در خانهای قدیمی در دهکده نوی، کمون توی وان، شهر ویت تری، آقای وو دین خویین در حالی که اخبار مربوط به درگذشت دبیرکل نگوین فو ترونگ را تماشا میکرد، ساکت بود و چشمانش پر از اشک بود. نیم قرن پیش، او به مدت ۳ سال همکلاسی و هم اتاقی دبیرکل بود...
آقای وو دین خویِن - معاون سابق رئیس اداره تبلیغات کمیته حزبی استان وین فو (سابق)، همکلاسی سال سوم دانشکده اقتصاد - سیاست (۱۹۷۳ - ۱۹۷۶) در مدرسه عالی حزبی نگوین آی کواک (که اکنون آکادمی ملی سیاست هوشی مین است) دبیر کل نگوین فو ترونگ، امسال ۸۵ ساله است.
با موهای سفید و چشمانی درخشان، ذهن یک عضو حزب با نزدیک به ۶۰ سال سابقه عضویت در حزب، گویی پر از ارزشمندترین خاطرات زندگیاش است. در اعماق خاطراتی که هرگز ذرهای غبار از آن دوران به جا نمانده، تصویر رفیق نگوین فو ترونگ وجود دارد - همکلاسیای که همیشه کوشا بود، با صمیمیت، محبت و نهایت سادگی زندگی میکرد.
«در آن زمان، در کلاس فارغالتحصیلی سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۶، بیش از ۲۰ دانشجو از شمال و جنوب بودند که آقای ترونگ جوانترین آنها بود و تنها ۲۹ سال داشت. در آن زمان، او سردبیر مجله کمونیست بود و من مدرس بخش اقتصاد مدرسه نگوین آی کواک پنجم بودم. به دلیل تحصیل متمرکز، همه دانشآموزان در مدرسه زندگی میکردند و غذا میخوردند و فقط یکشنبهها مرخصی داشتند تا به خانه بروند. در خوابگاه کوچک، چهار برادر، من، آقای ترونگ و دو دانشجوی دیگر، که هر کدام یک تخت یک نفره داشتند، با هم زندگی میکردیم و داوطلبانه یکدیگر را به مطالعه و تحقیق توصیه میکردیم. بعد از مدرسه، یکدیگر را دعوت میکردیم تا بدمینتون بازی کنیم و با هم ورزش کنیم.»

آقای خویین با احساسی سرشار از احساسات، سالهای تحصیلش در یک کلاس با دبیرکل نگوین فو ترونگ را به یاد آورد.
اگرچه آقای خویین ۵ سال بزرگتر بود، اما هنوز هم برای نشان دادن احترامش، دبیرکل نگوین فو ترونگ را «برادر» صدا میزد. به یاد او، برادر کوچکترش بسیار ساده بود و صندلهای لاستیکی و پیراهن قهوهای قدیمی سادهای میپوشید. او مهربان، صمیمی، بردبار و صمیمی با برادرانش بود. او با پشتکار درس میخواند و مستقیماً بر تحقیق در آثار کلاسیک مارکسیسم-لنینیسم، از جمله «سرمایه» کارل مارکس، تمرکز داشت و از آن دانش به عنوان پایه و اساس حرفه آینده خود استفاده کرد.
دوره کارشناسی ارشد تمام شد، همکلاسیهایش با ناراحتی از یکدیگر خداحافظی کردند و هر کدام راه خود را رفتند. آقای خویِن برای ادامه کار و تدریس به مدرسه نگوین آی کواک پنجم بازگشت. در سال ۱۹۸۶، او به زادگاهش بازگشت و معاون مدیر مدرسه حزبی استان وین فو و سپس معاون رئیس اداره تبلیغات کمیته حزبی استان وین فو شد.
بیست سال پس از فارغالتحصیلی، در بیستم ماه مه ۱۹۹۶، کلاس سوم دانشکده اقتصاد و سیاست فرصت یافت تا در مدرسه قدیمی خود دوباره گرد هم آیند. دوستان با وجود دههها فاصله، با هم دست دادند و احوالپرسی کردند، اما خاطرات روزهای تحصیل در کنار هم و غلبه بر مشکلات و سختیهای فراوان، هنوز هم کامل و دستنخورده باقی مانده بود، گویی همین دیروز اتفاق افتاده بود.

