Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

سفرنامه ویتنام: جشنواره بهار

Báo Thanh niênBáo Thanh niên12/12/2024


قرار بود گشت و گذار جشن بهار شش هفته پیش انجام شود. یک سری اتفاقات ناگوار رخ داد، از جمله هوای بد، بیماری ملکه‌های همسر و صیغه‌ها، مشکلاتی که نایب‌السلطنه‌ها ایجاد کرده بودند و نمی‌دانم چه چیزهای دیگری، که همه باعث شد سفر به تعویق بیفتد.

ما آن سفر را هشت روز قبل، در یک بعدازظهر باشکوه، آغاز کرده بودیم. روز قبل، در امتداد مسیرهایی که راهپیمایی طی کرده بود، پرچم‌ها و بیرق‌های رنگارنگ در باد به اهتزاز درآمده بودند و مردم شهر و روستاهای مجاور محراب‌های کوچکی پر از میوه و گل، با چترهای طلایی، مشعل‌های عود و چراغ‌هایی که در یک ردیف چیده شده بودند، برپا کرده بودند.

Du ký Việt Nam: Lễ Nghinh Xuân- Ảnh 1.

هنرمندان دربار سلطنتی هوئه

جشنواره با بازدید از کاخ فرستاده امپراتوری آغاز شد. پادشاه، در حالی که نگهبانانش با کلاه‌های قرمز و رنگ‌شده او را همراهی می‌کردند، از رودخانه پایین رفت، جایی که قایق سلطنتی منتظر بود. در آنجا، مردان پابرهنه تا حد امکان مرتب صف کشیده بودند، برخی نیزه در دست داشتند و برخی دیگر تفنگ. کل صحنه با وقار بود. نور خورشید لباس‌های قدیمی را نوتر نشان می‌داد و مردم، ماندارین‌ها را در لباس‌های ابریشمی زیبای تشریفاتی‌شان، در حالی که چتر به دست‌ها، پیپ به دست‌ها و سینی‌های فوفل در دو طرفشان بودند، تحسین می‌کردند.

یک قایق بلند که حدود ۴۰ پاروزن آن را هدایت می‌کردند، قایق سلطنتی را یدک می‌کشید و فرمانده در دماغه، با بلندگو در دست، دستور می‌داد، به جلو و عقب قدم می‌زد، با اشاره دست اشاره می‌کرد و طوری به نظر می‌رسید که گویی از مسئولیت خود بسیار متأثر شده است، گویی یک قایق گشتی را در معرض خطر هدایت می‌کند. برای اطمینان بیشتر، یک خدمتکار فداکار که شناگر خوبی نیز بود، در کنار قایق شنا کرد تا در صورت غرق شدن، خانواده سلطنتی را نجات دهد.

عبور از تنگه ده دقیقه طول کشید. از محل پهلوگیری قایق تا محل اقامت پاپ، تفنگداران دریایی به عنوان گارد احترام ایستاده بودند. فاصله حداکثر ۱۰۰ متر بود. پادشاه تان تای در تمام طول مسیر در یک تخت روان نشسته بود، رفتاری باشکوه، چشمانی متمرکز و دستانی در هم قلاب، مانند یک مجسمه بودا. در آستانه در، پادشاه به آرامی و با وقار از هر پله بالا رفت، سپس از لابی بزرگ و اولین اتاق نشیمن عبور کرد.

غذای سبکی آماده شده بود. سر میز پادشاه، فقط رزیدنت، فرمانده ارتش و بالاترین مقام دربار پس از پادشاه - توی لی وونگ، پسر پادشاه مین مانگ - حضور داشتند. حتی در سن بالا، بیش از ۸۰ سال، او همچنان با دیدن پادشاه تعظیم می‌کرد. دیدن این پیرمرد که در مقابل پادشاه جوانی زانو زده بود - که با آرامش، چهره‌ای متکبر، با شنل طلایی بلند مزین به جواهرات و درخشان مانند یک صندوقچه مقدس، ادای احترام می‌کرد، عجیب بود.

