هر روز رودخانه دورتر میشود
کمی از سرزمین مادریام جاری شد
مادر دور،
من هم دورم
چمن سبز فقط سعی میکند گذشته را بسازد

تصویرسازی: توآن آن
هر روز رودخانه
هر کدام به طور پراکنده
اسکله متروکه، توقف کشتیها در صبح و عصر
خش خش غیرمنتظره موها در باد
ضربه از نیستی، ضربه از عقب
شنهای آرام حومه شهر
ناگهان صدای قدمهای شتابزدهای آمد که اصرار میکردند
گلهای زرد کلزا کنار رودخانه
خورشید با شور و شوق فصل را حمل میکند تا کسی را پیدا کند
با حواس پرتی نشسته و به ابرها نگاه می کند
لکلک طوری پرواز میکرد که انگار غم از چشمانش میریخت.
منبع: https://thanhnien.vn/bo-bai-rieng-toi-tho-cua-nguyen-nha-tien-1852508091531435.htm






نظر (0)