Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

هنرمند شایسته هو چائو - خاطرات صحنه و زندگی: از «نارنگی‌هایم» متشکرم

یادداشت سردبیر: هنرمند شایسته، هوو چائو، در خاطرات خود نه تنها از خانواده معروف تان مین تان نگا، نیکوکاران بزرگ خود، نام برده است... بلکه از همکارانش که در طول دوران طولانی فعالیت هنری‌اش او را همراهی می‌کردند نیز یاد کرده است. در میان آنها، یک جفت دوست صمیمی بسیار ویژه در صنعت نمایش ویتنام وجود داشت: هونگ دائو - هونگ وان.

Báo Thanh niênBáo Thanh niên19/09/2025

هنگ دائو

سال‌های زیادی گذشته است و ما فقط گاهی اوقات همدیگر را ملاقات کرده‌ایم، چون در دو جای دور از هم هستیم، چون زندگی هنری برای هر کدام از ما پر از فراز و نشیب‌های فراوان است. ما فقط مدت کوتاهی با هم گپ زدیم و سپس هر کدام راه خود را رفت. خیلی کم پیش می‌آید، خیلی کم پیش می‌آید که روی یک صحنه باشیم، آواز بخوانیم و مثل «روزگار قدیم» خوش بگذرانیم. زمانی که هوو نگیّا، هوو چائو، هونگ وان، هونگ دائو... روی هر صحنه یا استودیویی حضور داشتند.

 - Ảnh 1.

هونگ دائو در جوانی «خزانه‌دار» هوو چائو بود.

عکس: NSCC

خوشبختانه، اخیراً، من و «او» چند روزی فرصت داشتیم تا با هم «فیلم» بگیریم. با خوشحالی از او خواستم عکس‌های جدید بگیرد. او هم به همان اندازه «شاد» بود، مثل یک گل لبخند درخشانی می‌زد. کنار هم نشسته بودیم، دیگر جوان نبودیم، اما گرم‌تر و تأثیرگذارتر از دوران جوانی‌مان. فیلم «داغ» را به یاد دارم وقتی زندگی به ما یک نارنگی می‌دهد و جمله‌ای بی‌پرده به... فیسبوک گفت: وقتی زندگی به ما یک... هلو می‌دهد.

بله، ما دوران جوانی خاطره‌انگیزی را با هم پشت سر گذاشته‌ایم. او هونگ دائو است، هدیه‌ای گرانبها که زندگی به من داده است.

چطور فراموش کنم که او چه کارهایی برایم انجام داده است.

من با یک مادربزرگ ثروتمند بزرگ شدم، چون فرزندان زیادی داشت و یک شوهر هنرمند... اما در مواقع ضروری، مادربزرگ مبلغ قابل توجهی پول پس‌انداز می‌کرد تا یک گروه تئاتر باز کند، خانه بخرد...

در مورد من، یک پسر دست و پا چلفتی و دست و پا چلفتی، من هرگز در مورد پول مطمئن نیستم، پولی که به دست می‌آورم فقط از طریق انگشتانم جاری می‌شود، بی‌پایان. باد به خانه‌ای خالی می‌وزید. مجبور شدم از هونگ دائو بخواهم که "نگهدارنده کلیدها" باشد. دائو برای من متاسف بود، همیشه سینه خیز می‌رفتم و "شخم می‌زدم" تا نمایش‌ها را اجرا کنم، صرف نظر از روز یا شب، صرف نظر از استان‌های دور یا کوچک... اما من پولی نداشتم! من جای خودم را می‌دانستم، به محض اینکه پولی داشتم، آن را به دائو می‌دادم تا نگه دارد. اگر با هم یا در نزدیکی اجرا می‌کردیم، فوراً پول را به دائو می‌دادم، اگر دور اجرا می‌کردیم، سعی می‌کردم آن را پس انداز کنم و منتظر روزی باشم که همدیگر را ملاقات کنیم تا "آن را تحویل دهم"...

بدون یادداشت، بدون خاطره‌ای از اینکه چقدر دادم، اعتماد مطلق. وقتی به خاطر خرج‌های بی‌هدف «درخواست پس گرفتنش را کردم»، دائو از دادنش امتناع کرد... او خیلی با دقت از من سوال کرد، و بعد... به هیچ وجه!

وقتی برای رفتن به محل کار به موتور نیاز داشتم، التماس می‌کردم: «دائو، می‌خواهم یک موتور بخرم... بدون موتور نمی‌توانم سر کار بروم. خجالت‌آور است که مدام موتور را با کسی شریک شوم. نمی‌دانم هنوز پول کافی برای خرید موتور دارم یا نه؟»

دائو همچنین گوش و پیشانی‌اش را خاراند و کمی فکر کرد. سپس دائو «چند دسته پول» به من داد که با طنابی بسیار محکم بسته شده بود. من لایه‌های منظم، با اسکناس‌هایی که به فرقه‌ها تقسیم شده بودند، پول‌های به سختی به دست آمده‌ای را که دوستم جمع‌آوری و در جایی امن نگه داشته بود، دیدم و تحت تأثیر قرار گرفتم.

