تجربهای فراموشنشدنی در سال ۲۰۲۴ - عکس: Ucenlist
اواخر سال، با وحشت متوجه شدم که اعتیادم به رسانههای اجتماعی شدید شده است. عصرها، اغلب بیهدف در اینترنت پرسه میزدم و خودم را در اطلاعات بیفایده در مورد هر چیزی که زیر نور خورشید بود غرق میکردم. بسیاری از شبها، با چشمانی خونگرفته و علائم سرگیجه و منگی به رختخواب میرفتم.
به پیشنهاد دوستم، تصمیم گرفتم موقتاً از دنیای مجازی جدا شوم و در طول سال نو قمری سال اژدها، در یک دوره ده روزه مدیتیشن اقامتی شرکت کنم.
روز بیست و هشتم تت (سال نو قمری)، برای تکمیل مراحل به آنجا رفتم. تلفنم خاموش و در کمد گذاشته شد. مثل معتادی که بدون مواد مخدر دوره ترک را میگذراند، احساس استرس و بیقراری میکردم. آیا میتوانستم بدون آن وسیلهی «ضروری»ام زنده بمانم؟ میخواستم با یک دوست گپ بزنم، اما «قانون» سکوت مرا محدود کرده بود.
روز اول
ساعت ۴ صبح، زنگ به صدا در میآید و بیش از ۱۰۰ نفر بیسروصدا از خواب بیدار میشوند و به سمت سالن مراقبه میروند. برنامه روزانه آنها معمولی است: بیحرکت بنشینند، چهارزانو بنشینند، چشمانشان را ببندند و نفس خود را تماشا کنند. خیلی ساده! بعد از پنج دقیقه، دردهای دردناکی، مانند خزیدن مورچهها و فرو رفتن سوزن، ناگهان در سراسر پاهایشان ظاهر میشود. هر بار که چشمانشان را میبندند، تصاویر بیشماری - برخی غمانگیز، برخی درخشان - شگفتزده میشوند و سپس ناپدید میشوند.
در طول استراحت صبحم، با بیمیلی تعداد دانههای فوفل را در یک دسته شمردم. در طول استراحت عصرم، گلبرگهای یک گل داوودی، ردیفهای کاشیهای روی زمین را شمردم... احساس درماندگی مطلق مرا فرا گرفت و فکر تسلیم شدن از سرم گذشت. عصر، با اضطراب استاتوسهایی را که خوانده بودم، تعداد لایکها، تعداد اشتراکگذاریها را به یاد آوردم...
روز دوم
روزها بیپایان به نظر میرسیدند. هر لحظه مانند یک قرن به درازا میکشید. بیش از ۱۰ ساعت را صرف مشاهدهی نفسهایم کردم - چه تند باشد چه کند، چه سطحی باشد چه عمیق... صبحها، در حالی که با چشمان بسته چرت میزدم، مراقبه میکردم. تمام روز، تنها دلخوشیام شنیدن صدای زنگ بود که زمان صبحانه و ناهار را اعلام میکرد.
نمیتوانم روی زمان حال تمرکز کنم، نگران آینده هستم و در شادیها و غمهای گذشته غرق میشوم. با عادت کردن به یک سبک زندگی فعال، پذیرش یک سبک زندگی آرامتر آسان نیست. بعد از امروز، بسیاری تصمیم میگیرند بمانند، اما برخی هم میروند.
زیبایی یک گل کوچک - عکس: تو نگوین
روز سوم
سیامین روز سال نو قمری بود. شب سال نو، آتشبازیها شروع شد. احساس تنهایی مرا فرا گرفت و با بیحسی به سمت سالن مراقبه رفتم. ذهنم مثل میمونی بود که مدام از شاخهای به شاخه دیگر میپرید، به معشوق سابقم فکر میکرد، سپس رویای معشوق جدیدی را در سر میپروراند، گاهی یک بحث داغ آنلاین را به یاد میآورد، و گاهی رسوایی در صنعت سرگرمی... با کمال تعجب متوجه شدم که ذهنم مدتهاست مانند یک سطل زباله بیانتها بوده است. نمیدانم انواع و اقسام چیزها را از دنیا کجا «جمع» کرده و «انبار» کردهام، جای تعجب نیست که همیشه احساس استرس و فشار میکردم.
روز چهارم، روز پنجم
اولین روز تت (سال نو قمری) بود. صبحانه در کافه تریا شامل کیک برنجی چسبناک بود که روحیهام را بالا برد. بعد دوباره به تلفنم فکر کردم، از خودم پرسیدم آیا کسی تا حالا برایم تبریک سال نو فرستاده است؟
موقع ناهار، یواشکی نگاه کردم و توله سگی را دیدم که با خوشحالی بیرون در میدوید و بازی میکرد. شاید در این ساعت، آن سگ حتی از من آزادتر و بیخیالتر باشد. روز چهارم هم گذشت...
