من و خیلیها میدانیم که شما در هانوی متولد، بزرگ شده و حرفه مد خود را در آنجا آغاز کردهاید. اما به نظر میرسد که از زمانی که به جنوب نقل مکان کردید، حرفه شما شکوفاتر و درخشانتر شده است . آیا سرزمین سایگون «از نظر زمان و مکان » برای طراح ها لینه تو «مطلوبتر» است ؟
- من ۳ سال است که در سایگون هستم و وارد چهارمین سال خود میشوم. درست است که نام من در سایگون بیشتر پخش شده است. اما این بدان معنا نیست که قبلاً نامی نداشتم. نام من در صنعت مد برای همه شناخته شده است، در واقع در هانوی ساخته شده است - گهوارهای که مرا پرورش داده و خلق کرده است. با این حال، تنها زمانی که به سایگون آمدم، این نام گستردهتر، بهتر و درخشانتر شد. سایگون واقعاً سرزمین فوقالعادهای برای شکوفایی و اوج گرفتن من است. اما صادقانه بگویم: سایگون برای همه است، نه فقط من. به همین دلیل است که مردم اغلب "به جنوب میروند".
چه چیزی در مورد سایگون وجود دارد که طراحی را که اصالتاً اهل هانوی است ، درک و پیشینه فرهنگی عمیقی از هانوی دارد و خانوادهای با سنت غنی از سه نسل دارد که همگی به هنر وابسته هستند، جذب میکند ؟
- در طول سه سالی که در سایگون بودم، در ابتدا زیاد نمیرفتم، هنوز هم مدام به آنجا میرفتم و نقش یک مهمان را بازی میکردم. تا زمان همهگیری کووید-۱۹ بیشتر در سایگون نماندم و متوجه شدم که اگر تصمیم گرفتم در سایگون زندگی کنم، باید یک شخص در سایگون باشم، نه مثل یک مهمان که راه را بلد نیست، خیابانها را نمیشناسد...
وقتی به سایگون نقل مکان کردم، میانسال بودم، دیگر عجول، عجول یا نابالغ نبودم. هنوز مشاهداتی داشتم، اما هنوز غافلگیر میشدم. چون اگر در سایگون بودم، هنوز یک هانویی میبودم. فرض کنید به خارج از کشور بروید، هنوز یک ویتنامی هستید که در خارج از کشور زندگی میکنید و همچنان ویژگیها، فرهنگ و سنتهای خود را حفظ میکنید.
متوجه شدم که چه در سایگون و چه در هر جای دیگر، من اول و مهمتر از همه یک مهاجر هستم. وقتی به آن سرزمین میروم و راهی برای زندگی، بقا و موفقیت پیدا میکنم، چیز جدید و جالبی وجود دارد که باید یاد بگیرم و با آن سازگار شوم. اما در آن مسیر یادگیری و سازگاری، هنوز هم باید تا حد امکان ویژگیهای خودم را حفظ کنم. اگر در سن ۲۰ تا ۳۰ سالگی آنجا را ترک میکردم، شاید مجبور نبودم خودم را تغییر دهم تا به چیزی غیر از خودم تبدیل شوم. اکنون، من برای سازگاری تغییر میکنم، اما نه برای تغییر شخصیتم.
شما گفتید که شخصیت خود را تغییر نمیدهید، اما آیا طرحهای شما باید مطابق با سبک لباس پوشیدن مردم سایگون تغییر کند ؟
- من هنوز تغییر نکردهام، اما با طرحهای هانویی دارم مردم سایگون را تسخیر میکنم. و به همین دلیل هم موفق هستم. مردم من را از این دیدگاه میپذیرند، نه به این دلیل که دنبال طراحی به نام ها لینه تو با سبک سایگون هستند. مردم به ها لینه تو میآیند چون من یک طراح هانویی هستم. حتی هانوییها و شمالیها هم روح هانویی و روح شمالی را دوست دارند چون مدت زیادی در سایگون زندگی کردهاند؛ سایگونیها هم سبک هانویی را دوست دارند.
دوستی درباره من نوشت: «وقتی بانوی ابریشمپوش «به جنوب نقل مکان کرد»، گفتم ابریشم خوب است اما مخمل خیلی گرم است، هیچکس مخمل نمیپوشد. نمیدانم تو چه طلسمی روی من گذاشت، اما حالا همه در سایگون مخمل میپوشند.» از او به خاطر این حرف تشکر میکنم. بنابراین حالا فکر میکنم نیازی به تغییر ندارم، بلکه باید سایگون را با جوهره هانوی، جوهره هانوییها، فتح کنم.
