Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

پشت بام مادربزرگ در فصل باد و آفتاب

خانه مادربزرگم در اعماق یک کوچه خاکی قرمز رنگ واقع شده است، جایی که هر بعد از ظهر باد هنوز از میان بوته‌های موز می‌گذرد و خش‌خش می‌کند، انگار داستان‌هایی را که از حفظ شنیده‌ام، برایم تعریف می‌کند.

Báo Tuổi TrẻBáo Tuổi Trẻ05/12/2025

mái nhà - Ảnh 1.

عکس تصویرسازی

آن روز، قدم‌های کودکانه‌ام از حیاط گذشت و روی خزه‌های سبزی که مادربزرگم همیشه به من هشدار می‌داد، پا گذاشتم: «خیلی لیز است، مراقب باش نیفتی.» کودک لجبازی مثل من هرگز گوش نداد، چون می‌دانستم اگر زمین بخورم، مادربزرگم بیرون می‌دود، یک دستش برای حمایت از من، دست دیگرش برای پاک کردن گرد و غبار، و دهانش با محبت زمزمه می‌کرد: «تو خیلی شیطونی.»

در خاطرم، خانه مادربزرگم همیشه ظهرها روشن‌ترین بود. نور خورشید از میان سقف کاشی‌کاری شده و متخلخل می‌تابید و به صورت رگه‌های کوچک روی زمین می‌افتاد. من آنجا نشسته بودم و چوب‌های بامبو را در یک ردیف طولانی می‌چیدم و وانمود می‌کردم قطار هستم، در حالی که مادربزرگم فوفل می‌جوید و به من نگاه می‌کرد و لبخند ملایم و بی‌دندانی می‌زد که هرگز فراموش نخواهم کرد، مهم نبود بعداً چند لبخند زیباتر ببینم.

شب‌ها، مادربزرگم برایم قصه می‌گفت. سرم را روی پایش می‌گذاشتم و به صدای لکنت‌دارش گوش می‌دادم که داستان‌های قدیمی را به یاد می‌آورد: داستان لک‌لکی که در امتداد ساحل رودخانه راه می‌رفت، داستان سربازی که هنوز تاریخی برای بازگشتش تعیین نکرده بود، داستان‌های تعطیلات بی‌رمق تت که هنوز پر از خنده بود. با صدایی به نرمی پتوی نخی که مادربزرگم در شب‌های سرد رویم می‌پوشاند، به خواب رفتم.

بعد یک روز، وقتی من بزرگ شدم، آن سقف شروع به کهنه شدن کرد، و مادربزرگم هم همینطور.

این بیماری سخت، مادربزرگم را به حملات فراموشی کشاند. او روی ایوان می‌نشست و چشمانش در آن فضای مبهم به دنبال چیزی گمشده می‌گشت. روزهایی بود که به خانه می‌آمدم، او مدت زیادی به من نگاه می‌کرد، سپس می‌پرسید: «فرزند کیستی؟»

لبخند زدم، اما دلم درد گرفت: «این کوچکترین فرزند من است، نوه من.»

مادربزرگ به آرامی سر تکان داد، نمی‌دانست حرفم را باور می‌کند یا فقط به خاطر خستگی دیگر نمی‌پرسد. در آن لحظه، خانه‌ای که قبلاً در آن می‌دویدم و می‌پریدم، ناگهان خیلی بزرگ و خیلی خالی به نظر رسید، انگار تکه‌ای از روحش را از دست داده بود.

سال آخر مادربزرگم هنوز تا حدودی هوشیار بود، تت آمد، او لرزید و یک پاکت قرمز از جیبش بیرون آورد. پول زیادی داخلش نبود، چون زود تا شده بود، چروکیده بود: "مادربزرگ آن را به من داد. تا جایی که یادم باشد، من هم آن را به تو خواهم داد..."

آن آخرین تتی بود که مادربزرگم می‌توانست مرا با لقب «آوت کوچولو» صدا بزند.

یک ماه پس از شب سال نو، مادربزرگم درگذشت، به سبکی آخرین برگ فصل که از شاخه‌ای می‌افتد. مردم می‌گفتند که او به سرزمینی دوردست رفته است، جایی که لک‌لک‌هایی که او قبلاً در موردشان برایم تعریف می‌کرد، مانند دری بودند که به آسمانی آرام منتهی می‌شد.