در روز پنجم کمرم صافتر و ذهنم روشنتر شده بود. کمکم احساساتی را که مدام در ذهنم میآمدند و میرفتند، از ناامیدی تا امید؛ از خشم شدید تا آرامش... موقع ناهار، شیشه کرم ضد آفتابم را بیرون آوردم و شروع به خواندن کردم. حداقل، چیزی بود که خودم را با آن سرگرم کنم.
روز ششم، روز هفتم
تمرین امروز کاملاً جدی بود. اما من هنوز دارم برای روز دهم روزشماری میکنم... عصر که داشتم قدم میزدم، دیدم گلبرگهای سفید گل کاغذی در حیاط میریزند و بال بال میزنند، آفتاب ملایم عصر زیبایی عجیبی به فضا بخشیده بود. روز ششم تمام شد.
روز جدید طلوع کرد و فضایی وقارمند سالن مراقبه را فرا گرفت. بیش از ده ساعت در سکوت نشستم و تمام بدنم را مشاهده و حس کردم. عصر، به تماشای ستارگان رفتم. مدتها بود که با چنین آرامشی ستارگان دور و نزدیک را در پسزمینهی سیاه عمیق تماشا نکرده بودم.
این دوره مراقبه امروز به پایان میرسد - عکس: Ucenlist
هشتم و نهم
نظم و انضباط تمرین هنوز به شدت حفظ شده بود. من از دستیار استاد ذن راهنمایی خواستم. پس از راهنمایی او، احساس آرامش بیشتری کردم... بعد از ظهر، قدم زدم و دیدم آسمان صافتر و آبیتر شده است، خورشید بعد از ظهر طلایی رنگ مانند عسل ریخته شده است. گلها و گیاهان اطراف باغ عطر لطیفی از خود ساطع میکردند.
روز دهم
«قانون» سکوت برداشته شد. تمرینکنندگان مدیتیشن غرق در احساسات بودند. اما از آنجایی که مدتها به سکوت عادت کرده بودند، روند بازگشت به جامعه در ابتدا ناآشنا بود. من و خواهر کوچکترم یکدیگر را در آغوش گرفتیم و زدیم زیر گریه.
صبح روز یازدهم
ما تلفنهایمان را پس گرفتیم. به طرز عجیبی، جذابیت اولیه از بین رفته بود. تلفنها حالا صرفاً ابزارهایی بودند که برای کمک به مردم ساخته شده بودند.
این تجربه منحصر به فرد تت ۲۰۲۴ به عنوان یک توقفگاه جوان کننده و منبع تازه ای از انرژی در سفر جوانی عمل می کند.
بعد از سال نو قمری، ما دوباره سوار قطار شدیم و با طرز فکری متعادلتر و پایدارتر به جلو حرکت کردیم. شاید اگر برخی از عادتهای قدیمی از سال ۲۰۲۳ به شما در بهبود کمک نکردهاند، سال ۲۰۲۴ بهترین زمان برای ایجاد عادتهای جدید و مفیدتر باشد.
۲۴ فوریه (پانزدهمین روز از اولین ماه قمری) آخرین مهلت ارسال آثار به مسابقه «لحظه تت من» است.
مسابقه «لحظات تت من» فرصتی است برای خوانندگان تا زیباترین لحظات و تجربیات فراموشنشدنی در طول تت را با اقوام و دوستان خود معرفی کنند.
هر مقاله باید حداکثر ۱۰۰۰ کلمه به زبان ویتنامی باشد و شامل عکس، مجموعه عکس یا ویدیو باشد.
شرکتکنندگان در مسابقه ، مقاصد ایدهآل و سرزمینهای منحصر به فرد را به اشتراک میگذارند. شما از طریق داستانهایتان به بسیاری از مردم کمک خواهید کرد تا فرصت آشنایی با سرزمینها و مکانهای جدیدی را داشته باشند که نباید هنگام سفر در طول بهار از دست داد.
میتواند مقالهای باشد که لحظاتی را ثبت میکند که دوستان و اقوام دور هم جمع میشوند، عید تت را جشن میگیرند و با هم خوش میگذرانند.
اینها یادداشتها و نقل قولهایی از تجربیات شخصی شما از سفرها و سفرهای کاری دور از خانه در طول عید تت هستند که تجربه کردهاید.
مسابقه عکاسی که زیباییهای یک مکان، محل یا منطقهای را که بازدید کردهاید، برجسته میکند. این فرصتی است تا در مورد رنگهای پر جنب و جوش و مناظر زیبای ویتنام یا کشورهایی که بازدید کردهاید، صحبت کنید.
از ۲۵ ژانویه تا ۲۴ فوریه، خوانندگان میتوانند آثار خود را به آدرس khoangkhactet@tuoitre.com.vn ارسال کنند.
مراسم اهدای جوایز و اختتامیه قرار است در مارس 2024 برگزار شود. ساختار جوایز شامل 1 جایزه اول (15 میلیون دانگ ویتنامی پول نقد و هدایا)، 2 جایزه دوم (7 میلیون دانگ ویتنامی و هدایا) و 3 جایزه سوم (5 میلیون دانگ ویتنامی و هدایا) است.
این برنامه توسط HDBank حمایت مالی میشود.
منبع






نظر (0)