Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

تراموا دانگ توی و تابستان‌های سرنوشت‌ساز: دردناک و زیبا!

تابستان‌های آتشینی وجود دارد که «در جنگل‌های دوردست با گل‌های سرخ می‌سوزند»، و شب‌های تابستانی بی‌خوابی وجود دارد که «ناگهان از اشتیاق چشمان معشوق بی‌قرار می‌شوند» یا مشتاق عزیمت هستند. و فصل‌های نیلوفر آبی وجود دارد که در خاطرات زیبا و دردناک کسانی که جا می‌مانند، دختری با چهره نیلوفر آبی را از دست می‌دهند...

Báo Thanh niênBáo Thanh niên18/06/2025

فصل‌های نیلوفری خاطرات

در خاطرات خویشاوندانش، تصویر پزشک زنی که در تابستان ۱۹۷۰ درگذشت، برای همیشه با فصل‌های نیلوفری دلتنگی زنده می‌ماند، زمانی که خانواده‌شان هنوز دست‌نخورده بود و شمال در روزهای صلح احیا شده بود.

Đặng Thùy Trâm và những mùa hè định mệnh: Đớn đau và đẹp đẽ!- Ảnh 1.

آخرین عکس از خواهران توی ترام - هین ترام که در هانوی ، تابستان ۱۹۶۶، چند ماه قبل از رفتن توی به میدان جنگ گرفته شده است.

عکس: ارائه شده توسط خانواده

«خواهرم عاشق گل‌ها، به خصوص نیلوفر آبی است. در فصل گل، خانه من همیشه عطر شیرین نیلوفر آبی را دارد. آنقدر که هنرمند دین مین مجبور شد دو نقاشی از گل‌ها برای او بکشد، یکی نیلوفر آبی و دیگری گلدانی بسیار هنرمندانه از گل صد تومانی. متأسفانه، به دلیل جنگ، فقط یک نقاشی از او باقی مانده است.»

یادم می‌آید یک بار با خواهرم و یکی از دوستان نزدیکم سوار قایقی در دریاچه وست بودیم. اواخر عصر بود، قایق وارد منطقه شکوفه‌های نیلوفر آبی شد. او در حالی که گلی می‌چید، آن را به من داد و گفت: «هین، به این نگاه کن، آیا این گل شبیه گل خواهرت است؟ هم رنگارنگ و هم معطر، خیلی ناب.» من و خواهرم هر دو سرخ شدیم. نور خورشید در آن زمان نیز به روشنی در آن منطقه می‌تابید. هر دوی ما به طرز عجیبی ساکت بودیم، از زمین و آسمانی که با رنگ و عطر آغشته شده بود، متأثر شده بودیم...

سال‌ها بعد، وقتی دوباره او را دیدم، آن دوست قدیمی‌اش گریه می‌کرد، اشک‌هایی که به آرامی از گونه‌هایش که با گذشت زمان تیره شده بودند، سرازیر می‌شدند، چقدر غم‌انگیز بود. او به من گفت، اگر در آن زمان کمی شجاع‌تر بود، می‌توانست آنچه را که همیشه گرامی داشته است، چه دختر بپذیرد چه نپذیرد، بگوید، این کلماتی بود که او به دختری که در زندگی‌اش بیش از همه دوستش داشته، گفته بود، صادقانه‌ترین و پرشورترین کلمات از مردی که دختری گرانبها مانند توی ترام مجبور به شنیدن آن بود...»، خانم دانگ هین ترام - خواهر شهید دانگ توی ترام - در نوشتن این کتاب مشارکت داشته است.

تابستانی بادخیز و آتشین

اما آن فصل‌های زیبای نیلوفر آبی در شمال زیاد دوام نیاوردند، زیرا جنگ بار دیگر تهدید به نشان دادن چنگال‌هایش کرد. «در تابستان ۱۹۶۴، خانواده‌ام تعطیلات تابستانی بسیار جالبی را در سام سون گذراندند. من و هر پنج خواهرم در امواج بازی می‌کردیم. وقتی هر موج سفید به ما می‌خورد، دست در دست هم می‌پریدیم و با صدای بلند می‌خندیدیم. سپس به سمت ساحل دویدیم و دنبال گل‌های چمنی می‌دویدیم، از آن نوع گل‌هایی که شبیه یک توپ کوچک پر از خار هستند، می‌چرخند و باد خیلی سریع آنها را با خود می‌برد...

Đặng Thùy Trâm và những mùa hè định mệnh: Đớn đau và đẹp đẽ!- Ảnh 2.