روزی که مادربزرگم فوت کرد، باد از میان سقف کاشی‌کاری‌شده‌ی قدیمی می‌وزید و صداهایی ایجاد می‌کرد که در تمام دوران کودکی‌ام شنیده بودم. به خانه نگاه کردم، به گوشه‌ی آشپزخانه‌ای که مادربزرگم در آن می‌نشست و برگ‌های فوفل درست می‌کرد، به صندلی بامبویی که مادربزرگم هر بعدازظهر خنک به آن تکیه می‌داد. همه چیز هنوز سر جایش بود، فقط مادربزرگم نبود تا خانه را گرم‌تر کند.

از آن زمان، هر بار که برمی‌گردم، هنوز در چوبی رنگ و رو رفته را باز می‌کنم، قدم به خانه‌ای می‌گذارم که دیگر صدای پیرمردها در آن نیست اما پر از عطر ماندگار خاطرات است. در همان جایی که قبلاً دراز می‌کشیدم و به داستان‌ها گوش می‌دادم، می‌نشینم، دستم را روی کف کاشی سرد می‌گذارم و ناگهان صدای مادربزرگم را می‌شنوم: «آرام بدو، بچه، خیلی لیز است.»

سقف خانه مادربزرگ دیگر شب‌ها روشن نیست، اما برای من هنوز روشن است. روشن به خاطر سال‌های کودکی مادربزرگم که با عشقی به لطافت نور خورشید ظهر که از پشت بام کاشی‌کاری شده به درون خانه می‌تابد، مرا پرورش داد. روشن به خاطر اینکه هنوز آخرین پاکت پول شانس را به وضوح به یاد دارم. چیزی که مادربزرگم برایم گذاشت پول نبود، بلکه یک یادآوری ملایم بود: «وقتی بزرگ شدی، یادت باشد هر جا که می‌روی، به خانه برگردی، باشه؟»

من هنوز هم هر سال در باد سرد اوایل بهار به آنجا برمی‌گردم. برای روشن کردن عود، گوش دادن به صدای باد در میان درختان موز، و دانستن اینکه خانه‌هایی وجود دارند که با وجود اینکه مردم آنجا را ترک کرده‌اند، هنوز گرم‌ترین پناهگاه در زندگی کسی هستند.

از خوانندگان دعوت کنید تا در مسابقه نویسندگی « گرمای بهاری» شرکت کنند.

به عنوان یک غذای معنوی برای هر تعطیلات تت، روزنامه Tuoi Tre و شریک آن شرکت سیمان INSEE همچنان از خوانندگان دعوت می‌کنند تا در مسابقه نویسندگی خانه گرم بهاری شرکت کنند تا خانه خود را به اشتراک بگذارند و معرفی کنند - خانه گرم شما، ویژگی‌های آن و خاطراتی که هرگز فراموش نخواهید کرد.

خانه‌ای که پدربزرگ و مادربزرگ، والدین و خودتان در آن به دنیا آمده و بزرگ شده‌اید؛ خانه‌ای که خودتان ساخته‌اید؛ خانه‌ای که اولین عید تت خود را با خانواده‌تان در آن جشن گرفتید... همه را می‌توانید برای شرکت در مسابقه ارسال کنید تا به خوانندگان سراسر کشور معرفی شود.

مقاله «خانه گرم بهاری» نباید در هیچ مسابقه نویسندگی شرکت داده شده باشد، و نباید در هیچ رسانه یا شبکه اجتماعی منتشر شده باشد. مسئولیت کپی رایت بر عهده نویسنده است، برگزارکننده حق ویرایش دارد و مقاله پس از انتخاب برای انتشار در نشریات Tuoi Tre حق امتیاز دریافت خواهد کرد.

این مسابقه از اول دسامبر ۲۰۲۵ تا ۱۵ ژانویه ۲۰۲۶ برگزار می‌شود و از همه ویتنامی‌ها صرف نظر از سن یا حرفه‌شان دعوت می‌کند تا در آن شرکت کنند.