محصولات شما عمدتاً بر روی پارچههای مخمل و ابریشم طراحی میشوند . و به نظر میرسد که شما خود را در بازار مد ویتنام به عنوان یک «زن مخمل و ابریشم » « جایگاه » دادهاید . خب، نظر شما در مورد « زن مخمل و ابریشم » بودن چیست ؟
- راستش را بخواهید، من خیلی خوششانس هستم. اولین شانسم این بود که به عنوان هنرمند در روزنامه لائو دونگ کار کردم. میتوان گفت آنجا "درختان بزرگ"، روشنفکران، نخبگان هانوی و ویتنام بودند. آن فرآیند برای من ارزشهای خوب زیادی ایجاد کرد و از افراد محترم و عالی آموختم. از این بابت لذت بردم و سپاسگزارم.
آن دوران جوانی به من کمک کرد تا مسیرم را پیدا کنم، که مخمل است، به هر دو معنا. به معنای واقعی کلمه، به معنای جنس - مخمل و ابریشم. اما مخمل همچنین یک سبک زندگی است، همانطور که اغلب میگوییم "بسیار مخملی زندگی کردن". مخمل در اینجا، علاوه بر عوامل مادی برای ایجاد یک سبک زندگی، به معنای پیچیدگی، تجمل و پایه فرهنگی نیز هست. این برای آنچه که من تجربه کردهام، قرار گرفتن در معرض، یادگیری و تعامل با نخبهترین افراد برای ایجاد روحیه مخملی بسیار مناسب است.
مخمل همچنین به معنای بهترین است. از آنجا که ابریشم بهترین پارچه است، مخمل نیز از ابریشم ساخته میشود. به همین ترتیب، من یک سبک زندگی خلق شدهام، بنابراین میخواهم آن سبک زندگی را به طور خاص از طریق پارچه مخمل و ابریشم منتقل کنم. علاوه بر این، روحی که میخواهم منتقل کنم بهترین است، یعنی زن مخمل و ابریشم.
بزرگترین آرزوی من این است که یک «زن لوکس» شوم، که همه مرا به عنوان یک «زن لوکس» بشناسند و میخواهم این را به همه زنان گسترش دهم.
من طرحهای شما را اینجا میبینم، چه از شکل یک سارافون استفاده کنند و چه از یک لباس تنگ، همه آنها از برشهای جسورانه، شکافهایی در کمر، سینه و ... استفاده میکنند تا به فرد کمک کنند بدن خود را نشان دهد. اما آیا تا به حال نگران این بودهاید که چنین جسارتی، ظرافت و زیبایی یک زن را از بین ببرد ؟
- این سوال بسیار خوبی است و من به پاسخ آن اطمینان دارم. من هنرهای زیبا را به روشی بسیار سیستماتیک در دانشگاه هنرهای زیبای صنعتی آموزش دیدم. در گذشته، کسانی که هنرهای زیبا میخواندند، چه در مدرسه بودند و چه نبودند، طبیعتاً باید نقاشی یاد میگرفتند. و در ابتدا مجبور بودند افراد را بدون لباس بکشند. آنها باید به معنای واقعی کلمه نقاشی میکردند، یعنی افراد برهنه را میکشیدند، به درستی نقاشی میکردند و اجازه خلق کردن نداشتند. همین امر در مورد کسانی که در کشورهای مختلف جهان هنرهای زیبا میخوانند نیز صادق است.
در مورد زیبایی زنان، هیچ چیز در دنیا زیباتر از بدن یک زن نیست، بنابراین نشان دادن هر چیزی زیباست، شانهها زیبا هستند، بازوها زیبا هستند، نشان دادن کمی از سینه زیبا است، کمر زیباست... من این را درک میکنم که تا حدودی به این دلیل که من یک زن هستم، زیبایی خودم را نیز میبینم. من آن را دوست دارم و بنابراین به زیبایی زنان، به زیبایی خودم احترام میگذارم. من میدانم چه چیزی باید نشان داده شود، چه چیزی باید نشان داده شود. نکته خوب این است که من کسی هستم که جرات میکند به شیوهای بسیار جسورانه خود را نشان دهد.
اما اینجاست که «مخملی» بودنش مطرح میشود. جسورانه است اما نه متظاهرانه. تا الان، من به خودم خیلی افتخار میکنم و همه اذعان دارند که طرحهای ها لینه تو جذاب، میتوان گفت شهوانی، بسیار جسورانه هستند، اما معمولی نیستند.