آخرین تعطیلات خانواده توی در ساحل سام سون ( تان هوا )، اوت ۱۹۶۴

عکس: ارائه شده توسط خانواده

ناگهان یک روز بعد از ظهر، پدرم گفت که باید زود به خانه برگردیم چون اتفاقی افتاده است. ناوگان هفتم ایالات متحده به ساحل نزدیک شده بود. تمام خانواده مبهوت شده بودند. اگرچه شایعاتی شنیده بودیم، اما انتظار نداشتیم جنگ به این سرعت شروع شود. در حالی که ما با امواج بازی می‌کردیم، ایالات متحده بهانه‌ای برای ایجاد حادثه خلیج تونکین پیدا کرد. بنابراین جنگ رسماً در شمال آغاز شد. من انتظار نداشتم که آن آخرین سفر با تمام اعضای خانواده‌ام باشد. جنگ با تمام رنج‌ها، چه به معنای واقعی کلمه و چه به معنای مجازی، خانواده ما را فرا گرفته بود. آن روزها، روزهای طولانی تخلیه، سقوط بمب، جدایی، فقدان... بود.» خانم هین ترام به یاد می‌آورد.

دو سال بعد، باز هم در اواسط تابستان، دکتر زن جوان، دانگ توی ترام، صدای طبل دلخراش «دلتنگی برای معشوقش در خط مقدم» را در دفتر خاطراتش نوشت: «چهار سال گذشته است، هرگز لحظات این روز را در جاده قدیمی فراموش نخواهم کرد. یک روز تابستانی بادخیز بود... و چه چیز دیگری، عزیزم؟ آیا شعله عشق بود که با آن باد شعله‌ورتر می‌شد تا روشن‌تر بسوزد...» (۷ ژوئیه ۱۹۶۶).

Đặng Thùy Trâm và những mùa hè định mệnh: Đớn đau và đẹp đẽ!- Ảnh 3.

همکلاسی‌های توی و فرد در کلاس قدیمی مدرسه چو وان آن، آگوست ۲۰۰۵، کنار هم نشسته‌اند.

عکس: ارائه شده توسط خانواده

همچنین صدای طبل‌ها در قلبم به گوش می‌رسید، با هیجان در روزهای آماده‌سازی برای «رفتن به ب» به راه می‌افتاد: «امروز صبح قلبم هیجان‌زده بود، از نفرت می‌جوشید، به ملتمان افتخار می‌کرد، به پیروزی فردا ایمان داشت... همه چیز در قلبم تکان می‌خورد. ساعت ۵:۱۵، عمو فرمان بسیج محلی را خواند. از اینجا، جنگ میهنی وارد مرحله جدیدی شد. من مفتخر بودم که کمی در این آرمان انقلابی بزرگ سهیم باشم. بیایید برویم و به ارتش بپیوندیم! مدت‌هاست که این فراخوان اصرار دارد، اما امروز چیزی جدی‌تر و فوری‌تر وجود دارد: بیایید برویم و به ارتش بپیوندیم، مصمم به جنگیدن، مصمم به کسب پیروزی نهایی! بله، ما آماده‌ایم!» (۱۷ ژوئیه ۱۹۶۶).

سپس، چهار سال بعد، در یک روز شوم تابستانی دیگر (۲۲ ژوئن ۱۹۷۰)، او بر سرزمین قهرمانانه افتاد، جایی که ضرب‌المثل «آتش نزن، آنجا آتش است!» به فرمان وجدان تبدیل شد، پژواکی بی‌پایان و فراموش‌نشدنی از تابستانی آتشین، زیبا تا دردناک، دردناک و زیبا!

نام شخص، نام سرزمین شده است

«در پنجاه و پنجمین سالگرد فداکاری خانم دانگ توی ترام، استان کوانگ نگای تصمیم بسیار عاقلانه‌ای گرفت: نامگذاری دو کمون در با تو به نام دانگ توی ترام که به تازگی ادغام شده بودند. ما می‌دانیم که طبق آداب و رسوم روستاهای ویتنامی از دوران باستان، کسانی که «پیشینیان» نامیده می‌شدند، کسانی که در روستا مشارکت داشتند، روستایشان به نام آنها نامگذاری می‌شد. اکنون، خانم توی ترام به چنین پیشینی تبدیل شده است، فردی که در توسعه عشق به مردم، عشق به کشور، عشق به میهن نقش داشته و برای آن عشق‌های والا فداکاری کرده است.»

و من فکر می‌کنم، امیدوارم، چه کسی می‌داند، رودخانه‌ی لیانگ که از با تو می‌گذرد، روزی «رودخانه‌ی تراموا دانگ توی» نام خواهد گرفت. اگر زمینی وجود داشته باشد، باید رودخانه‌ای هم باشد، زیرا رودخانه زمین را غنی می‌کند، رودخانه زیباترین تصویر یک سرزمین است. رودخانه‌ی تراموا دانگ توی...» ( شاعر تان تائو )

منبع: https://thanhnien.vn/dang-thuy-tram-va-nhung-mua-he-dinh-menh-don-dau-va-dep-de-185250616094204717.htm


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

گل‌های آفتابگردان وحشی، شهر کوهستانی دا لات را در زیباترین فصل سال به رنگ زرد درمی‌آورند.
جی-دراگون در طول اجرایش در ویتنام، با استقبال پرشور تماشاگران مواجه شد.
یک طرفدار زن با لباس عروس در کنسرت جی-دراگون در هونگ ین شرکت کرد
مجذوب زیبایی روستای لو لو چای در فصل گل گندم سیاه

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

مجذوب زیبایی روستای لو لو چای در فصل گل گندم سیاه

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول