آقای وین با معرفی فعال یک مشاور فروش خودرو زن به پسرش، عروس رضایتبخشی به دست آورد.
داستان عشق سرعت
در سال ۲۰۲۱، کائو نونگ (که در حال حاضر ۲۶ ساله و اهل بین فوک است) به عنوان مشاور فروش در یک فروشگاه خودرو در بین فوک کار میکرد. نونگ در حین انجام وظیفه در فروشگاه، با مشتری به نام آقای دو نگوک وین (۶۰ ساله، اهل بین فوک) آشنا شد. آقای وین برای مشورت در مورد خرید خودرو به فروشگاه آمد .
عکسی که یادبود اولین باری است که نونگ پدر شوهرش را در نمایشگاه ماشین ملاقات کرد
آقای وین با دیدن دختر جوان فعال و کاردان، درباره زادگاه، سن، وضعیت تأهل و... او پرسید و سپس او را به پسرش معرفی کرد.
نونگ گفت: «پدرم در آن زمان خیلی مشتاق بود، شماره تلفن، فیسبوک و زالو خودش را به من داد و گفت که فوراً او را ذخیره و به عنوان دوست اضافه کنم. من با خوشحالی شوخی کردم، چون انتظار نداشتم این رابطه به واقعیت تبدیل شود.»
بعد از اولین ملاقات، آقای وین فعالانه به نونگ پیامک فرستاد تا در مورد شرایط خواستگاری سوال کند. او آنقدر هیجانزده بود که ابتکار عمل را به دست گرفت و به دو مین فوک - پسر آقای وین - پیامک فرستاد.
مین فوک (که در حال حاضر ۲۶ سال دارد) سربازی در بین فوک است. پس از تنها چند مکالمه کوتاه، این دو به یکدیگر علاقهمند شدند. پس از تنها ۱۰ روز صحبت آنلاین، نونگ توسط والدین شوهر آیندهاش به واحد نظامی برده شد تا با مین فوک ملاقات کند.
در اولین ملاقاتشان، نونگ کمی ناامید شد زیرا طرف مقابل سبزه و لاغر بود. با این حال، از نظر احساسی، احساس میکرد که او کامل و همهجانبه است. آن دو طوری با هم آشنا بودند که انگار مدتهاست یکدیگر را میشناسند.
این زوج پس از بیش از یک ماه آشنایی، ازدواج کردند.
همان روز، مین فوک ابتکار عمل را به دست گرفت و عشق خود را اعتراف کرد و نونگ با سر تایید کرد.
با حمایت هر دو خانواده، داستان عاشقانه این زوج خیلی خوب پیش رفت. در اوایل سال ۲۰۲۲، آنها پس از ۱.۵ ماه آشنایی، رسماً ازدواج کردند.
سخنان شوهر در اتاق زایمان همسرش را تحت تأثیر قرار داد
تقریباً ۳ سال پس از ازدواج، نونگ احساسات زیادی را تجربه کرد. او با صبر و حوصله به شوهرش گوش میداد و او را درک میکرد و مصرانه آرزوی تغییر او را ابراز میکرد.
«شوهرم در مهارتهای حرفهایاش خوب است اما در جنبههای دیگر مانند ارتباطات، کارهای خانه، آشپزی کاملاً بد است... با این حال، او همه این چیزها را برای من یاد گرفت.»
خانه شاد نونگ و فوک
من همه کار از زمزمه کردن گرفته تا تشویق کردن و تحسین کردن او را انجام دادم تا به او کمک کنم در نقش خود به عنوان یک همسر و پدر بهتر عمل کند. اما این تغییر یک شبه اتفاق نیفتاد، بلکه یک فرآیند بود.»
در طول دوران بارداری، نونگ همیشه توسط شوهرش برای معاینات دوران بارداری برده میشد. در روز زایمان، شوهرش او را از نظر روحی تشویق کرد و به خوبی از او مراقبت کرد.
نونگ گفت: «بعد از زایمان، آنقدر درد داشتم که نمیتوانستم بهداشت شخصیام را رعایت کنم. مادرم به من گفت که بگذارم او مرا بشوید، اما شوهرم این کار را به عهده گرفت و گفت: 'نه، من این کار را برای تو انجام میدهم، همسرم.' این آرامشبخشترین چیزی بود که در طول زایمانم گفتم.»
در طول این سالها، نونگ و همسرش زمان بیشتری را جدا از هم گذراندهاند تا با هم. فوک مجبور است در پایگاه نظامی کار کند، ماهی دو بار به خانه بیاید و هر بار دو روز در خانه بماند.
هر بار که به خانه میآید، ابتکار عمل را به دست میگیرد تا از همه چیز مراقبت کند، مانند تمیز کردن خانه، مراقبت از بچهها، آموزش آنها... نونگ اعتراف میکند که زمانی بود که از زندگی دور از شوهرش بسیار غمگین بود، اما اکنون زندگی و احساسات خود را متعادل کرده است.
مادرشوهر با خوشحالی از عروسش به خانه استقبال میکند
والدین شوهرش برای نونگ پشتوانه محکمی هستند. او در کارهای خانه و مراقبت از فرزندان توسط والدینش حمایت میشود تا بتواند با آرامش خاطر کار کند. در زندگی روزمره، هر دو طرف به درستی رفتار میکنند و صمیمانه از یکدیگر مراقبت میکنند.
نونگ گفت: «پدرشوهرم احتمالاً کسی است که بیشترین تغییر را کرده است. حتی مادرشوهرم هم همین نظر را داشت. در طول این سالها، او آرامتر شده و بیشتر به حرف فرزندانش گوش میدهد.»
نونگ همچنین با جسارت بسیاری از عادات خانواده شوهرش را تغییر داد. پیش از این، خانواده شوهرش اغلب به مناسبتهای خاص سال اهمیتی نمیدادند، به یکدیگر آرزوها و هدایای ویژه نمیدادند.
وقتی نونگ عروس شد، برای ایجاد فضایی گرم و صمیمی، مهمانیهای تولد را برای همه اعضای خانواده ترتیب داد و در تعطیلات ویژه به والدینش هدیه داد.
«اولش، پدرم این را عجیب و دست و پا گیر یافت، اما در ۲۰ اکتبر، برای اولین بار در ۳۰ سال زندگی مشترک، رفت تا برای مادرم هدیه بخرد.»
حتی شوهرم هم همینطور است، حالا در هر تعطیلات، او به خانه زنگ میزند تا به پدر و مادرش تبریک بگوید، اعضای خانواده این را میبینند و از او پیروی میکنند... این من را خیلی خوشحال میکند.»
نونگ معتقد است که وقتی زیر یک سقف زندگی میکند، نه تنها خودش باید یاد بگیرد که چگونه همسر و عروس باشد، بلکه شوهرش نیز باید یاد بگیرد که چگونه شوهر باشد و خانواده شوهرش نیز باید یاد بگیرند که چگونه والدین باشند...
نونگ گفت: «اگر هر طرف یک قدم به جلو بردارد، دو طرف یک قدم به یکدیگر نزدیکتر خواهند شد.»
منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/ong-chu-binh-phuoc-di-mua-o-to-bat-ngo-tim-duoc-nang-dau-nhu-y-172241213083139101.htm






نظر (0)