عکسی که با دبیرکل نگوین فو ترونگ در گردهمایی کلاسها در سال ۱۹۹۶ گرفته شده، یادگاری گرانبهایی برای اوست.
آقای خویین با ورق زدن عکس قدیمی تجدید دیدار کلاس که با دقت در یک چمدان مشکی رنگ و رو رفته نگهداری میشد، با احساسی خاص به هر کدام از همکلاسیهایش اشاره کرد و نام آنها را معرفی کرد: این آقای ترونگ است، این آقای تیچ است، آقای کاپ، آقای کوانگ... آن روز، آقای ترونگ هم شرکت داشت، او یک کت قهوهای گرم پوشیده بود، موهایش داشت خاکستری میشد اما چهرهاش همیشه درخشان و هیجانزده بود.
سپس آقای خویین سکوت کرد. فیلم خاطرات آخرین باری که دبیرکل نگوین فو ترونگ را ملاقات کرده بود، مانند موجی در ذهنش موج میزد. «در دورانی که معاون رئیس اداره تبلیغات کمیته حزبی استان وین فو بودم، اولین کلاس تئوری سیاسی پیشرفته را در استان برگزار کردم. از آقای ترونگ، که در آن زمان دبیر کمیته حزبی هانوی بود، دعوت کردم تا در سالن کاهگلی ساده اداره تبلیغات، برای کادرهای کلیدی در مورد حزبسازی سخنرانی کند. چطور میتوانستم فراموش کنم؟ آن روز دقیقاً روز عروسی پسر چهارمم بود. بعد از اینکه آقای ترونگ سخنرانی خود را انجام داد، اجازه خواستم به خانه بروم تا عروسی پسرم را ترتیب دهم. خانه من کوچک است و در کنار یک برکه قرار دارد و من امکانات مالی نداشتم، بنابراین جرات نکردم کسی را برای شرکت در آن دعوت کنم. اما او و همه دانشآموزان چطور از این موضوع مطلع شدند؟ من از برادرانم هدایای تبریک دریافت کردم، از جمله هدیهای از آقای ترونگ برای جشن گرفتن شادی نوهام. خیلی شگفتزده شدم... تحت تأثیر قرار گرفتم، بسیار متأثر شدم و بسیار ارزشمند بودم. فردی با مدرک و قدرت، در عین حال بسیار صمیمی، صمیمی، مهربان، معنادار و عمیق. آن روز همچنین آخرین باری بود که آقای ترونگ را حضوری ملاقات کردم...».
آقای خویین که همیشه با تمام احترام و تحسین، سفر دبیرکل و مسئولیتهای مهمی را که بر عهده گرفته بود، دنبال میکرد، از زمان شنیدن اطلاعیه دفتر سیاسی در مورد سلامتی دبیرکل، متوجه شد که این بار به نظر میرسد نشانه شومی وجود دارد.
«عصر ۱۹ جولای، وقتی تلویزیون اعلام کرد که دبیرکل درگذشته است، احساس فقدان، غم و اندوه عمیقی داشتم. خاطرات نیم قرن پیش، زمانی که همکلاسی بودیم، ذهنم را فرا گرفت... تولد، پیری، بیماری و مرگ قوانینی هستند که همه باید از سر بگذرانند، اما درگذشت دبیرکل نگوین فو ترونگ ضایعهای بزرگ و جبرانناپذیر برای کل ملت است. رهبری بااستعداد، پرهیزگار، فداکار و نمونه برای حزب، ارتش و مردم ما، مردی بزرگ اما بسیار معمولی...» - آقای خویین بغض کرد و دستش را روی سینهاش گذاشت تا غم را در قلبش فرو بنشاند.
«تقریباً همه دانشجویان فارغالتحصیل آن زمان فوت کردهاند. من با آقای کوانگ، آقای سائو، آقای تیچ تماس گرفتهام... پس از مراسم تشییع جنازه دولتی، قصد داریم با هم به اقامتگاه رسمی در خیابان تین کوانگ شماره ۵، هانوی - جایی که خانواده دبیرکل نگوین فو ترونگ زندگی میکنند - برویم تا عود بسوزانیم و با او از دنیای خردمندان خداحافظی کنیم...».
کام نونگ
منبع: https://baophutho.vn/luu-luyen-tien-biet-nguoi-ban-hoc-nguyen-phu-trong-216095.htm






نظر (0)