چطور میتوانید در عین حال که بسیار آزاد و گشادهرو هستید، بین مرتب و شیک بودن تعادل برقرار کنید ؟
- ما آثار تاریخی، ارزشهای فرهنگی ملموس و ناملموس داریم. این در امر ناملموس نهفته است، یعنی نمیتوانیم آن را تجزیه و تحلیل کنیم. این ظرافت و روح هنرمند است، در ذات هر فرد، ظرافت هر فرد، که فقط میتوان آن را حس کرد.
آن را حس کنید، چون هنر است. در واقع، بسیاری از مردم مد را با لباس اشتباه میگیرند. مد هنر است. بنابراین در مورد هنر، ما فقط میتوانیم آن را حس کنیم، نمیتوانیم آن را اندازهگیری کنیم، نمیتوانیم آن را تشخیص دهیم، نمیتوانیم آن را تعریف کنیم.
من از طرحهای شما در استفاده از رنگها بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم ، طراوت، رنگهای عشق ، هنر و خوشبینی در هر لباس وجود دارد. اما آیا فکر میکنید محصولات شما طرحهای بسیار کاربردی نیستند ؟
- در واقع، در تجارت بخشهایی وجود دارد. من بخش محبوب را انتخاب نمیکنم، که به معنای بسیار کاربردی است. من بخشی را انتخاب میکنم که صرفاً یک بازار خاص است. من محصولاتی با هنر زیاد تولید میکنم. درست مانند روزنامهنگاری، هر روزنامه هنوز خوانندگان خاص خود را دارد. در موسیقی، افرادی هستند که موسیقی کلاسیک را دوست دارند و افرادی هستند که موسیقی راک را دوست دارند. در اینجا ما نیز دوستداران مد و این سبک را داریم، بنابراین من تصمیم نمیگیرم که آن را برای اکثریت محبوب کنم. اما این بدان معنا نیست که هیچ خواننده یا مخاطبی وجود ندارد.
آیا خلاقیت برای یک هنرمند نیاز به نظم و انضباط دارد ؟
- در واقع، خلاقیت فقط برای هنرمندان نیست، خلاقیت برای همه است. به عنوان مثال، علم و فناوری نیز برای داشتن آنچه امروز داریم به خلاقیت نیاز دارند.
خلاقیت نوعی کار فکری است. بعضیها فکر میکنند خلاقیت نیازی به نظم و انضباط ندارد. اما من فکر میکنم دیوانگی هنوز دیوانه است، خلاق هنوز خلاق است، اما نظم و انضباط لازم است. زیرا خلاقیت نیز نوعی کار است و کار باید منظم باشد.
من همیشه برای خودم نظم و انضباط تعیین میکنم. مثلاً، امروز از خواب بیدار نمیشوم و قبل از کار کردن آن را دوست دارم. مد، حوزه بسیار سختی است. من باید سالی دو مجموعه منتشر کنم و مد باید جدیدترین باشد، در غیر این صورت مردم میگویند از مد افتاده است. مشتریان همیشه چیزهای جدید میخواهند، آنها امروز یک لباس میخرند و ماه بعد برمیگردند و میپرسند: «چه چیز جدیدی برای من دارید؟»
بنابراین مد به آن آسانی که مردم میبینند نیست، زیرا به خلاقیت مداوم نیاز دارد. من نمیخواهم مقایسه کنم، اما فقط مثالهایی میزنم تا هر کسی بتواند نظرات خودش را داشته باشد. یک نویسنده میتواند مرتباً بنویسد یا فقط یک اثر در زندگیاش بنویسد، اما همچنان میتواند خوب زندگی کند، زیرا کتابها میتوانند بارها چاپ مجدد شوند، یک قطعه موسیقی هم همینطور است. اما اگر تصمیم بگیرید که این مسیر را به صورت حرفهای دنبال کنید، مد امکانپذیر نیست.
برای داشتن یک نمایش مد که همه مشتاقانه منتظر آن باشند ، فکر میکنم فقط لباس ، صدا ، نور مهم نیست ، بلکه تجربه هر طراح نیز مهم است .
- دلیل اینکه ها لینه تو چنین محصولات برشدار جذاب، اغواکننده و زیبایی دارد، تجربیات خودش و تلاشی است که شما به آن اشاره کردید.
برگزاری یک نمایشگاه فرآیندی دشوار و طاقتفرسا است. اگرچه کشورهای خارجی صدها سال از ما جلوتر هستند، اما در ابتدا مانند ما بودند، اما کارهایی انجام دادهاند که ویتنام تازه شروع به پیروی از آنها کرده است. آنها همیشه 6 ماه قبل از نمایشگاه، کلکسیونهای خود را آماده میکنند. در همین حال، ما تازه شروع به آماده شدن برای کلکسیون بهار و تابستان 2023 کردهایم. خلق چیزهای زیبا، خوب و خوب زمان میبرد و زمان بسیار محدود است، بنابراین بسیار سخت است.
ایدهها خیلی مهم هستند. مثلاً من باید ایدهی کالکشن پاییز و زمستان ۲۰۲۳ را تا الان تمام کنم، اما فقط چند روز پیش به آن فکر کردم. آسان نیست. سختترین کار این است که فکر کنی چه کاری باید انجام دهی. و اینکه چطور آماده شوی، یک پروژهی پیچیده است، اینکه از چه پارچهای استفاده کنی، از چه الگوهایی پیروی کنی. بعد باید برای شروع، صدا، نور، مکان، مدل، اینکه وِدِت کیست را دستهبندی کنی... لازم نیست هر زن زیبایی را برای وِدِت انتخاب کنی، اما باید برای ماهیت هر کالکشن مناسب باشد. باید اینقدر دقیق باشی. و من از تک تک جزئیات راضی هستم. فکر میکنم این ویژگی «مخملی» من است - چیزی ظریف، سختگیر، دقیق و پیچیده.
میدانم که شما عاشق کتاب خواندن هستید . دانش شما از کتابها و پیشینه فرهنگیتان چگونه در طراحیهای مد به شما کمک کرده و بر شما تأثیر گذاشته است ؟
- اغلب از من پرسیده میشود که آیا در یافتن ایدههای طراحی مشکل دارم. اما برای من، خیلی سخت نیست زیرا پایه دانش من از طریق مطالعه است. زیاد مطالعه میکنم زیرا از کودکی سرگرمی من بوده است. من مثل دخترهای دیگر نیستم، بلد نیستم بازیهای دخترانه انجام دهم. من آن زمان را صرف مطالعه میکنم. از کودکی دانش اندوزی میکنم، بنابراین همیشه الهام میگیرم، از همه چیز الهام میگیرم، از کتابهایی که میخوانم، از سفرها، از نمایشگاهها. وقتی به نمایشگاهی میروم، نویسندگان آنجا، هنرمندان آنجا را میخوانم، این راه جذب دانش است.
برای مثال، کالکشن بهار و تابستان ۲۰۲۲ من تم «به جنگل خوش آمدید» را دارد. این تم از یک آهنگ راک الهام گرفته شده است. من موسیقی راک و گروه گانز ان روزز را دوست دارم، در آن زمان ناگهان آهنگ به من پیشنهادی داد: «عالیه، من کالکشنی با این نام، با این روحیه، به نام: به جنگل خوش آمدید» خواهم ساخت. داستان جنگل، آوردن حیوانات به محصولات مد، بسیار محبوب و مورد استقبال همه قرار گرفته است.
تا مجموعه پاییز و زمستان ۲۰۲۲، موضوع «دیو و دلبر» است که آن هم یک داستان عاشقانه و افسانهای است. هر کسی که این داستان را بخواند، نماد داستان را یک گل رز در یک گوی کریستالی خواهد دید. من همچنین از گل رز به عنوان عنصر اصلی این مجموعه استفاده کردم. من هیچ کار کلیشهای نکردم، اما در واقع داستانی دارد و از آنجا به روش خودش تعالی مییابد.
مجموعه بهار و تابستان ۲۰۲۳ که به زودی منتشر میشود، از پدربزرگم - هنرمند مردمی و طراح صحنه نگوین دین هام - الهام گرفته شده است. این مجموعه از چئو و دیالوگهای چئو از نمایش تی مائو الهام گرفته شده است، مانند: معلم مانند سیبی افتاده در حیاط خانه اشتراکی است/ من مانند دختر بدی هستم که چیزهای ترش را تعقیب میکند. خیلی "فاحشه"، خیلی عشوهگرانه و خیلی لیبرال به نظر میرسد. اما فرهنگ ویتنامی هم لیبرال است.
مد اکنون سرزمین حاصلخیزی برای بسیاری از مردم است . ویتنام همچنین طراحان مشهوری دارد و محصولات آنها توسط بسیاری از افراد مشهور جهان، مانند کونگ تری، دو مان کونگ، استفاده شده است. نظر شما در مورد صنعت مد ویتنام در سالهای اخیر چیست ؟
- من فرصت انجام کاری که کونگ تری انجام داده را نداشتهام، اما از آنچه کونگ تری انجام داده است، فکر میکنم طراحان ویتنامی از طراحان خارجی چیزی کم ندارند. درست مانند نقاشی، ویتنام نیز در جهان شناخته شده است، مد نیز میتواند همین کار را انجام دهد. با نگاهی بیطرفانه، میتوانیم به مد ویتنامی در جهان افتخار کنیم.
چطور میتوانید منحصر به فرد بودن خودتان را پرورش دهید تا با دیگران اشتباه گرفته نشوید ؟
- لازم نیست خودم را در موقعیتی قرار دهم که مثل دیگر طراحان باشم، اما آنها باید با من متفاوت باشند. همانطور که گفتم، چیزهای زیادی مرا پرورش دادهاند، تا الان فقط به راهم ادامه دادهام. اول از همه، من اصالتاً اهل هانوی هستم، زیاد مطالعه میکنم و میخوانم. حالا که دیگر از سن فروتنی گذشتهام، میتوانم با افتخار بگویم که در این لحظه حق دارم خودم را به رسمیت بشناسم، کاملاً مطمئن و به خودم افتخار میکنم که پایه و اساس فرهنگی و دانش محکمی دارم.
پس، فقط خودت باش، به خودشان مربوط است که دیگران مثل تو هستند یا نه. اشکالی ندارد اگر تصادفاً مثل تو شدهاند یا میخواهند مثل تو باشند.
بسیاری از مردم به دلیل ظرافت و پیچیدگی هالین تو تحت تأثیر قرار میگیرند ، اما طرحهای او همیشه حاوی قدرت و جسارت هستند . آیا تضاد یا تناقضی در آثار او وجود دارد ؟
- طرحهای ها لینه تو جذاب اما بسیار ظریف هستند، بنابراین هیچ تناقضی وجود ندارد. این نکتهی خوبی است زیرا من ظرافت را به جذابیت آوردهام. همه چیز بسیار ملایم است، لازم نیست با خودم بجنگم: اوه، من یک فرد جذاب هستم، چرا آن را جذاب کنم. همه چیز در من بسیار طبیعی است، زیرا اگر من یک فرد جذاب باشم، مهم نیست که محصول چقدر جذاب باشد، باز هم جذاب خواهد بود.
مردم همچنین متوجه شدند که طراحی ها لینه تو جذاب و به شدت "بیادبانه" بود. به طور خلاصه، "بسیار بیادبانه". با این حال، هیچ کس نمیتوانست بگوید که آن خام است. "بیادب" در اینجا کلمه بسیار خوبی است، نه بیسواد، لوس یا بیادب. "بیادب" در اینجا به معنای شیطنت، جسارت و جالب بودن است. و هیچ کس نمیتوانست در مورد من چیزی بگوید، مردم اذعان داشتند که "بیادبانه" بود اما از آن بسیار لذت بردند. به نظر من، این هم یک تعریف است.
مردم میگویند ها لینه تو یک شخصیت ناشناختهی جالب است - او هالهای زیبا، انرژی قوی و مثبت دارد و زندگیای دارد که بسیاری از زنان آرزویش را دارند. اما در حال حاضر میبینم که او هنوز مجرد است. بنابراین تصور شما از یک زن شاد، یک فرد موفق چیست؟ آیا شما شاد هستید یا نه ؟
- می بینی چقدر خوشحالم؟
بین چیزی که دیگران میبینند و چیزی که من هستم، فکر میکنم فرق است. برای همین از شما پرسیدم .
- خوشحالم که به اشتراک میگذارم. از تعریف کردن اجتناب میکنم، چون نمیتوانم خودم را تعریف کنم. یک بار یکی از دوستانم را در یک مقطع زمانی خاص دیدم، او مدام، با شور و اشتیاق، از یک نفر به نفر دیگر عاشق میشد. آنها هم همینطور، چون اگر خوشحال نبودند، این کار را نمیکردند.
اما فکر میکنم خوشبختی چیزی نیست که من میخواهم. یعنی نمیخواهم مثل او باشم چون او را با معشوقهام میبینم. او خوشحال است، او خوشحال است و من زندگی خودم را دارم. مردم هر کاری که بخواهند انجام میدهند. مردم میخواهند در یک زوج خوشبخت باشند، آنها همه کار میکنند تا یک زوج داشته باشند. و اگر من مجرد هستم، به این معنی نیست که مجرد هستم، این انتخاب من است و من از این انتخاب بسیار خوشحالم.