به لطف آن، توانستم اولین موتورسیکلتم را بخرم. بنابراین «پول» داشتم، زیرا موتورسیکلت‌ها در آن زمان، همانطور که همه می‌دانند، به اندازه ثروت هنرمندان فقیر ارزش داشتند.

گرم، دوست‌داشتنی، چقدر کمیاب.

بعد از سال‌ها، حالا معلم نسل‌های زیادی از دانش‌آموزان هستم. می‌توانم بشنوم که مردم به من بله یا نه می‌گویند. فقط «او» حق دارد قلدری کند و سرم داد بزند... در مورد من، به هلوی عزیزم نگاه می‌کنم و با خوشحالی می‌خندم. هر چه او می‌گوید، من ساکت می‌مانم یا به شوخی جواب می‌دهم که «جرأت» بحث کردن ندارم!

هونگ ون

ون واقعاً نماد زندگی است، نه فقط برای من، بلکه برای هر کسی که به او نزدیک می‌شود. او شیرین، خونگرم، مهربان و سخاوتمند است. ما مدت‌هاست که دوستان صمیمی هستیم، خاطراتمان لبریز است، خاطراتمان بی‌پایان است. ما همیشه به هم زنگ می‌زنیم، گاهی اوقات وقتی با هم "فیلم" می‌بینیم، با خوشحالی وانمود می‌کنیم که زن و شوهر، پدربزرگ و مادربزرگ، خانواده همسر، دوستان قدیمی هستیم... در حال دعوا و دوست داشتن یکدیگر... در حال اغراق و ابراز محبت به یکدیگر.

 - Ảnh 2.

هونگ وان در طول 30 سال گذشته بارها با هوو چائو همکاری داشته است.

عکس: NSCC

و این «داستان شادی» است که خودش برایم تعریف کرد، وقتی از او پرسیدم که آیا چیزی از گذشته به یاد دارد یا نه. بیست سال پیش، من، مین نهی و او با هم برای فیلمبرداری رفته بودیم. هونگ وان باردار پسر کوچکش، تره فی، بود، شکمش بزرگ بود، بنابراین بسیار «باشکوه» به نظر می‌رسید. وقتی به صحنه‌ای رسید که زن باردار سوار کالسکه شد، در راه رفتن مشکل داشت، من دولا شدم و تمام تلاشم را کردم تا از او حمایت کنم، نگران بودم و سعی می‌کردم مهربان باشم، زیرا در آن زمان بسیار بیمار و لاغر بودم.

مین نهی که در همان نزدیکی ایستاده بود نیز عصبی بود و به شوخی می‌گفت: «فکر می‌کنی می‌توانی از پسش بربیایی؟ اگر کسی روی تو بیفتد، ستون فقراتت فرو می‌ریزد.»

خسته بودم، بنابراین عصبانی شدم و با غرغر به او گفتم: «می‌توانی کمکم کنی؟ چرا فقط آنجا ایستاده‌ای و مزخرف می‌گویی؟»

همین. هونگ وان به من یادآوری کرد که به خاطر تری فی توی شکمش که عمو چائو کمی کمکش کرده بود، حالا او یک مرد جوان تقریباً ۱ متر و ۹ سانتی‌متری، بااستعداد و "باشکوه" بود. من هم از آن دسته آدم‌های ضعیف بودم اما تری فی حتی قدبلندتر بود، ارشد من گاهی اوقات مجبور می‌شد گردنش را کمی بالا بگیرد اگر می‌خواست با او "صحبت" کند. او همچنین سابقه کارگردانی داشت. چه کسی می‌داند، شاید روزی آن پیرمردها بازیگر او شوند.

 - Ảnh 3.

گروه "چهار اچ": هوو نگیا، هونگ وان، هونگ دائو، هوو چاو در سال 2022

عکس: NSCC

فکر کردن به "اینطور" بودن، خیلی خوشحالم می‌کنه!

ای شادی کوچک زندگی.

از دوستان عزیزم، دوستان هنرمندم و دیگر دوستان نزدیکم - که آرام پشت هاله هنرمندان ایستاده‌اند - سپاسگزارم.

از شما به خاطر حمایت آرام‌بخش، آرامش خصوصی و پایداری که همیشه می‌توانم در مواقع چالش‌ها و طوفان‌های سخت به آن تکیه کنم، سپاسگزارم.

از زندگی سپاسگزارم که نارنگی‌های گرانبهای عشق را به من ارزانی داشته است.

منبع: https://thanhnien.vn/nsut-huu-chau-hoi-uc-san-khau-va-cuoc-doi-cam-on-nhung-qua-quyt-cua-toi-185250918221134374.htm


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

برای تجربه گردشگری سبز در موئی نگوت و سونگ ترم، از یو مین ها دیدن کنید
تیم ویتنام پس از پیروزی مقابل نپال به رتبه فیفا ارتقا یافت، اندونزی در خطر است
۷۱ سال پس از آزادی، هانوی زیبایی میراث خود را در جریان مدرن حفظ کرده است
هفتاد و یکمین سالگرد روز آزادسازی پایتخت - تقویت روحیه برای هانوی جهت گام نهادن محکم به دوران جدید

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

No videos available

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول