شوهرم یک «خواهر کوچکتر» دارد که از زمان دانشگاه از او خوشش میآمد، اما حاضر به ازدواج نیست. او همیشه برای غذا خوردن و خرید با مادرشوهرم به خانه من میآید. گاهی اوقات میشنوم که او از شوهرش بدگویی میکند و سعی دارد رابطه بین من و مادرشوهرم را خراب کند.
از شوهرم شنیدم که میگفت آن دختر قبلاً در همان دانشگاهی درس میخواند که شوهرم درس میخواند، ۴ سال از او کوچکتر بود و دختر دوست مادرش هم بود. این دو مادر در ابتدا قصد داشتند فرزندانشان را با هم به ازدواج هم درآورند، دختر هم از شوهرم خیلی خوشش میآمد، اما شوهرم هیچ توجهی نکرد.
«خواهر کوچک» شوهرم اغلب به خانه من میآید (عکس از KT)
بعد از ازدواجمان، «خواهر کوچکتر» شوهرم هنوز هم اغلب برای غذا خوردن و خرید با مادرشوهرم به خانه من میآمد. خیلی وقتها عمداً سعی میکرد به شوهرم نزدیک شود، بعد هم سعی میکرد بدگویی کند و رابطه بین من و مادرشوهرم را خراب کند.
او به عنوان مهمان برای بازی به خانه من میآمد اما طبیعتاً طوری رفتار میکرد که انگار در خانه خودش است. او با همه اعضای خانواده شوهرم دوستانه رفتار میکرد، اما وقتی فقط من و او بودیم، دیگر از آن حالت ملایم و دوستداشتنی خبری نبود، بلکه رفتارش آشکارا چالشبرانگیز بود.
با شوهرم صحبت کردم، اما او گفت که من بیش از حد حساس و حسود هستم، بدون هیچ دلیلی.
منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/em-gai-mua-cua-chong-thuong-xuyen-den-nha-toi-an-com-mua-sam-cung-me-chong-172241220144348381.htm
نظر (0)