با این حال، به محض اینکه پشت میز نشستند و شامپاین ریخته شد، پادشاه تان تای ماهیت واقعی خود را نشان داد. بت با پسری خوش‌قیافه جایگزین شد که با کنجکاوی از شیئی به شیئی دیگر نگاه می‌کرد و مانند گنجشکی جسور بالا و پایین می‌پرید. از طریق پنجره بزرگ، پادشاه جوان به راحتی ایستاد تا گروه مهمانانی را که در اتاق کناری، دور میز ضیافت مجلل آماده شده بودند، تماشا کند: حدود 30 افسر و مقام دولتی حضور داشتند اما هیچ زنی در میان آنها نبود. زنان مجاز به شرکت در چنین گردهمایی‌هایی نبودند.

گفتگو به گپ و گفت‌های کوتاه محدود شد. علاوه بر این، پادشاه بسیار ساکت بود؛ چند کلمه‌ای در مورد فرماندار کل سابق، سلامی به فرماندار کل جدید، چند سوال در مورد جزئیات داخلی، یک نقاشی، یک پرده، همین. با این حال، مشخص بود که پادشاه حال و هوای خوبی دارد و سعی می‌کند بازدید را طولانی‌تر کند. دو برادر کوچکتر پادشاه تان تای، دو کودک ۸ تا ۱۰ ساله، نیز در حال خوشگذرانی بودند. آنها با لباس سبز، پشت صندلی پادشاه ایستاده بودند، کیک و شیرینی بادام می‌خوردند و صحبت می‌کردند.

پس از یک ساعت، پادشاه عقب‌نشینی کرد، دوباره از رودخانه عبور کرد و به گشت و گذار خود در شهر ادامه داد. تا عصر، صف طولانی در دو ساحل رودخانه دونگ با راهپیمایی کردند. مردم مجبور بودند برای نشان دادن احترام در خانه‌های خود پنهان شوند: تماشای عبور پادشاه و نگاه کردن به او کفر محسوب می‌شد. فقط چند پیرمرد در مقابل محراب کوچک با عودسوزهای دودزا زانو زده بودند. به کسانی که مدت زیادی سختی‌های زندگی را تحمل کرده بودند، امتیازاتی داده می‌شد.

همچنان که در این نمایش مذهبی تأمل می‌کردم، همچنان که سرهای سفید را می‌دیدم که در برابر بت زنده‌ای که سفرش برای شهر خوشبختی به ارمغان آورده، گل‌ها را شکوفا کرده، میوه‌ها را رسیده، بیماران را سالم کرده و به فقرا امید بخشیده بود، تعظیم می‌کردند، می‌فهمیدم که پایبندی به آداب و رسوم و آیین‌های سنتی چقدر در روح این مردم ریشه دوانده است، و کسانی که فکر می‌کردند می‌توانند بدون کمک زمان همه آنها را از بین ببرند، یا بی‌ملاحظه بودند یا ساده‌لوح.

تنها پس از غروب آفتاب بود که جمعیت به آرامی به شهر بازگشت. آخرین نفر از همراهان مدت‌ها پیش ناپدید شده بودند و ما هنوز می‌توانستیم مسیری را که جمعیت طی کرده بود، از روی گرد و غباری که زیر قدم‌هایشان بلند می‌شد و از روی پودر طلایی که در هوای آرام معلق بود، حدس بزنیم. (ادامه دارد)

(نقل قول از نگوین کوانگ دیو از کتاب « اطراف آسیا: کوچینچینا، ویتنام مرکزی و ویتنام شمالی»، ترجمه شده توسط هوانگ تی هانگ و بوی تی هی، انتشارات آلفابوکز - مرکز بایگانی ملی ۱ و انتشارات دن تری، منتشر شده در ژوئیه ۲۰۲۴)



منبع: https://thanhnien.vn/du-ky-viet-nam-le-nghinh-xuan-185241211224355723.htm

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

فلات سنگی دونگ وان - یک «موزه زمین‌شناسی زنده» نادر در جهان
شهر ساحلی ویتنام در سال ۲۰۲۶ به برترین مقاصد گردشگری جهان تبدیل می‌شود
«خلیج ها لونگ را از روی خشکی تحسین کنید» به تازگی وارد فهرست محبوب‌ترین مقاصد گردشگری جهان شده است.
گل‌های نیلوفر آبی که از بالا به رنگ صورتی درمی‌آیند

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

ساختمان‌های بلندمرتبه در شهر هوشی مین در مه فرو رفته‌اند.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول