادگی شوهرش شگفت زده شده است.

ترانگ و همسرش پس از چهار سال زندگی مشترک، دختر یک ساله‌شان را برای دیدار با خانواده شوهرش بردند. این اولین باری بود که ترانگ به پاکستان می‌آمد و او بسیار عصبی و نگران بود که خانواده شوهرش او را دوست نداشته باشند.

با وجود اینکه مدت زیادی از ازدواج ترانگ و همسرش می‌گذرد، آنها فرصت نکرده‌اند خودشان را به والدین شوهرش معرفی کنند. آنها علاوه بر برنامه‌های کاری شلوغشان، اختلافات و نگرانی‌های زیادی هم دارند که مبادا نتوانند در درازمدت با هم بمانند.

anh-8-lay-chong-nuoc-ngoai.jpg

ترانگ در عروسی‌اش در پاکستان، جواهرات گران‌قیمت زیادی را از خانواده شوهرش به عنوان هدیه دریافت کرد.

تا زمانی که دخترشان به دنیا نیامد، رابطه زناشویی آنها عمیق‌تر نشد. ترانگ و همسرش به نقاط مشترکی دست یافتند، غرور خود را کنار گذاشتند و خانواده خود را پرورش دادند. آن زمان، زمان مناسبی بود تا آنها یکدیگر را به اقوام خود معرفی کنند.

خانم ترانگ به یاد آورد: «اولین باری که به خانه شوهرم رفتم، از مناظر خیره‌کننده‌ای که پیش چشمانم بود، شگفت‌زده شدم. خانواده‌اش در ویلایی به مساحت هزاران متر مربع زندگی می‌کردند. به طور خاص، ویلا جایی بود که نسل‌های زیادی در کنار هم زندگی می‌کردند. اعضای خانواده شوهرم بسیار گرم و دوستانه از من استقبال کردند.»

anh 3 vo viet chong pakistan.png

عروسی مجلل این زوج در پاکستان.

اگرچه این زوج مراسم عروسی خود را در ژاپن برگزار کرده بودند، اما خانواده شوهر مخفیانه در پاکستان در حال تدارک عروسی برای آنها بودند.

این عروسی سه روز طول کشید و هزاران مهمان در آن شرکت کردند. این مجلل‌ترین عروسی بود که ترانگ تا به حال دیده بود.

anh-4-ton-vinh-tieng-viet-1.jpg

خانواده کوچک ترانگ و شوهرش بین فرزندان خودشان و فرزندخوانده‌هایشان تفاوتی قائل نیستند.

خانم ترانگ تعریف کرد که در طول عروسی سه روزه‌اش، سه لباس مختلف و سه ست جواهرات طلای مختلف پوشیده بود.

هر روز، جشن عروسی شامل نمایش‌های آتش‌بازی و رقص‌های پر جنب و جوش است که کل منطقه را پر می‌کند.

ترانگ و همسرش پس از عروسی مجللشان به ژاپن بازگشتند و مانند هر خانواده دیگری دوباره مشغول کار شدند.

او همیشه به خودش می‌گفت که خانواده شوهرش ثروتمند هستند، اما او و شوهرش اینطور نبودند. حالا، او از اینکه خانه، شغل ثابت و فرزندانی مودب دارند، راضی است.

ترانگ و شوهر پاکستانی‌اش در طول ۱۰ سال زندگی مشترکشان، فراز و نشیب‌های زیادی را تجربه کرده‌اند، چه شادی و چه غم. ترانگ حتی چندین بار پس از اختلافاتی که حل نشدند، درخواست طلاق داد.

anh 3 lay chong nuoc ngoai.jpg

شوهر و فرزندان ترانگ عاشق ویتنام هستند.

خوشبختانه، آن دو هنوز همدیگر را دوست داشتند و توافق کردند که بنشینند و کارهایی را که خوب انجام نداده بودند، درست کنند.

در حال حاضر، ترانگ و همسرش دختر کوچک‌ترشان را برای تحصیل به ویتنام فرستاده‌اند، در حالی که پسر بزرگشان همچنان در ژاپن زندگی می‌کند. آنها از سختی سفر بین ویتنام و ژاپن برای مراقبت از فرزندانشان ابایی ندارند.

خانواده ترانگ در اوقات فراغت خود با هم سفر می‌کنند ، به دیدار اقوام می‌روند و پیوندهای خانوادگی را تقویت می‌کنند.

عکس: ارائه شده توسط سوژه

Vietnamnet.vn