مقالات مربوط به گرمای بهاری به زبان ویتنامی باید حداکثر ۱۰۰۰ کلمه باشند و با عکس‌ها و ویدیوهای توضیحی همراه باشند (عکس‌ها و ویدیوهای توضیحی گرفته شده از شبکه‌های اجتماعی بدون حق چاپ پذیرفته نمی‌شوند). مقالات را فقط از طریق ایمیل بپذیرید، نه از طریق پست تا از گم شدن آنها جلوگیری شود.

آثار ارسالی برای مسابقه باید به آدرس ایمیل maiamngayxuan@tuoitre.com.vn ارسال شوند.

نویسندگان باید آدرس، شماره تلفن، ایمیل، شماره حساب و شماره شناسایی شهروندی خود را ارائه دهند تا کمیته برگزارکننده بتواند با آنها تماس گرفته و حق امتیاز یا جوایز را برایشان ارسال کند.

کارکنان روزنامه Tuoi Tre و خانواده‌هایشان می‌توانند در مسابقه نویسندگی گرمای بهاری شرکت کنند اما جوایزی برای آنها در نظر گرفته نخواهد شد. تصمیم کمیته برگزارکننده قطعی است.

Mái nhà của ngoại trong mùa gió nắng - Ảnh 1.

مراسم اهدای جوایز گرمای بهاری و رونمایی از مجله Tuoi Tre Xuan

هیئت داوران، شامل روزنامه‌نگاران مشهور، چهره‌های فرهنگی و نمایندگان روزنامه Tuoi Tre ، آثار اولیه را بررسی و به آنها جایزه می‌دهند و برندگان را انتخاب می‌کنند.

انتظار می‌رود مراسم اهدای جوایز و رونمایی از مجله Tuoi Tre Xuan در پایان ژانویه ۲۰۲۶ در خیابان کتاب نگوین ون بین، شهر هوشی مین برگزار شود.

جایزه:

جایزه اول: ۱۰ میلیون دونگ ویتنامی + گواهی، روزنامه Tuoi Tre Xuan ؛

1 جایزه دوم: 7 میلیون VND + گواهینامه، روزنامه Tuoi Tre Xuan .

جایزه سوم: ۵ میلیون دونگ ویتنامی + گواهی، روزنامه Tuoi Tre Xuan ؛

۵ جایزه‌ی تقدیری: ۲ میلیون دونگ ویتنامی برای هر نفر + تقدیرنامه، روزنامه‌ی Tuoi Tre Xuan .

۱۰ جایزه به انتخاب خوانندگان: ۱ میلیون دونگ ویتنامی برای هر جایزه + گواهی، روزنامه Tuoi Tre Xuan .

امتیازهای رأی‌گیری بر اساس تعاملات پست‌ها محاسبه می‌شوند، به طوری که ۱ ستاره = ۱۵ امتیاز، ۱ قلب = ۳ امتیاز، ۱ لایک = ۲ امتیاز.

بازگشت به موضوع
خای دونگ

منبع: https://tuoitre.vn/mai-nha-cua-ngoai-trong-mua-gio-nang-20251205111541624.htm


نظر (0)

لطفاً نظر دهید تا احساسات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

هنرمند مردمی، شوان باک، «مجری مراسم» ازدواج ۸۰ زوج در خیابان پیاده‌روی دریاچه هوان کیم بود.
کلیسای جامع نوتردام در شهر هوشی مین با نورپردازی‌های زیبا به استقبال کریسمس ۲۰۲۵ می‌رود.
دختران هانوی برای کریسمس لباس‌های زیبایی می‌پوشند
روستای گل داوودی تت در گیا لای که پس از طوفان و سیل، حال و هوای بهتری پیدا کرده، امیدوار است که دیگر قطعی برق برای نجات گیاهان وجود نداشته باشد.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

کافی‌شاپ هانوی با صحنه کریسمس اروپایی‌مانندش، تب و تاب ایجاد می‌کند

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول

Footer Banner Agribank
Footer Banner LPBank
Footer Banner MBBank
Footer Banner VNVC
Footer Banner Agribank
Footer Banner LPBank
Footer Banner MBBank
Footer Banner VNVC
Footer Banner Agribank
Footer Banner LPBank
Footer Banner MBBank
Footer Banner VNVC
Footer Banner Agribank
Footer Banner LPBank
Footer Banner MBBank
Footer Banner VNVC