من آزادی را دارای زیباییهای خاص خود میدانم. دیگران فکر میکنند که خوشبختی به دو نفر نیاز دارد. هر کسی نظر خودش را دارد. اما درست است که یک یا دو بار در زندگیام، یک خانواده شاد را میبینم، به گونهای که متقاعد میشوم، آن را زیبا میدانم، تنها در آن صورت است که میخواهم آن نوع زندگی را داشته باشم. در غیر این صورت، من از زندگی مجردیام بسیار راضی هستم.
من هم میفهمم که مجرد بودن به معنای «مجرد بودن » نیست . اما مطمئناً یک زن زیبا و جذاب مثل شما، در زندگیتان، باید مردان زیادی داشته باشد که شما را دوست داشته باشند ؟
- فکر میکنم برای خیلیها الهامبخش بودهام.
چه نوع مردی هالین تو را فتح خواهد کرد ؟
- مردی خوشقیافه و باهوش.
خب، ها لینه تو در عشق چه جور آدمیه ؟
- سوالی که به پاسخی نسبتاً طولانی نیاز دارد. چون در هر سنی ما به شکلی متفاوت عشق میورزیم. و من کسی نیستم که عاشقانه عشق بورزد، شاید عمیقاً، اما نه از روی شور و شوق. یا شاید نه از روی شور و شوق چون من همیشه هوشیار و تدافعی هستم. و بعد از ماجراهای عاشقانه، همه میتوانند فیلسوف شوند.
برای صحبت در مورد شخصیت او ، ها لینه تو خودش را چه جور آدمی میداند ؟
- آدم سختی هستم ( با صدای بلند میخندد ). من آدم راحتی نیستم، اصلاً راحت نیستم.
چقدر من آزاردهندهام ؟
- مثل داستان پرنسس نخودفرنگی در افسانهی گریم، که روی هفت لایه تشک دراز کشیده اما هنوز به خاطر یک نخودفرنگی کوچک کمر درد دارد. بیش از حد حساس بودن، سختگیر بودن، دقیق بودن در هر جزئیات، و مغرور بودن در هر موقعیتی، شرایط بسیار سختی را برای من ایجاد میکند. بنابراین، زندگی با من آسان نیست و زندگی با دیگران برای من آسان نیست.
خلاصه اینکه، من یک فرد سرسخت، اما قوی و مردانه در یک بدن بسیار زنانه هستم.
اما زنان هم لحظات ضعفی دارند ؟
بله. در گذشته به ما یاد داده بودند: مردها نباید گریه کنند، نباید ضعیف باشند. و زنها باید ضعیف باشند.
بعدها که بزرگ شدم، از پروفسور بویی فونگ - دوست پدرم - شنیدم که خیلی خوب میگفت: «وقتی مردی گریه میکند، قوی است». این یعنی آنها جرات گریه کردن دارند.
بنابراین زنان ضعیف به این معنی نیستند که برای ضعیف بودن باید گریه کنند. آنها هنوز قوی هستند، اما هنوز ضعیف هستند زیرا هنوز زن هستند.
محدودیتی که میخواهی خودت را به چالش بکشی چیست ؟
- تا الان، همیشه برای خودم هدف تعیین میکردم تا پیشرفت کنم. مثلاً اگر این مجموعه زیباست، مجموعه بعدی باید حتی زیباتر باشد. من همچنین زمینه لاک زدن را توسعه میدهم. اما متوقف نشدهام، هنوز به انجام کارهای دیگر فکر میکنم. من همیشه در حال حرکت هستم، این برای خودم یک چالش است. با این حال، من برای خودم محدودیتی تعیین نمیکنم، چنین مفهومی در ذهن من وجود ندارد.
تا الان ، آیا از آنچه خلق کردهاید راضی هستید ؟ ها لینه تو چه رؤیایی برای حرفه بعدیاش دارد ؟
- من آدم رویاپردازی نیستم اما هنوز اهدافی دارم که باید به سمت آنها حرکت کنم. هنوز راضی نیستم و هنوز هم می خواهم ادامه بدهم و بالاتر بروم.
از شما متشکرم و آرزو میکنم همیشه یک «زن ابریشمی » باشید.
منبع
نظر (0)